چرا نبايد به حيوانات بدون صاحب غذا بدهيم؟


یادداشت |

رويا حميدي

 

اين روزها بحث غذارساني به سگها و گربه هاي بدون صاحب ميان طرفداران محيط زيست و علاقمندان به حيوانات، بسيار داغ است. عده اي شديدا موافق و عده اي اين کار را غلط ميدانند. من اما نه صرفا از منظر يک فرد محيط زيستي و البته از سوي کسي که به حيوانات علاقمند است و سالهاي زيادي از تحصيلاتش را به مطالعه آنها پرداخته در اين باره صحبت ميکنم. شايد اگر از نظر زيست شناسي به مساله غذارساني نگاه کنيم درک آن را براي همه اين افراد ساده تر کند. داستان از اين قرار است که دنياي زنده اي که ما روي کره سبز و آبي مان با آن مواجه هستيم ويژگي هاي خاص خود را دارد. يکي از ويژگي هاي منحصر به فرد آن انرژي و تامين آن است. اگر انرژي نبود چرخ حيات روي زمين نه تنها به حرکت در نمي آمد بلکه حتي آغاز هم نميشد. و اين انرژي از نزديکترين ستاره به ما يعني خورشيد تامين ميشود. در واقع تنها بخشي از انرژي خورشيد به زمين ميرسد و تنها بخش کمتري از آن توسط گياهان به دام مي افتد و وارد چرخه حيات ميشود. پيش از آنکه انسان خودش را از باقي حيات جدا کند براي تامين انرژي به همين انرژي به دام افتاده خورشيد توسط گياهان وابسته بود. انرژي که توسط کلروفيلهاي گياهان به دام مي افتد و طي چرخه اي پيچيده از دي اکسيد کربن، قند و اکسيژن مي سازد. و به اين ترتيب چرخه غذايي آغاز مي شود؛ آن گياه ميشود غذاي يک گياهخوار و آن گياه خوار ميشود ناهار يک گوشتخوار و الي آخر...! همانطور که از اين داستان ساده شده زيست شناختي برمي آيد، مشخص است طي ميليون ها سال تکامل موجودات زنده روي زمين، حيات خود را با مقدار محدود  انرژي در دسترس کاملا تطبيق داده اند. انرژي، که اصولا از طريق خوردن غذا تامين ميشود همواره براي موجودات زنده با ارزش بوده است. دنياي موجودات زنده از جمله خود ما پر از مثالهايي است که در آن تکامل مسيري را انتخاب کرده که از هدر رفت انرژي بکاهد. چرا که انرژي کم و زندگي هزينه بر است. به عنوان مثال توليد مثل يکي از پر هزينه ترين کارهايي است که هر موجود زنده انجام ميدهد. در اين ميان در طول ميليون ها سال تکامل تعادلي ميان انرژي در دسترس هر موجود زنده و هزينه اي که براي توليد مثل خود صرف ميکند به وجود آمده است. به طوري که نه آن موجود زنده منقرض شود و نه جمعيتش آنقدر زياد شود که ميان زاده ها رقابت بر سر غذا و مکان زندگي به وجود آيد و صد البته به عنوان آفت براي باقي بخشهاي زنده اکوسيستم قلمداد نشود.

حالا مي توانيم برگرديم به بحث خودمان، چرا که گمان ميکنم دانستيم داستان از چه قرار است. بله، وقتي غذارساني دستي به جانوران بدون صاحب مثل سگ ها و گربه ها انجام ميشود در واقع ما داريم خارج از چرخه طبيعت ميزان انرژي در دسترس اين جانوران را افزايش ميدهيم و وقتي انرژي در دسترس به صورت مصنوعي بيشتر شود، موجود زنده بدون آنکه به اين امر آگاهي داشته باشد بيشتر توليد مثل ميکند، جمعيتش بيشتر ميشود و علاوه بر اينکه به عنوان آفت شناخته ميشود و باقي بخشهاي اکوسيستم را با خطراتي مثل شيوع بيماريها، رقابت غذايي و غيره مواجه ميکند بلکه زندگي براي همان زاده هاي جديد هم سختتر خواهد بود چرا که بايد در اين دنياي پر از رقابت زنده بمانند. طرفداران حقوق حيوانات از درد و رنج اين موجودات ميگويند که من کاملا آن را قبول دارم. تمام موجودات زنده درست شبيه ما سيستم عصبي دارند و درد وگرسنگي و رنج را تجربه ميکنند. ما به عنوان گونه غالب اين روزهاي کره زمين، حق نداريم باعث درد و رنج اين همسايگان قديمي خود شويم اما از طرفي نبايد به خود حق بدهيم از چهارچوب قوانين طبيعت خارج شويم. اگر بودجه و امکان عقيم سازي و مراقبت از سگ هاي بدون صاحب وجود داشته باشد تا جمعيت فعلي بدون درد و رنج کنترل شوند، فبها در غير اين صورت نبايد با رفتارهاي احساسي و خارج از قوانين طبيعت درد و رنج بيشتري براي اين موجود زنده فراهم آوريم.

 

کارشناس محيط زيست