روز آزادگان


یاددداشت اول |

سالها پیش در این خاک نبردی بود، جنگی سخت و جانگیر، سالها پیش مردانی برای دفاع از این خاک در برابر دشمنی ناجوانمرد که می خواست ناموس و حیثیت این خاک را تصاحب کند، ایستادند. برخی رفتند و برخی بازگشتند، برخی سالمتشان را از دست دادند و بعضی دیگر به اسارت دشمنانی در آمدند که امید به نابودی این آبادانی داشتند، آزادگانی که تمام وجودشان را وقف کردند تا تمام ایران بماند و ماند . جمعه بیست و ششم مرداد ماه بود و سالگرد روزی است که صدام مبادله اسیران ما را آغاز کرد و اولین گروه آزادگان، از پس سالها بر خاک وطن بوسه زدند، اتوبوس هایی که مردانی سیه چرده و استخوانی را گویا از دل تاریخ برای ملت ما به ارمغان می آوردند، با بدنهایی رنجور ،زخم دیده و تکیده برای ما پیام آور آزادی و آزادگی بودند، اما این صحنه ها تنها یک سوی این نمایشگاه بزرگواری و کرامت بود سوی دیگر این نمایشگاه مادرانی بودند که تصاویر فرزندان و جگر گوشه های مفقود خود را به سینه چسبانده بودند و از هر اسیری خبری از گمشده و در راه مانده خود می گرفتند، پدران شهید داده ای که با بغض جاری در چشمانشان به استقبال آزادگان آمده بودند و با خود نجوا می کردند و ملتی که سراپا شور وشوق بود و احساس اعتماد و یکپارچگی و اقتداری که در میان همه الیه های جامعه ایرانی احساس می شد ، همه در آن هنگام ایرانی بودند و عشق ترجیع بند آنها بود، هنوز مروت و اخالق بر معیشت مقدم بود و هنوز رفاقت ها بوی ادب و ایمان می داد و هنوز ... اما امروز هر کدام از آن آزادگان در گیر و دار زندگی بعد از جنگ گرفتار شده اند، هر یک به گوشه ای رفته اند و دیگر آن حال و هوای عاشقانه از جامعه ایرانی رخت بر بسته است، آرمانها در پیچ و خم روزگار گم شده است وساز و کمانچه ها از ساز و نوا افتاده است و جامعه ایرانی در حسرت آن عاشقی ها مانده است، کاش آن عشق ورزی ها، برای توسعه ایران استمرار داشت و همان حال و هوا در خدمت به ایران و مردمانش در کوچه و خیابان جاری می شد، کاش مانند آن روزگار همه، ما بودیم و همه به ایران و عظمت آن می اندیشیدیم تا روزگار بهتری برای ایران اکنون و آینده رقم می خورد