تاثير حکمراني در حادثه ي عاشورا


یادداشت |

متن پيش روي شما سخنراني محرم سال 1398 احسان مکتبي در مجمع فرهنگيان گلستان است. مکتبي کوشيده است ريشه هاي انحطاطي که منجر به شهادت امام حسين (ع)شده است را با دقت بازنمايي نمايد. روزنامه گلشن مهر مي کوشد تا متن سخنراني ها يا گفتگوهايي که به درک دقيقتر پيام عاشورا کمک مي کند منتشر نمايد. اينک با بازنگري آن سخنراني و در آستانه اربعين حسيني باز نشر مي شود.

موضوعي که  انتخاب شده است  " تاثير حکمراني در حادثه عاشورا" است. سوال اصلي بحث اين است که چگونه ممکن است  جامعه اسلامي و مدعي  دين  به انحطاطي بيفتد که اخيار، افاضل و نيکان را تحمل نکنند و در صددحذف آنها بر آيد، اين يک سوال کليدي است اما براي ورود به بحث  بايد يادآوري کنم تحليل هايي که درباره عاشورا شده و يا مي شود تا به امروز  عموما بر  فرد يا کارگزار تاکيد مي نمايد و انسان ها در روزهاي منتهي به عاشورا را عموما مقصر نشان داده است مانند عامه مردم کوفه، اما در اينجا مي خواهيم از کارگزار بگذريم و  تحليلي ساختاري ارائه دهيم و ببينيم آيا ساختارهاي حکمراني در آن روزگار چرا اجازه چنين اتفاقي را به بشريت داده است.  زيرا ما مي دانيم که رفتارهاي ساختاري  به حاکميت  و سياستگذاران  بر مي گردد، نکته ديگر اينکه در اين بحث  حکومت و حکمراني پيامبر اکرم (ص) و بعد خلفاي راشدين و بعد ...  به مثابه دولت  و يا دولت اسلامي در نظر  گرفته شده است، بنابر کوشيده شده است  نگاهي حرفه اي به حادثه شهادت امام داشته باشيم  و نگاه  احساسي، ايدئولوژيک و عاطفي بر اين متن سوار نيست.

 

بازگشت به زمان پيامبر اکرم (ص)

براي اينکه ريشه هاي دقيق تر حادثه ي عاشورا را ارايه  کنيم بايد بر گرديم به آخرين روزهاي زمامداري پيامبر خدا (ص) در سال نهم و دهم هجري، نمايي از وضع  عمومي مردم مسلمان در عصر پيغمبر اکرم در سال نهم هجري در سوره توبه منعکس شده است، سوره توبه از جهت انتقاد خداوند از جامعه اسلامي و همراهي نکردن با پيامبر (ص) شديدترين سوره هاست و نمايي از وضعيت عمومي جامعه اسلامي در آن زمان را نشان مي دهد. اما  چه هنگامي اين سوره نازل شده است ؟سوره مبارکه زماني نازل شده است که پيامبراکرم (ص) تمام تمرکزش را براي جنگ تبوک در تابستان گرم حجاز و آماده سازي سپاه قرار داده بود و مسلمانان گويا هر کدام به  بهانه اي فرار مي کردند، موقع برداشت محصول بود،  يکي مي گفت، هوا گرم است  و ديگري بهانه ي ديگر مي گرفت، بالاخره پيامبر(ص) با سختي و با کمک گرفتن مالي از بعضي از اعاظم و اکابر مدينه، لشگر را جمع مي کند  و به سمت تبوک  راه مي افتد، البته جنگ اتفاق نمي افتد و بر مي گردند. آن چنان که نوشته اند  يک علت سستي مسلمانان نيز اين بود که قبل از جنگ تبوک، جنگ موته اتفاق افتاده بود و مسلمانان در آن شکست خورده بودند و جعفر طيار هم که از سرداران بزرگ سپاه اسلام بود آنجا شهيد شده بود، بنابراين مردم به لحاظ رواني هم آماده نبودند و علاقه اي نداشتند، محصولشان روي زمين مانده بود، سواي اينها گوشه و کنايه هاي بسياري به پيامبر(ص) مي زدند که نمونه هايي از اين سخنان در سوره توبه آمده است. اما به هر حال رسول اله(ص)قدرت و صلابت داشتند و اوضاع را مديريت مي کردند.

 

فرقه هاي مسلمانان

اما مسلمانان چند دسته بودند اول مسلمانان عقيدتي بودند، صحابه کبار آنهايي که با پيغمبر بودند امام علي(ع)  و خلفاي راشدين و...  و بزرگان اين چنيني، اسلام عقيدتي و معرفتي دارند يک دسته ديگر آنهايي هستند که در اين سالها به اسلام  به خاطر قبيله ايمان آورده اند، يعني به خاطر شکست قبيله شان در جنگ يا احاطه ي پيامبر(ص) بر حجاز و به خاطر جزيه دادن مسلمان شده اند و پيامبر اکرم  تعهد کرده اند که در برابر دشمن از اينها دفاع کنند و يک تعدادشان هم در لشگر پيامبر(ص) قرار مي گيرند و گروه  ديگري از اين به بعد اضافه مي شوند و اين ها مي شوند  مسلمانان غنيمتي  و به خاطر غنايمي که قرار بوده بدست بياورند، مسلمان مي شوند اين سه تقسيم بندي را در ذهن داشته باشيد تا دوباره به  سوره توبه نگاهي بيندازيم که خداوند در اين سوره به پيغمبر اکرم (ص)چه مي فرمايد.

 

مضامين سوره مبارکه توبه

سوره توبه نازل مي شود و خداوند به شدت از لسان گرامي پيغمبراکرم(ص) از مسلمانان انتقاد مي کند، در آيه ي سي و هشتم خداوند متعال به تندي به فرار از مسووليت در زمان غزوه تبوک از مسلمانان انتقاد مي کند- مي دانيد که اين سوره با بسم الله هم شروع نمي شود- پيغمبر اکرم وقتي آيات را مي خوانند مسلمانان تعجب مي کنند. در آيه ي ديگري تن پروران ثروتمند را که فقط به خاطر غنيمت آمده اند در جرگه مسلمانان قرار گرفته اند به باد انتقاد گرفته مي شوند. در آيات ديگري خداوند  متعال به کساني که به چگونگي توزيع غنيمت به وسيله پيغمبر انتقاد کرده بودند انتقاد مي کند، آنها به پيغمبر گرامي  گوشه و کنايه مي زدند که توزيع غنيمت شما به عدالت نيست . در آيات ديگري به پيامبر(ص) طعنه مي زدند که هر حرفي را هر کسي مي گويد، پيامبر اکرم مي شنود وجواب مي دهد، خداوند مي فرمايد  که اينطور نيست و باز خداوند انتقاد مي کند از مسلماناني که وقتي هوا گرم است حاضر نيستند هم رکاب پيغمبر بشوند و از کساني که انفاق نمي کنند و از مالي که به آنها رسيده بخشش نمي کنند. در نهايت خداوند فقط به کساني صحه مي گذارد که صادقانه و براي رضاي خدا همراه پيغمبرند بنابراين تابلوي عظيمي در برابر ما رسم مي شود که مي بينيم در سالهاي واپسين عمر پيغمبر گرامي اسلام مسلمانان به دلايل مختلف ساختاري به بخش هاي مختلفي از معرفتي، غنيمتي و قبيلگي تقسيم شده بودند. در چنين هنگامه اي پيامبر گرامي اسلام در سال دهم هجرت دار دنيا را وداع مي کند و حکومت  به  خلفاي راشدين مي رسد.

 

حکمراني خلافاي راشدين

 اولين خليفه ابوبکر صديق رضي اله عنه   دو سال و سه ماه بر مسند حکمراني مي نشيند و در سال سيزدهم هجري دار دنيا را وداع مي کند. از اينجا بايد توجه ما دقيق تر به سياستها و برنامه هاي حکمراني خلفاي راشدين و پس از آنها  معطوف شود و ببينيم  چه اتفاقاتي مي افتد که مسير حکمراني محمدي به سوي ديگري مي رود. خليفه ي اول همان روش اقتصادي را در غنايم و در درآمدها و توزيع درآمدها پيش مي گيرد که پيغمبر اکرم(ص) پيش گرفته بود و مساوات را براي همه برقرار مي کند. هيچ کسي را بر کس ديگر ترجيح نمي دهد، همه را مي پذيرد و از پيامبر(ص) سند مي آورد که بايد بر اين روش ،حکمراني را پيش برد  مثلا  تاريخ طبري آورده است، ام سلمه به نقل از پيغمبر(ص) مي گويد عصري براي پيغمبر فلان مبلغ غنيمت رسيد پيغمبر اسلام شب تا صبح خوابش نبرد که اين بيت المال مسلمين دست ايشان است، صبح فردا نماز صبح غنيمت را بردند و گذاشتند در مسجد و فرمودند هر کدام از  مسلمانان تکه اي بردارند وقتي ابن عباس به ايشان گفت: اگر مي شود يک تکه ي بيشتري را من بگيرم پيامبر اسلام مي فرمايد: اگر مي خواهي من بخش خودم را به تو بدهم ولي بيشتر ندارم. خليفه اول مبتني بر اين روش کار خود را پي مي گيرد؛ هنوز حال و هواي پيامبر(ص) در ميان مومنان هست و صحابه و کبار شاهدان زنده ي بعثت هستند، پس اين روش ادامه پيدا کرد مساوات تام بين همه مسلمانان معرفتي، غنيمتي و قبيلگي به لحاظ عمومي و خصوصا اقتصادي بر قرار بود.

 

خليفه ي دوم و سوم 

در سال سيزدهم خليفه اول دار دنيا را وداع مي کند و حکومت را به خليفه ي دوم تحويل مي دهد اما  يک نکته ي مهم  در اين ميان هست  اول آنکه در دوران حکومت خليفه ي اول فتوحات بزرگ اسلامي اتفاق نيفتاده است، همه مي دانيم که فتوحات بزرگ اسلامي در دوران خليفه دوم اتفاق افتاده است. آنچنان که محقق ارجمند ميرزا حسين ناييني مي گويد تاريخ اسلام را بايد دو بار خواند، يک بار از اولين روز هجرت تا هفدهم هجري و بار ديگر از هفدهم هجري به بعد، علتش نيز حضور غنايم در جامعه اسلامي که بسيار نکته مهمي است، نکته ي ديگر اينکه سياست و روش اقتصادي خليفه دوم با روش اقتصادي خليفه اول متفاوت بود، مبتني بر روايات و احاديث، برداشت خليفه ي دوم اين بود که بايد بين کساني که قبل از هجرت مسلمان بودند و نزديکان پيامبر(ص) با کساني که مسلمانان غنيمتي و قبيلگي  مسلمان شده اند، تفاوت باشد. امروز هم اين استدلال، استدلال درستي به نظر مي رسد. آيا بين کسي که اولين روز با پيغمبر اسلام بوده  است با آنکه به خاطر غنيمت مسلمان است فرقي نيست؟ آيا بايد  آنها با کساني که اسلامشان اسلام  قبيلگي و غنيمت است، برابر باشند؛  پس غنايم بايد بر اساس اقرب في الاقرب تقسيم شوند و شد. خليفه ي دوم در سال پانزدهم هجري مقتبس از ايرانيان  ديوان عطا را راه اندازي مي کند و نسب شناساني را جذب مي کنند که نسب ها را تشخيص دهند تا بدانند چه کساني با پيغمبر(ص)  به لحاظ نسبيت نزديک تر بوده اند، چه کساني فاميلند  و در کنار آن چه کساني با پيغمبر(ص) همراه بودند مثل جناب طلحه و جناب زبير. همه اينها کساني هستند  که جزو اصحاب کبار هستند. بر اساس اين قاعده و در سال هفدهم هجري غنايم وارد جامعه اسلامي مي شود و تمام کساني که اسلام معرفتي و اسلام اوليه داشتند، صاحب ثروتهاي هنگفت و باد آورده مي شوند . آماري از اين اموال در تاريخ هست مي توانيد ببينيد در انتهاي دولت خليفه ي دوم و سوم که غير قابل باور است از اينکه مومنان  صدر اسلام  که مژده بهشت به آنها داده شده بود، در کدام جايگاه مالي قرار مي گيرند  پديده  اعجاب آوري  است، اموال فراوان، هزار اسب، هزار شتر، کيسه هاي مملو از جواهر و مشربه هاي پر از طلا و... خليفه دوم در روزهاي آخر زندگيش  احساس مي کند که بايد در اين مسير اصلاحاتي بوجود بياورد که ترور مي شود. شب نشيني ها در مدينه و پايکوبي ها در مکه شروع شده بود، آن  انسانهاي بسيار مومن متقي که حاضر به شهادت  در راه خداوند بودند،  اينک حساب و کتابشان متفاوت شده بود، هر کدام هزار برده داشتند، ميليونها درهم  درآمد داشتند و  مثل چاه نفت هر روزه  از غنيمت ها به آنها مي رسيد، ايران و روم و اسپانيا و آفريقا را گرفته بودند  و براساس آن قاعده اقرب في الاقرب  هر کس نزديک تر به پيغمبر بود بيشتر دريافت مي کرد. در اين ميانه تنها امام علي (ع) است که به خاطر  سيرت شخصي اش درگير اين مساله نمي شود و سهمش را انفاق مي کرده است، بقيه اينطور نيستند. درباره خليفه ي دوم آورده اند به لحاظ شخصيتي انسان  بسيار  سخت و ممسکي  در بيت المال  بوده است و به تعبير امروزي ها حواس جمع بوده است؛ وقتي که احساس مي کند اين مسير را بايد تغيير بدهد ترور مي شود و امکان اصلاح امور به دست خليفه دوم از دست مي رود. خليفه سوم از راه مي رسد با مسلک شخصي متفاوت، ايشان  انسان متمولي بوده است، بنابراين اجدادش و زندگي شخصي اش هم متفاوت بوده و به لحاظ شخصي هم گشاده دست بوده اند، او همين مسير اقتصادي اجتماعي خليفه ي دوم را ادامه مي دهد.  خليفه سوم از بيست و سوم  تا سي و پنج هجري خلافت داشت دوازده سال  اين مشي را ادامه مي دهد علاوه بر اين برخي از نيروهاي  بني اميه را که هميشه در برابر بني هاشم بوده اند و جزو مسلمانان  متاخر بوده اند و بعد از فتح مکه مسلمان شده بودند  را  حکمراني مي دهد  مثل معاويه و يا به درجات عالي و برتر  نظامي و سپاهي مي رساند. آرام آرام  همه چيز در حال برگشت به پيش از اسلام است، امرا و حاکمان و ... از اسلام معرفتي   به سمت اسلام  قبيلگي و اسلام غنيمتي کوچ مي کنند.کم کم قبايلي که پيامبر به آنها روي خوش نشان نداده بود به صدرات و قدرت باز مي گردند، فرماندهان سپاه ديگر آن انسانهاي مومن و استوار نيستند و دنيا در حال تغيير بود.

 

فاصله طبقاتي وجامعه ي رانتينه

بعد از آن چه اتفاقي مي افتد،  جامعه اي بوجود ميايد به تعبير امروزي ها رانتينه، جامعه اي که  بخش معدودي  صاحب امتيازات خاص و بخش عمده اي فقير و بيچاره و ناتوان هستند.  خليفه سوم به خاطر فشار فاصله طبقاتي بين مسلمان ها و شورش آنها کشته مي شود مرگ خليفه سوم نشانه گسست در جامعه کوچک و نوظهور اسلامي است. براي نمونه فاصله طبقاتي در بين صحابه اوليه  نوشته اند:  پس از مرگ يکي از شش نفر اهل شورا، حدود 59 ميليون و هشتصد هزار درهم از او ماند، هزار برده، باغ هايي در بصره و کوفه  با هزار اسب و يا ديگري  سي ميليون درهم و وقتي که از دنيا رفت نزد خزانه دارش،  بيش از دو ميليون درهم موجودي داشت. او البته بزرگوار بود، به همه بذل و بخشش مي کرد، اما اين  اشتباه سيستماتيک برنامه ريزي اقتصادي و اجتماعي به گونه اي  امتياز و رانت نهادينه شده را پمپاژ کرد که مي بينيد يک دولت صالح معرفتي درستکار که در صدرش پيغمبر اکرم (ص)هست بعد در سي و پنج سالگي ديگر از خود تهي شده است و آموزه هاي پيامبر و ديم او به فراموشي سپرده شده است .دقيقا در اين مقطع تاريخ بايد وصيت نامه امام حسين (ع) را خواند که مي فرمايد براي يازگرداندن امت جدم به سيره پدرم و جدم و امر به معروف و نهي از منکر برخاسته ام.

 

خليفه چهارم و بازگشت به سنت

در چنين  کش و قوسي  مردم مسلمان از حاشيه به متن  حمله مي کنند و خليفه را مي کشند. حکمراني به اجبار به خليفه چهارم مي رسد، خليفه ي چهارمي که  هم روش با خليفه ي اول و پيغمبر(ص) است  و مي خواهد آن رفتار را انجام بدهد. يعني مي خواهد جامعه اسلامي را از اسلام قبيلگي و اسلام غنيمت خالي کند و به سمت اسلام اوليه و اسلام متقدم ببرد.

به عدالت، آزادي و مساوات برگرداند، خليفه چهارم  مي خواهد اين کارها  را بکند. اينک، اولين کساني که در برابرش مي ايستند چه کساني هستند؟ همان مومنان اوليه اي هستند که حالا در اين سي سال متکي به اين غنايم بسيار گسترده  اي که به آنها رسيده زندگي ديگري دارند. حاضر نيستند برگردند، فاصله طبقاتي در اوج و جامعه اسلامي به حد  انفجار رسيده است آنها ديگر خود را با عامه، يکي نمي دانند و سهم خاص خودشان را مطالبه مي کنند. خليفه چهارم مي فرمايد: هيچ فرقي  بين عرب و عجب سياه و سفيد  و مرد و زن  نيست من از پيغمبر خدا نشنيدم که بين بندگان خدا تفاوتي هست. همانند خليفه اول؛ جالب آن است که آورده اند  به خليفه اول  هم گفته بودند سهم  ما از بيت المال چه مي شود خليفه اول هم گفته بود من مسوول معاش  هستم اين غنيمت براي معاش و شکم مردم است و شکم هم بين مسلمان و غيرمسلمان و عرب و عجب تفاوت نمي کند بايد شکم سير بشود اگر براي خدا جنگيدند اجرشان را از خداوند خواهند گرفت. امام علي (ع)هم مبتني بر همين روش مساوات  دنبال  اقامه ي عدل است اما مي دانيد که چه اتفاقي مي افتد منطق رفتاري به هم نمي خواند و سه جنگ به امام علي(ع)  اتفاقا از سوي خواص و بزرگان قوم  تحميل مي شود.  مخالفان امام در  صفين، جمل و خوارج، همه جزو انسانهاي صاحب نظر و صاحب انديشه  بودند که در  سه دهه متحول شده بودند. همزمان در شام انسان  بسيار زيرکي به نام معاويه  حکمران است  و خليفه مرکزي هم  حتي با جنگ نمي تواند او را عزل کند او اينک به مثابه رقيب براي حکومت مرکزي رفتار مي کرد حکومت شام  به تعبير امروز يک حاکميت خودکامه بود و توتاليتر و تماميت خواه نبوده است (فرق اين  دو تا اين است که در حاکميت توتاليتر هر کسي که غير او باشد را حذف مي کند ولي  خودکامگان مي گويند که با ما کاري نداشته باشيد هر چه مي خواهيد باشيد.)  معاويه در خطبه اي که در تاريخ آمده دقيقا اين حرفها را مي زند مي گويد که" نيکو بخوريد نيکو بياشاميد اگر مرا بهترين خود نيابيد حکومتم را سودمندترين براي خودتان خواهيد يافت ولله بر احدي که شمشير ندارد شمشير نخواهم کشيد و  سخن هيچ يک از شما را که براي  تسکين خود گفته اند پاسخ نداده و اعتنا نخواهم کرد."خيلي نکات مهمي دارد ميگويد  "تا وارد جنگ با من نشويد کاري با شما ندارم و هر حرفي دلتان مي خواهد بزنيد  من با حرفهايتان که براي رضايت دوستانتان يا براي نشان دادن قدرتتان مي زنيد کاري ندارم، به سخن هيچ يک از شما را که براي تسکين خودتان مي زنيد اعتنا نخواهم کرد  اگر مرا کسي نيافتيد که به همه حقوق شما قيام نمايد بعض آن را از من بپذيريد." يک کلمه در خطبه هاي معاويه که حالا کم کم  مانند  به سان  پادشاه در جامعه اسلامي  رفتار مي کند  حرفي از شعارهاي اوليه اسلام نيست  و وقتي که مي گويد چرا با من بسان پادشاهان برخورد مي کنيد و من را شاه خطاب مي کنيد مي شنود که: خليفه را ما انتخاب مي کرديم ولي پادشاه  را ما انتخاب نمي کنيم  تو پادشاهي، بنابراين بنيان سلطنت اسلامي با او  گذاشته مي شود و بعد که يزيد ادامه پيدا مي کند با او رسميت پيدا مي کند. معاويه هيچ کلمه اي در صحبتهايش از سنت رسول الله از کلام خداوند و از سيره خلفاي راشدين  به کار نمي برد ديگر  اين سنت ها کم کم در اين سالها فراموش شده  است، سال چهل امام علي(ع) به شهادت مي رسد، پس از امام علي(ع) و جز چند ماه خلافت امام حسن (ع) معاويه بيست سال ديگر خلافت مي کند و در سال 60 از دنيا مي رود. او در اين سالها تمام تلاش خود را براي نهادينه کردن فهم خود از اسلام انجام مي دهد ودقيقا بازنمايي هاي خود را  به عنوان  اسلام ترويج مي کند. معاويه در شام تمام امکانات را در خدمت بازنمايي جديدي قرار مي دهد که نوع جديدي از تفکر اسلامي شکل مي گيرد که تناسبي با اسلام محمدي (ص)ندارد. شايد جمله اي از  مقدمه ابن خلدون راه گشا باشد که مي گويد:  حکمراني هاي استبدادي در ميان مسلمانان، وقتي  نمي توانستند احکام اسلامي را تغيير دهند، تمام تلاششان را کردند که محتواي دين را از جامعه اسلامي بگيرند و اسلام را تحريف کنند و آنوقت اسمي بماند  به نام اسلام و هيچ رسمي نماند. حالا با اين نگاه تحليل تطبيقي برگرديد به خطبه امام حسين(ع) در منا  که سال شصت هجري ايشان براي صحابه خوانده است،  امام مي فرمايد: شما آبرويتان را از اسلام گرفتيد و اعتبارتان را از دين خدا و پيامبر  اکرم (ص)گرفتيد و حالا حاضر نيستيد از  اعتبارتان براي دين خدا بگذريد  امام به شدت از اينها انتقاد مي کند تمام اين سالها بعد از شهادت امام حسن(ع) و حکمراني  معاويه بر شام امام حسين (ع) مشغول روشنگري، صحبت کردن و آگاهي بخشي  بوده ولي تاثيري نمي گذارد زيرا آنگونه که ايشان مي فرمايند شکم هاي مردم از حرام پر شده بود و زبانشان به حرف حق نمي چرخيد. بنابراين دو گفتمان، دو مدل حکومت  و دو فهم در عاشورا در برابر هم قرار گرفتند يک مدل اسلام معرفتي و اسلام متقدم، مبتني بر مساوات وعدالت  و باور به آخرت و سنت رسول الله و کلام خدا و گفتمان  دوم  که در برابرش قرار گرفته بود مدل اسلام، غنيمتي و قبيلگي وکساني که با حساب و کتاب خودشان اسلام آورده اند. اين دو گفتمان در برابر هم صف آرايي مي کنند و طبيعي است وقتي که فساد ساختاري باشد و به اسم دين خدا کارش را پيش ببرد اتفاقي که در ظهر عاشورا  نبايد مي افتاد مي افتد يعني تمام تلاش پيغمبر(ص) تمام تلاش کساني که  دنبال اين بودند که اسلام  معرفتي و اسلام اوليه غلبه پيدا کند بر اسلام غنيمت و اسلام قبيله  ره به جايي نمي برند و امام حسين شهيد مي شود و به تعبير امروزي ها  از مدار حکمراني حذف مي شود، اين  اوج به ثمر نشستن انحراف در  جامعه اسلامي است. در شرايط اينچنيني است که جامعه اسلامي  علي رغم اينکه اسمش اسلامي است   ديگر تاب و تحمل  پذيرش نخبگان اخيار و نيکان و درستکاران را ندارد و مجبور به حذف بزرگان مي شود. براي آنکه مطمئنتر شويم بايد خطبه مناي امام حسين (ع) و متن سخنان ايشان و وصيت نامه ارزشمند باقي مانده از ايشان را با دقت بخوانيم، اين متون اسنادي هستند که ما را براي فهم دقيق حادثه عاشورا راهنمايي مي کنند و به ما هشدار مي دهند.

 

 

 

از اينکه وقت گذاشتيد و توجه کرديد انشالله  اين سخنان

 تلنگري در چهارچوب هاي ذهني شما باشد  سپاسگزارم