شعر


شعر و ادب |

روحاله نظرنژاد

 

وي از تبريسرايان مازندران و گلستان، مدير بازنشسته ادارهکل مالياتي استان گلستان و در حالحاضر ساکن ساري است. نظرنژاد در قالبها و موضوعات مختلف شعر مينويسد و در شعرهاي طنزش، «کدخدا» تخلص ميکند. «خجّه»، شخصيت اصلي برخي طنزهاي اوست. يک پنجگاني و يک دوبيتي از او را ميخوانيد.

 

پنجگاني

ته هَنتا، سرخِ لو ره اُو نَزو په

بلنــدِ گيسّه دوش ِ رو نَزو په

نِماشون خِرما چشّه خُو نَزو په

فنا کاندي دل و ايمونّه «خجّه»!

اگر نفس بَمونده  سو نزو په

برگردان از مازندراني:

تو هنوز لبهاي سرخت را آب نزده

گيسوي بلند را روي دوشت نينداخته

غروب چشمهاي خرمايي را به خواب نزده

دل و ايمان مرا به فنا ميدهي خديجه!

اگر نفسي برايم بماند تا طلوع صبح نزده

 

دوبيتي

ندومبه «خجّه»ي گِس چه دَکِتوُ

ملاله ديم شُونه فِنر کانده سو

فِنر ره زمبه پف ماه ره کامبه خو

نَوينه کدخداي حال بَهيتوُ

برگردان از مازندراني:

نميدانم چرا خديجه سگرمههايش افتاده است

با صورتي پر ملال فانوس روشن ميکند

فانوس را فوت ميکنم و ماه را خواب ميکنم

تا نبيند که کدخدا هم حالش گرفته است