فقر فرهنگي
تیتر اول |
محمد اسماعيل اسدي- رها سازي پسماند و زباله در جنگل و طبيعت يکي از معضلات زيست محيطي است چون علاوه بر اينکه چهره زشتي به طبيعت ميدهد همچون داغي بر پيشاني محيطزيست و جنگل خواهد ماند و نهتنها ما، بلکه به پايداري سرزمين و نسلهاي آينده نيز خسارت وارد خواهد نمود. آخرين روزهاي گرم تابستان و حداکثر استفاده گردشگران از منابع طبيعي کشور بهانهاي شد تا پاي صحبتهاي محمدآقا يکي از پاکبانان شريف و زحمتکش پارکجنگلي هيرکاني النگدره گرگان واقع در قلب شهر ومرکز استانگلستان بنشينيم و گزارشي از بلاهايي که در اين ايام برخي گردشگران سر اين يادگار عصر يخبندان و طبيعت زيباي آن ميآورند، تهيه کنيم. اگر چه فرهنگ ريختن آشغال در طبعيت در پارکجنگلي هيرکاني النگدره گرگان يا فسيل زنده پنجاه ميليون ساله نسبت به گذشته که در اين پارک خودروها تردد داشتند بهتر شده اما هنوز هستند کساني که راحتي خود را بر تخريب محيط زيست ترجيح مي دهند و بدون ملاحظه آشغال هاي خود به ويژه بطريهاي پلاستيکي آب را در طبيعت رها مي کنند. واقعيت اين است که در کنار مسئوليت فردي شهروندان و گردشگران در فرهنگ نريختن زباله، مسئولان و سازمانهاي مختلف نيز وظيفه دارند براي فرهنگسازي اقدام نمايند. از مسئولان اين توقع وجود دارد که نسبت به مسئله محيط زيست وجنگل فعاليتهاي بيشتري داشته باشند. با وضع قوانين و ايجاد آموزشهاي گوناگون، مردم را نسبت به نريختن زباله آگاه کنند. مسئولان با اجرا کردن قوانين و فرهنگسازي درست و آموزش مستمر و شهروندان جامعه با رعايت کردن مداوم و احساس وظيفه نسبت به فرهنگ نريختن زباله هر دو مي توانند با همکاري يکديگر اين فرهنگ پسنديده را در جامعه نهادينه نمايند. ما بايد بپذيريم که نسبت به محيط زيست و سلامتي شهرمان مسئول هستيم. ما بايد خودمان توقع داشته باشيم که همچون منزل و محيط کار خود نبايد در معابر و طبيعت آشغال بريزيم. پذيرش اين وظيفه، به مرور موجب خواهد شد که تمام افراد نسبت به نريختن زباله احساس مسئوليت پيدا کنند. زماني که سخن از فرهنگ ميشود افراد به فرهنگ ايران زمين و تاريخ 2500 ساله خويش و امپراتوري هخامنشيان ميبالند اما دريغ از آن که خود درحال نابودي و به فراموشي سپردن آن فرهنگ غني هستند. داشتن فرهنگ چندين هزار ساله به تنهايي براي يک کشور و قوم کافي نيست زيرا با توجه شرايط ميتوان دريافت که در عمل به رعايت چنين موضوع کوچکي مشکل دارند وهمانقدر که زباله را بي ارزش ميشمارند ريختن زباله را هم بي اهميت جلوه ميدهند به گونهاي که در بيشتر مواقع شاهد صحنه هايي همچون پرتاب شدن زباله از داخل ماشين به بيرون، انداختن زباله در يک قدمي سطل زبالههاي موجود در شهر و دهها مورد ديگر هستيم. دقيقا با قاطعيت مي توان گفت ريختن زباله در کوچه و خيابانها نشان از فقر فرهنگي مي باشد اما مگر ميشود مردماني که در سرتاسر جهان از فرهنگ آنان سخن گفته ميشود به رعايت چنين موضوع مهمي اهميت ندهند؟ در بسياري از کشورها براي ريختن زباله مبالغ هنگفتي جريمه اعمال مي شود و مردم اين موارد را رعايت مينمايند تا هم جريمه نشوند و هم از چهره زيباي شهر حفاظت نمايند. اکثريت مردم ما سعي ميکنند که مقصري براي آلودگي هوا و زيبا نبودن چهره شهر و جنگلهاي هيرکاني پيدا کنند ولي چرا هيچ وقت به خودمان نگاه نميکنيم که شايد مقصر اصلي خود ما باشيم؛ پس بايد نريختن زباله را به يک فرهنگ تبديل کرد تا فرزندان آينده از نبود هواي پاک و محيط و جنگل زيبا رنج نبرند. در کشور ما ريختن آشغال و زباله در طبيعت و جنگل وآلوده ساختن منابع آب وخاک و رودخانه ها امري عاديست و هيچ برخوردي از طرف مردم و مسئولين صورت نمي گيرد آيا اين فرد همين رفتار نابهنجار با طبيعت را ميتواند در يک کشور پيشرفته نظير سويس و يا فنلاند و نروژ انجام دهد يا آشغال و زباله در معابر عمومي و رودخانه ها رها کند؟جواب قاطعانه خير است. با اولين برخورد از طرف مردم همان محل مواجه ميشود پس به خودش اجازه انجام چنين رفتاري را نميدهد، از همه اينها مهمتر فرهنگ سازي از طريق رسانه ها، خانواده، مدرسه، نهادهاي شهري و استاني نظير شهرداريها و محيط زيست و منابع طبيعي است. به اميد آنکه کمي مسئولانه تر رفتار کنيم و به پاک ماندن طبيعتمان کمک نماييم و اين حرکت را از خود وخانواده خود و کودکانمان شروع نماييم.
خادم طبيعت