حکايت ما و گلشن مهر


یادداشت |

 حسين پايين محلي

اواخر سال 81 بود و اينجانب جواني که تازه وارد فضاي رسانه شده بودم.دانشجوي ترم اول.نگاهي کوتاه به عملکرد مجلس ششم داشتم.حقير يادداشتي نوشت و به گلشن مهر رفت. پاساژ قدس طبقه دوم، جعفر خاندوزي دبير بخش سياسي بود. مطلب به خاندوزي سپرده شد و رفت و بعد روي دکه روزنامه فروشيها مطلب مشاهده شد!عنوان مطلب "نقدي برعملکرد مجلس ششم"بود. بعدها شنيدم برخي برعليه بنده مواضع تندي گرفتند. از همين جلين خودمان. دوباره يادداشتي ديگر نوشتم.نگاهي به انتخابات هفتم....آنهم چاپ شد. براي اين تازه به دوران رسيده جالب بود. رفتم و احسان مکتبي را از نزديک ديدم. مردي ديدم  آرام، با ادب، با اخلاق، اصلاح طلبي که اصولي دارد. از همان روز اول نگارنده مکتبي را يک فرهنگي و اهل قلم عملگرا ديد . به عبارتي کسيکه شاکله و گوهره انديشه اي دارد نه از کسانيکه در دکان سياست براي خود دنبال چيزي باشد و از آن عده موج سواراني که به واسطه تهي بودن وجود به دنبال پست و مقام اند تا از اين راه ديده شوند و يا به مطاعي برسند. آقاي مکتبي گفت بنويس!هرچه دوست داري بنويس!ماچاپ ميکنيم!راقم اين سطور مطلب ديگر نوشت"آمريکا در باتلاق خاورميانه"که آنهم چاپ شد و مطلبي ديگر "ادبيات ما و نقدي بر هنر براي هنر".آنها هم چاپ شد! آنزمان مثل امروز نبود!شبکه هاي اجتماعي و فضاي مجازي اينقدر گسترده و در دسترس نبود که هرفردي يک کانال يا پيج يا سايت داشته باشد.حتي نشريات مکتوب کم بود و برخي اصلاح طلبها رويکرد اپوزيسيوني داشتند. مکتبي اگر چه يک اصلاح طلب بود اما  همان زمان هم برانداز نبود. زمان گذشت و فرصتهايي دست داد تا بيشتر با مکتبي امکان گفتگو مهياشود. ويژگي که هرکس ندارد. چه از اصحاب انديشه،چه رسانه،اهل سياست که هيچ! هر دو ميگفتيم و صور انديشه يکديگر را مي شنيديم و مي ديديم و نيوشاي سخن وجود بوديم. اگرچه صاحب اين قلم بيشتر لذت مي برد چون کوچکتر بود و بيشتر ياد مي گرفت. و ايشان مرا بيشتر تحمل ميکرد. جواني بودم که بعد احساسش زياد بود. مکتبي دغدغه توسعه و پيشرفت و رشد و مدرنيزاسيون ايران را دارد. اين دغدغه ارزشمند و اصيل است به خصوص وقتي از دريچه فرهنگ و رسانه و تفکر ديده شود و با نگاه زيرساختي بر اساس يک پروژه فکري به آن نگاه کني وبه پرورش نسل و استقبال از ديدگاه هاي گوناگون با ايجاد يک فراگفتمان درجامعه به ريل گزاري بپردازي. البته مکتبي بايد به چندنکته التفات داشته باشد. اول اينکه فهم هاي(ازتاويل تاتفسير) مختلفي از توسعه و رشد و پيشرفت و مدرنيته هست، دوم اينکه تحقق اينها منوط به شرايط گوناگون در عرصه تاريخي ماست ونه اينکه صرفا با اراده سياسي همه چيز حل شود و ديگر اينکه ما بايد به تفاوتها وگاه تضادهاي موجود بين ما وغرب در مسئله هاي مشترک بيانديشيم و با قبول و درک هويت تاريخي در صدد احيا تاريخ هويتي خودمان باشيم. اگر تاريخ معاصر ايران از صدر مشروطه تاکنون را مرور کنيم مي بينيم سه جريان در ايران وجود داشت. جريان غربگرا (اعم از مارکسيست تاليبراليزم با رويکردهاي مختلفشان،)و جريان داخلي که احياگري سيد جمال و امير کبير و برخي نهضتهاي خرد تر داخلي را شاهديم. در بين علما نيز از سويي شاهد موضعگيري شيخ شهيد آيت ا...فضل ا...نوري و اصلاح طلبي چون آيت ا...نائيني هستيم.مکتبي را راقم اين سطور در ذيل جريان آيت ا...نائيني مي بيند. جريان اصلاحات يک جريان تاريخي _ اجتماعي _ فکري و فرهنگي است که ريشه در اين سرزمين دارد.نه ميتوان آن را نفي کرد و نه بايد به نهي آن پرداخت. از اين رو نظام مقدس جمهوري اسلامي نيز اين جريان را در داخل خود داشته وچهره هاي شناخته شده آن هميشه در انقلاب بر مسند قدرت بوده اند اما مشکلي که جريان اصلاحات در جمهوري اسلامي داشته، عدم مرزبندي با جريان غربزده و براندازان اين جريان بوده که پرداخت آن در حوصله اين نوشتار نيست. اما به اختصار ميتوان در نقد اين جريان گفت که اصلاحات به عنوان يک گفتمان در اين چند دهه با پرسشها و خلاهاي مهمي روبروست! مثلا مرزهايش يا تفاوتش با براندازي کجاست؟.تعريف اصلاحات چيست؟.چه ماهيتي دارد؟.ساختار آن چگونه است؟.تبيين مبناي فکري اين جريان ونهايتا هويت آن تعريف تا حدود وصغورش معلوم گردد!درحاليکه کنشگري اين جريان مبتني بر خروج از حاکميت،خروج در حاکميت و يا خروج بر حاکميت(اواخر خاتمي و يا رويکرد دکترين شوک روحاني باهدف استحاله وفريز نظام در نظم غربي)بوده است. از خط سير اين نوشتار بيرون نمي رويم. مکتبي در طول اين چند دهه تلاش فکري و فعاليت رسانه اي ميراث دار شده است. ميراث مکتبي در استان گلستان امروز فراتر از يک فرد و يک جريان سياسي است. اگرچه بخشي از وارثان او به جريان اصلاحات تعلق دارند و با او يک سخن اند ولي برخي با او همسخن اند و همسخن الزاما به معناي يک سخني نيست. نگارنده پيشتر دراين سالها سه يادداشت درباب گلشن مهر واحسان مکتبي نگاشته است.درباب گلشن مهر براين نکته تاکيد شد که فضايي است که درآن آرا مختلف بيان ميشوند و اين نشريه و ميراث مکتبي بيش از آن که سياسي باشد فرهنگي است. با همين نگاه نيز دو يادداشت در زماني که جايگاه معاونت امنيتي _ سياسي واجتماعي استانداري گلستان گزينه هاي متعددي را فضاي رسانه رايزني ميشد نگاشته شد.يادداشتي باعنوان آخرين ستاره دولت شب دولت دوازدهم ويادداشتي باعنوان آنکه به اسم احسان و به صفت مکتبي بود.کلام آخر اين صاحب قلم نيز به آقاي مکتبي اين است که باتقويت چنين انگاره اي که گلشن مهر و شما بيشتر از آنکه سياسي باشند، فرهنگي اند و شما با داشتن هندسه فکري مشخص با تمييز از برخي افراد وجريانات افراطي در جريان اصلاحات به جبهه انقلاب تعلق داريد و بايد با تقويت اين نگرش به اين مسير ادامه دهيد.

مرا ازتوست هر دم تازه عشقي

تو را هرلحظه اي حسن دگر باد