گفت و گويي درباره روز گرگان


تیتر اول |

مهران موذني- دوازدهمين دورهمي فرهنگي سراي فرهنگ و رسانه با  عنوان «چرايي و اهميت روز شهر ما» با تأکيد بر روزي به نام گرگان برگزار شد. جمعي از فعالين فرهنگي گرگان با حضور در اين نشست، به هم‌فکري در اين باره پرداختند. ابتدا رحمت‌اله رجايي که نخستين سخنران جلسه بود به طرح مسئله پرداخت و گفت: در اواخر سال 1388 روز 20 شهريور به‌عنوان روز گرگان نام‌گذاري شد. اما در چند سال اخير مورد بي‌توجهي همگان، از جمله شوراي شهر قرار گرفت. اين در حالي است که در سطح‌هاي کلان کشوري و جهاني، روزهايي به نام شاعران، فرهيختگان، شهرها و... تعيين شده. بسياري از شهرهاي ايران روز خودشان را دارند. حتي تهران که اقوام و اقشار مختلفي را در خود جاي داده نيز روز خاص خودش را دارد که در آن به فرهنگ و رسوم اين شهر پرداخته مي‌شود. اينک پرسش اين است که آيا داشتن روزي به نام گرگان ضرورت دارد؟ و اينکه اين روز چه دستاوردهايي مي‌تواند براي ما به ارمغان بياورد؟

 

روز گرگان يک فرصت است

احمد خواجه‌نژاد با فرصت قلمداد کردن روز گرگان، در پاسخ به مساله اصلي عنوان کرد: روز گرگان فرصتي را براي شناساندن داشته‌ها و قابليت‌هاي اين شهر فراهم مي‌کند. گاهي بهانه‌اي لازم است تا لايه‌هاي پنهان هويت تاريخي و فرهنگي گرگان را به شکل ويژه‌تري براي نسل‌هاي جوان و نوجوان معرفي کنيم. اين امر سبب تقويت هويت تاريخي و فرهنگي در نسل‌هاي جديد مي‌شود. آن هم در دنياي امروز که عرصه‌هاي ديگري در حال عرض اندام هستند. همچنين اگر در روز گرگان به معرفي ويژگي‌هاي منحصربه‌فرد اين شهر پرداخته شود، در جذب گردشگر هم مؤثر خواهد بود. رويکردي که دنيا پيش گرفته نيز به همين شکل است. وجود چنين روزي يک بهانه براي همه اين کارهاست

و نبودش کار را براي ما دشوارتر مي‌کند.

 

نامگذاري قدمي در راه توسعه است

مريم آ‌سيابان دومين نفري بود که به مزاياي نام‌گذاري اين روز پرداخت و اظهار داشت: ما بايد به دنبال معرفي سرزمين و فرهنگ غني گرگان، به‌خصوص براي نسل جديد باشيم، بلکه امکان جذب گردشگر نيز فراهم شود. پاييز هزاررنگ گرگان بهترين معرفي از اين شهر است. بسياري از ايراني‌ها تا به حال النگدره يا پاييز گرگان را نديده‌اند. نام‌گذاري روزي به عنوان روز گرگان فرصتي است تا مشاهير، مردان و زنان توانمندمان را معرفي کنيم و از همه مهم‌تر، قدمي را در راه توسعه گرگان برداريم. به طور کلي، مي‌توان گفت وجود چنين روزي فرصت و نبود آن نوعي تهديد است.

 

جاي علت و معلول عوض شده است

علي مکتبي نظر متفاوتي را نسبت به دو نفر پيشين مطرح کرد و گفت:  نام‌گذاري روز گرگان نه يک علت، بلکه يک معلول است.

مواردي از قبيل هويت و تاريخ اين سرزمين محور اصلي بحث  ماست که نام‌گذاري روزي به نام گرگان، بايد يکي از ابزارهاي معرفي آن‌ها باشد. اين نام‌گذاري پله آخر است. در تمام دنيا ابتدا سلسله اتفاقاتي فرهنگي طي مي‌شود. سپس در زمان و فستيوالي مشخص به معرفي آن‌ها مي‌پردازند. ما در تمام اين سال‌ها تنها قدمي که برداشتيم همين نام‌گذاري بوده است. تصور من بر اين است که جاي علت و معلول در مديريت اين قضيه تغيير کرده است. روز 20 شهريور براي شهري برگزيده شده که داراي يک عقبه تاريخي است. اما چيزي از آن عقبه تاريخي  مشخص نيست. بايد توجه داشته باشيم که مرز جغرافيايي گرگان به خودي خود مقداري خاک و تحولات آب و هوايي است. در واقع اين فرهنگ گرگان است که آن را مي‌سازد. يعني در نهايت هويت گرگان حائز اهميت است. با توجه به هويت گرگان، نياز به چنين روزي نيز احساس خواهد شد. اما در حال حاضر، نياز به آن به چشم نمي‌آيد.

 

نامگذاري يک عقبگرد است

عاليه يعقوب‌زاده که از معدود مخالفين نام‌گذاري روز گرگان بود، به بيان استدلال‌هايش در مخالفت با اين امر پرداخت و عنوان کرد: بحث کردن درباره نام‌گذاري روزي به نام گرگان يک عقب‌گرد است. نه تنها يک روز، بلکه بايد هر روز در فضاي مجازي به معرفي گرگان بپردازيم. به طور کلي، ضرورتي براي تعيين يک روز به‌عنوان روز گرگان وجود ندارد. چنين کاري، معرفي فرهنگ گرگان را تنها مختص به يک روز از سال مي‌کند. در حالي که اين امر بايد هر روز صورت بگيرد. اين نکته را در نظر بگيريم که امروزه ما در عصر ارتباطات زيست مي‌کنيم. هدف ما بايد تمرکز بر هويت باشد و نه تمرکز بر روي يک روز. هويت گرگان بايد همواره در فضاي مجازي مطرح شود و مورد گفت‌و‌گوي مردم قرار بگيرد. بحث هويت در واقع بحث ريشه‌هاست. هيچ درختي بدون حفظ ريشه ميوه نمي‌دهد. ما بايد با حفظ فرهنگمان تلاش کنيم که در آينده شاهد نسل‌هاي بي‌هويت نباشيم. تمرکز ما بايد روي آينده باشد و نه تقليد از گذشته. در اين خصوص لازم است کميته‌اي تخصصي براي کار در فضاي مجازي تشکيل شود و تمام نسل‌ها به صحنه بيايند. در اين ميان، بايد به مهاجرين هم توجه کنيم و برچسب «بيگانه» به آن‌ها نزنيم. اين افراد نيز آورده‌هايي براي ما دارند که با مهندسي فرهنگي، امکان استفاده از آن‌ها وجود دارد.

 

جامعه گرگان ديگر تکفرهنگي نيست

احسان مکتبي ضمن اشاره به جامعه گرگان به‌عنوان يک جامعه چندفرهنگي، بر لزوم توجه به اين موضوع تأکيد کرد و گفت: چرايي اهميت روز گرگان يک پرسش فلسفي است. براي پاسخ به چنين سؤالي، بايد ذهني فلسفي داشته باشيم. نبايد از ذهني آشفته و نابسامان، انتظار پديده‌اي به‌سامان داشت. جامعه کنوني ما شرايطي نابسامان دارد. ابتدا بايد از خود بپرسيم آيا گرگان از يک هويت تک‌فرهنگي تشکيل شده؟ مواردي از قبيل گويش واحد و محله‌هاي گرگان زماني در تعيين هويت تأثيرگذار بودند. اما در 2 يا 3 دهه گذشته به سمت يک جامعه چندفرهنگي حرکت کرده ايم. در گذشته، گرگان خيابان‌هاي محدودي داشت که همه اهالي آن آداب و رسوم مشترکي داشتند. اما شرايط کنوني متفاوت است. آيا افرادي با ذهنيت‌هاي تک‌فرهنگي مي‌توانند براي يک جامعه چندفرهنگي تصميم‌گيري کنند؟ برخي از افراد تصميم‌گيرنده با چنين تناقضي رو‌به‌رو هستند و توجهي نيز به گذر زمان ندارند. معارف دنيا در ساليان گذشته رشدي تصاعدي داشته. در حالي که ما همان انسان ايدئولوژيک 15 سال پيش هستيم. البته بايد مراقب بود تا  ادبيات ما منجر به نااميدي و انفعال نشود. اما بايد به همان ميزان توجه داشته باشيم که عمل ما مبتني بر انديشه و مباني فکري  باشد. افراد تصميم‌گيرنده حتماً بايد غير ايدئولوژيک باشند. چرا که با ذهن ايدئولوژيک راه به جايي نمي‌بريم. وقتي از گرگان صحبت مي‌کنيم، منظورمان شهري است که در گذشته تنها داراي يک فرهنگ بوده. اما امروز چندفرهنگي است. اين فرهنگ‌ها نياز به گفت‌و‌گو و ارتباطات دارند. نام‌گذاري روزي تحت عنوان روز گرگان با در نظر گرفتن اين موارد، فرصتي است براي بهبود و نمايش بلوغ مدني شهروندان اين شهر و استفاده از آن در مسير توسعه.

 

در مرجعيت فرهنگي مشکل داريم

عبدالسلام مهيمني با اشاره به مشکل مرجعيت فرهنگي کشور عنوان کرد: در کشور ما به اين علت که پراکندگي فرهنگي وجود دارد، مرجعيت فرهنگي دچار مشکل است. نام‌گذاري‌ها در اين مرز و بوم علاوه بر سلايق شخصي، به شرايط کشور نيز بستگي دارد. پيش از دوران رياست‌جمهوري آقاي خاتمي، در نام‌گذاري‌ها بيش‌تر به مسائل ايدئولوژيک توجه مي‌شد. به طور مثال، خيابان سرخواجه را به اسم خيابان دکتر شريعتي نام‌گذاري کرده بودند. ما اسم آن را دوباره به سرخواجه تغيير داديم. چرا که کسي آن را به نام تازه‌اش نمي‌شناخت. در کشور ما شرايطي دوگانه وجود دارد. اين دوگانگي در حاکميت سياسي نيز حاضر است. بعد از اينکه 20 شهريور در سال 1388 با پيشنهاد شوراي شهر به‌عنوان روز گرگان نام‌گذاري شد، عده‌اي با مرتبط دانستن آن به رژيم سابق، به مخالفت برخاستند. چنين نگاه‌هايي محدود و کوچک هستند. البته نمي‌توان با آن درگير شد. اما به طور کلي مي‌توان گفت مشکل از همين مرجعيت فرهنگي است. چاره اين است که نهادهاي مدني بدون تعرض به حاکميت بيش‌ترين اثرگذاري را داشته باشند. ما نبايد منتظر صدور دستور يا اجازه کسي باشيم. اگر بنا بود سراي فرهنگ و رسانه چشم به حمايت‌هاي دولتي داشته باشد، اصلاً کار مستقلي صورت نمي‌گرفت. نهادهاي مدني به هر شکلي که مي‌توانند، بايد بدون هيچ چشمداشتي به دنبال اين‌چنين اموري باشند. هرچند که سنگلاخ‌ها، آشفتگي‌ها، تهمت‌ها و تعارضات فرهنگي زيادي در مسير وجود دارد، اما بايد با کم‌ترين هزينه به دنبال بيش‌ترين اثرگذاري باشيم. حتي اگر روند طي شدن آن بسيار کند باشد.

 

نامگذاري به تنهايي بيفايده است

مهران مؤذني با تأکيد بر حفظ فرهنگ به عنوان يکي از ملزومات اين قبيل نام‌گذاري‌ها خاطرنشان کرد: نام‌گذاري روزي تحت عنوان روز گرگان امکاني براي حفظ هويت نيست. بلکه قدمي براي معرفي آن است. يعني ابتدائاً بايد هويتي وجود داشته باشد که معرفي شود. تعريف امروز ما از توسعه، بلاي جان فرهنگ ماست. توسعه در معناي حرکت در مسير صنعتي شدن، ساختاري اجتماعي گرگان را نابود مي‌کند. از گذشته هرکدام از اقوام در روستاها يا محلات خودشان زيست مي‌کردند و در راستاي تجربه زيستي متفاوتشان، فرهنگ و گويش متفاوتي داشتند. صنعتي‌سازي استان در معناي ارتقاي صنايع و کارخانه‌ها، سبب مهاجرت روستاييان به گرگان و حرکت اين شهر در مسير تبديل به يک کلان‌شهر شده است. اين يعني از بين رفتن تفاوت‌هاي فرهنگي اقوام و به وجود آمدن زيست جمعي مشترکي مشابه با کلان‌شهرهايي مثل تهران. نتيجه چنين توسعه‌اي اين است که نسل جديد گويش نسل‌هاي قبلي را متوجه نمي‌شود. در ابتدا بايد عقب‌گردي به معناي واژه توسعه داشته باشيم و ببينيم آيا اين تعريف از توسعه براي جغرافياي ما هم همان کارکرد را دارد و بلاي جان هويت ما نيست؟ بايد ابتدا هويتي بماند که در روز گرگان به کشور معرفي شود. در نتيجه حفظ هويت، مي‌توانيم شهر گرگان را به‌عنوان شهري که فرهنگ و زيست نسل جديدش با نسل‌هاي جديد کلان‌شهرهايي مثل تهران متفاوت است ارائه کنيم تا جذابيت داشته باشد. با از بين رفتن ساختار اجتماعي منطقه، چنين نام‌گذاري‌هايي بي‌فايده است.

 

هدف همگرايي ماست

علي بايزيدي هم از نقش نام‌گذاري روز گرگان در ايجاد هم‌گرايي و همدلي نام برد و عنوان کرد: اواخر سال 1388 بود که 20 شهريور تحت عنوان روز گرگان نام‌گذاري شد و هرساله برنامه‌هايي به اين مناسبت برگزار مي‌شد. اما به علت مصادف شدن روز گرگان با محرم و صفر، برگزاري اين مراسم‌ها براي چندين سال به تعويق افتاد. در ادامه نيز داستان‌هاي ديگري به ميان آمد که موجب پراکندگي و چنددستگي شد. ابتدا بايد گفت که همگي ايراني هستيم. نام‌گذاري روزي به عنوان روز گرگان نبايد با هدف تفاخر صورت بگيرد. در واقع صحبت بر سر ايجاد يک هم‌گرايي و هم‌دلي براي نزديک شدن به اهدافمان است. در گذشته چنين رويکردي وجود نداشت که با حضور اقشار مختلف از روز گرگان بهره‌برداري انجام شود. انتظار مي‌رود تمامي افراد با تخصص‌هايي که دارند، قدمي در راه توسعه شهر بردارند. من با نام‌گذاري همچين روزي که چنين کارکردهايي داشته باشد موافقم.

 

گرگان نياز به تعريفي دوباره دارد

ظريفه ميرکريمي تعريف دوباره گرگان را لازمه پرداختن به مسئله اصلي اين نشست دانست و اظهار داشت: بايد ابتدا گرگان را تعريف کنيم. گرگان امروز با گرگاني که از گذشته در ذهن ما است، تفاوت دارد. گرگان شهري است که از نظر زيست‌بوم و فرهنگش با شهرهاي ديگر متفاوت است. از اين رو، نام‌گذاري يک روز براي آن مورد نياز است. اما پيش از آن بايد گرگان را تعريف کنيم. با تنوع‌هاي فرهنگي‌اي که امروزه در گرگان وجود دارد، تنها مي‌توان از گرگان در معناي جغرافيايي‌اش صحبت کرد و نه گرگاني که فرهنگ و گويش واحدي دارد. امروزه متأسفانه گويش گرگاني جنبه طنز پيدا کرده و براي بيان جوک استفاده مي‌شود. در شهري مانند بابل چنين چيزي وجود ندارد.

 

در نامگذاري تجربه کافي وجود نداشت

محمود اخوان ضمن دفاع از انتخاب 20 شهريور به عنوان روز گرگان، به بيان تجربه ناکافي در پيش بردن برخي اهداف اين طرح پرداخت و گفت: زماني که ايده نام‌گذاري روز گرگان مطرح شد، شهرهاي کمي به شکل غير رسمي روزي را به نام خودشان داشتند. از همين رو، تجربه زيادي وجود نداشت. بر خلاف تمام ايراداتي که به انتخاب 20 شهريور گرفته شد، همچنان اعتقاد من بر اين است که اين تصميم درست بود. چرا که حساب‌شده اتخاذ شد. هدف ما اين بود که روز گرگان را به شکلي جلو ببريم که بعد از دوام پيدا کردنش، به يک هفته فرهنگي تبديل شود تا امکان پرداختن به موضوعات مختلفي را فراهم کند. البته من موافقم که نبايد تمام مسائل را به يک روز معطوف کنيم. آن روز يا هفته بايد همانطور که در کل دنيا مرسوم است، زماني باشد که با انتشار نتيجه هم‌انديشي يک‌ساله‌مان در قالب بيانيه‌اي، بيش‌تر به کارهاي نمايشي بپردازيم. ايده آن روزهاي ما اين بود که روز گرگان بخشي از مجموعه کارهايي باشد که قصد انجامشان را داشتيم.

 

نامگذاري تنها شروع کار است

قدرت دائمي هم به عنوان آخرين نفر خاطرنشان کرد: نام‌گذاري روز گرگان يک کار فرهنگي است و متوليان اصلي آن اهالي و نخبگان فرهنگي هستند. اگر در 50 سال گذشته نيازي به اين امر احساس نمي‌شد، امروز با توجه به چندفرهنگي شدن گرگان لازم است. چرا که براي توسعه فرهنگ به حفظ اشتراکات فرهنگي نياز داريم. در غير اين صورت شاهد انحطاط فرهنگي گرگان خواهيم بود. امر نام‌گذاري حتما مزايايي دارد که در کل دنيا مورد توجه قرار گرفته. اما بايد هدفمند صورت بگيرد و حفظ ريشه‌ها و هويت‌ها را در پي داشته باشد. بلکه در گذشته نمانيم و از آسيب‌هاي فرهنگي در امان باشيم. علي‌رغم برخي ديگر از استان‌ها، نه تنها استان گلستان روز مخصوص خودش را ندارد، بلکه روز شهر گرگان نيز از دست رفته است. اين نشان‌دهنده غفلت ماست. از اين رو به آسيب‌شناسي نياز داريم تا در آينده دوباره مرتکب اشتباهات گذشته نشويم. من معتقدم که بايد اساس‌نامه‌اي در اين زمينه تدوين شود. البته نام‌گذاري تنها شروع کار است.