جشن آغاز سرايش شاهنامه در گرگان


گزارش خبری |

مهران موذني- عصر دوشنبه، مراسم بزرگداشت آغاز سرايش شاهنامه در گرگان برگزار شد. اين مراسم که در خانه اميرلطيفي در بافت قديمي شهر برگزار شد، استقبال گسترده دوستداران شاهنامه را به همراه داشت. علي يزداني، از عوامل برگزارکننده اين مراسم درباره آغاز سرايش شاهنامه گفت: فردوسي در ابيات آغازين داستان بيژن و منيژه به توصيف آسمان پرداخت و اين کار را چنان خوب انجام داد که امروز امکان تصويرسازي براي ما فراهم است. طوري که ميگويد: شبي چون شبه روي شسته به قير/ نه بهرام پيدا نه کيوان نه تير/ دگرگونه آرايشي کرد ماه/ بسيچ گذر کرد بر پيشگاه/ شده تيره اندر سراي درنگ/ ميان کرده باريک و دل کرده تنگ/ ز تاجش سه بهره شده لاژورد/ سپرده هوا را به زنگار و گرد. فردوسي آسمان را طوري توصيف ميکند که انگار ماهگرفتگياي رخ داده و علاوه بر آن، سياره بهرام و کيوان و تير هم پيدا نيستند. فرهاد ورداد، مهندس ايراني با همکاري دانشکده فيزيک يوتبوري سوئد و استفاده از جدول ماهگرفتگيهاي ميلادي ناسا، تاريخ دقيق آغاز سرايش شاهنامه را به دست آورد. ساعت 19 و 27 دقيقه روز پنجشنبه، 16 مهر 351 خورشيدي مطابق با 14 ذيحجه 361 هجري قمري، ماهگرفتگي نيمسايه و پس از گذشت يک ساعت در 20 و 27 دقيقه، ماهگرفتگي ناقصي در توس به آرامي آغاز شده است. اين همان تاريخي است که فردوسي سرايش داستان بيژن و منيژه را آغاز کرد. غلامعلي قاري، شاهنامهپژوه گرگاني که در اين مراسم حاضر بود، درباره اهميت فردوسي و تعميمپذير بودن شاهنامه به تمام دورانها گفت: شاهنامه فردوسي ارث پدري همه ما ايرانيان است و بايد به تعداد تمام ايرانيان چاپ شود. شاهنامه اثري حماسي است و حماسه مبتني بر قهرماني. اعمال قهرماني نيز غالباً در ميدان جنگ رخ ميدهد. زن و مرد در شاهنامه يکسان ستايش يا نکوهيده ميشوند. ساليان زيادي است که ميگويند بيتي زنستيز در شاهنامه است. فردوسي 75 زن را وارد عرصه کرده که از 32 تن از آنها نام برده شده. در اين ميان تنها يک زن به عنوان آفت يا گزند تمام اين زنان مورد نکوهش قرار گرفته است. همانطور که مردان هم مورد نکوهش قرار گرفتهاند. فردوسي ميگويد: تو مر ديو را مردم بد شناس/ کسي کو ندارد ز يزدان سپاس/ هرآنکو گذشت از ره مردمي/ ز ديوان شمر مشمر از آدمي. اينجا منظور از «مردم» زن و مرد است. بايد توجه داشته باشيم که شاهنامه ستايش شاهان نيست. فردوسي بيباکانه کيکاووس، شاه ايران را به نقد ميکشد. هنگامي که کيکاووس رستم را براي تأخير در آمدن به دربار نکوهش ميکند، رستم در جواب ميگويد: تهمتن برآشفت با شهريار/ که چندين مدار آتش اندر کنار/ همه کارت از يکدگر بدترست/ ترا شهرياري نه اندرخورست. شاهنامه در همه دورانها قدرت تعميمپذيري دارد. فردوسي ميگويد: سر تخت شاهي بپيچد سه کار/ نخستين ز بيدادگر شهريار/ دگر آنک بيسود را برکشد/ ز مرد هنرمند سر درکشد/ سه ديگر که با گنج خويشي کند/ به دينار کوشد که بيشي کند. فردوسي در اين ابيات شاهان بيدادگري که با شايستهسالاري سر ستيز دارند را نکوهش ميکند. در شاهنامه فردوسي ضحاک نماد خودکامگي و به تعبير امروز، ديکتاتوري يک فرمانرواست. فردوسي ميگويد در عصر ضحاک نه قحطي بود، نه خشکسالي، نه بيماري و نه کينهاي. اما معنويات از جامعه رخت بر بسته بود. وقتي که معنويات از بين رود، هر کاري مجاز است. در همين باره در شاهنامه آمده است: نهان گشت کردار فرزانگان/ پراکنده شد کام ديوانگان/ هنر خوار شد جادويي ارجمند/ نهان راستي آشکارا گزند/ شده بر بدي دست ديوان دراز/ به نيکي نرفتي سخن جز به راز. گفتني است که اين مراسم در ادامه با پردهخواني، نقالي و اجراي زنده موسيقي همراه بود.