آب خاک پنبه


تیتر اول |

آيه اله نورمفيدي در ديدار با رييس سازمان پنبه به نکته اي بنيادين در کشاورزي گلستان اشاره کرده است. ايشان خواسته است دلايل بي توجهي به کشت پنبه معلوم شود و علت حذف پنبه از چرخه کشاورزي گلستان  ريشه يابي شود، در اين باره، بارها در گلشن مهر با کارشناسان گفت و گو کرده ايم و هشدار داده بوديم، گفت و گويي که دوباره بخش هايي از آن براي مخاطبان منتشر مي شود. گفت و گوي گلشن مهر با دکتر قربانعلي روشني متخصص خاک و رييس وقت سازمان پنبه است که در سال 99(21 ارديبهشت-شماره 1999) در گلشن مهر منتشر شده بود. در آن زمان تيتر گلشن مهر  اين بود ( يک دهه با فاجعه فاصله داريم) آن زمان هنوز ريزگرد براي مديران ما شوخي بود و نمايندگان محترم مجلس دنبال قانوني کردن کشت شالي در گلستان بودند و .... اينک چند سال گذشته است، آبها فرو تر رفتند، بخشي از شاليزارهاي شمال گرگان  در آستانه شوره زاري است ولي هم چنان شالي مي کاريم و آخرين رمق آبهاي زير زميني را مي گيريم و سيصد هزار هکتار بيايان را ناديده مي گيريم  و هم چنان در شعار و ظاهرسازي  رتبه اول را داريم و ادعاهايمان گوش فلک را کر کرده است. يک بار هم سازمان هاي نظارتي فقدان توجه به اصلاح الگوي کشت را به عنوان يک مساله بنيادين که زيست بوم گلستان را تهديد مي کند در دستور کار قرار دهند تا پديدار شود هر که در او غش باشد.       

 

درباره اهميت خاک توضيح دهيد ؟

خاک بستر حيات است. ببينيد در بدن ما متوسط پنج ليتر خون وجود دارد که اگر بدن 100 کيلويي را در نظر بگيريد اين خون به هر دليلي کم بشود توانايي هاي آن بدن از دست مي رود و اگر خيلي کمتر شد از بين مي رود. هرچند اندام هاي ورزيده داشته باشد. در خاک ماده ي آلي نقش خون را در بدن بازي مي کند. ايده ال اين است که پنج درصد در خاک  ماده ي آلي داشته باشيم در حالي که در کشور ما متاسفانه زير نيم درصد است .يعني يک دهم آنچه در حالت استاندارد بايد باشد. در استان گلستان در سي سال گذشته مطالعات نشان داده که اين ماده ي آلي رو به کاهش است، بخشي  بخاطر آتش زدن بقايا و بخشي  بخاطر برخورد نامناسب با خاک که عامل تخريب ماده ي آلي است...

 

تخريب شده است. همان طور که عرض کردم شاکله ي اصلي توليد ريشه در ماده ي آلي  است. اگر يک خاکي نفوذپذيري اش کم است ماده آلي اضافه کنيم خوب مي شود. اگر خاکي نفوذپذيري اش زياد است باز  ماده آلي اضافه کنيم خوب مي شود. اگر خاکي توان نگهداري آب را ندارد، ماده ي آلي اضافه کنيم خوب مي شود. اگر به هر دليلي توان نگهداري مواد مغذي را ندارد  با ماده آلي خوب مي شود. حلال همه ي مشکلات بخش کشاورزي براي توليد پايدار ماده ي آلي است و اين شاه کليد هست. ما بايستي به هر شکل  آن را حفظ کنيم. قانون هم محورش حفظ خاک است و حفظ ماده ي آلي. کار ديگري که در طي اين سالها سعي کرديم براساس تجربه و تخصص داشته باشيم بحث استفاده از علوم جديد بود. تحت عنوان رقومي کردن که در سطح استان گلستان انجام شده. اگر به مراکز خدمات جهاد کشاورزي در استان مراجعه کنيد آلبومي از نقشه هاي رقومي حاصلخيزي خاک را مي توانيد پيدا کنيد که سالها عمرمان صرف آن شده است. در آن نقشه مزرعه ي مورد نظرتان را اگر پيدا کنيد از روي علايم جاده اي و طول و عرض جغرافيايي کاملا واضح است مي توانيد به اين اطلاعات دسترسي پيدا کنيد که خاک مورد نظر مزرعه ي شما چقدر آهن و مس نيتروژن فسفر و ...دارد. شوري اش به چه حدي است و...و در کتابچه ي راهنما که براي هر مرکز خدمات آماده شده است، افراد مي توانند با مطالعه و بررسي آن کتابچه ي کاربردي کوچک نوع محصولشان را انتخاب کنند براساس نوع محصول و سطح ماده الي ميزان و نوع کود دهي به صورت خيلي ساده از آن کتابچه استخراج کنند.

 

 ما منطقه اي هستيم با اکوسيستم و زيستگاه متفاوت از بيابان تا جنگل. در چند سال اخير اتفاقاتي بر روي خاک اتفاق افتاده است. بر اساس نظرات  شما خاک موجود زنده است که بايد با آن  زندگي کرد، ولي به هر دليل در گلستان اين اتفاق نيفتاده سيلهاي مخربي که اتفاق افتاده، عقب رفتن جنگل، عقب رفتن دريا و... اگر ميشود يک  نماي کلي از وضعيت خاک گلستان به ما بدهيد؟

رفتار ما با خاک رفتار مناسبي نبوده و نيست، ما در استان گلستان بالغ بر  120 هزار هکتار اراضي داريم که اراضي شيبداري هستند که جنگل تراشي شده در حالي که در  سالهاي قبل جنگل و مرتع بوده و اينک به کشت و زرع اختصاص يافته است، عمده ي اينها در جهت شيب شخم مي کنند و عمده ي اينها کم بازده شده اند. فصل شخم و شيار همين جاده ي گرگان به کلاله را برويد اکثر خاک ها لايه ي سفيد آهکي ديده  مي شود، يعني لايه ي سياه غني از مواد آلي شسته شده و به واسطه آب باران و شخم و شيار نامناسب که در جهت شيب شخم زده شده از طريق تراکتورها و ....فرسايش هم در بالادست اتفاق افتاده، هم وقتي به پايين مي آيد  به روستاها، اراضي، ابنيه و...خسارت وارد مي کند و متاسفانه دستکاري هايي که در طبيعت مي شود باعث مي شود که ما خسارت را يه چشم غيرمسلح  ببينيم. ساده ترين مثال  اينکه وقتي ما رودخانه که خانه ي رود است را دستکاري مي کنيم و خراب مي کنيم طبيعت هم جوابش را سخت تر به ما خواهد داد و به شدت در برهه اي به ما سيلي مي زند که متاسفانه در اين سالها بسيار مي بينيم. و اين حاصل نابخردي ما در زماني بوده  که ما قدر اين موهبت را ندانستيم الان هم دير نيست الان بايد عالمانه با منابع آب برخورد کنيم. در کنار خاک مهم ترين مايع بشر آب است يعني بشر مي تواند بدون تنوع غذايي و بدون پوشاک مدتي را سر کند اما بدون آب ميسر نيست در استان گلستان به خاطر استفاده نامناسبي که از آب زيرزميني انجام داديم - اين را من به عنوان يک مدلي ده سال قبل بارها گفتم و نوشتم که ما باعث اين مشکلات  شده ايم- سطح آبهاي زيرزميني مان، چاههاي عميق و نيمه عميق به راحتي قابل رصد است، به طور متوسط 60 متر افت بکند مثلا در چاههاي نيمه عميق ما در يساقي در سال 66 ،24 متر عمق توربين بوده است و آب چهار پنج اينچي هم به راحتي داشتيم حتي ارتيزين داشتيم، اما الان همان چاه عمق توربين شايد  105 متر باشد به طور متوسط وقتي بررسي مي کنيم، مي بينيم در اين 35 سال  حدودا 60 متر افت سفره و چاه زيرزميني را داشتيم که اين فقط مال چاه شما نيست و اين پهنه است وقتي جمع و ضرب مي کنيم به صورت سرانگشتي حساب مي کنيم، مي بينيم بالاي 130 يا 140 ميليارد متر مکعب آب را از دست داده ايم. چون آبي که در سفره ات نيست ديگر از دست رفته  است حالا يا تبخير شده و از دسترس ما خارج شده است.  اتفاقي که افتاده اين است که اگر دريافت آبي ما در سال  در گلستان حدود دو و نيم ميليارد متر مکعب است يعني اگر بياييم تمام چاهها را پلمپ بکنيم و چهل سال صبر کنيم شايد سطح آبهاي ما برگردد به چهل سال قبل يعني حجم آبهاي از دست رفته فوق العاده زياد است و هر چه ما سطح سفره را پايين تر ببريم احتمال دارد که سفره هاي آب شوري که پرفشار هستند و در منطقه  ما هم زياد است، به چاه هاي آب شيرين وارد شود و ديگر آن زمان هيچ کاري از دست هيچ کسي ساخته نيست و متاسفانه کشاورزي ما نابود خواهد شد.

 

اين روند اگر ادامه پيدا کند چند سال ديگر ممکن است به آب شور برسيم؟

اين روند اگر با همين سرعت ادامه داشته باشد به يک دهه شايد نرسد و   حتما شوري آب  را در بخشي از استان  خواهيم داشت چون خيلي افت شديدي وجود دارد و متاسفانه شما لايه هاي آب  شيرين را وقتي تخليه مي کنيد و در کنارش آب پرفشار شور هست، اين اتفاق قطعا خواهد افتاد و به حدس و گمان نيست. اين را بايد با مديريت صحيح مصرف آب و اصلاح الگوي کشت  اصلاح کرد، چون به هر حال کشاورز به دنبال اين است که منفعت اقتصادي ببرد.  من خودم کشاورزم و اين را خوب مي فهمم  که کشاورز به دنبال منفعت اقتصادي براي گذران زندگي اش است، کشاورز سياستگزار نيست، حاکميت موظف است طوري محصولاتي که نياز به  حمايت دارند را حمايت کند. در آمريکا واژه اي به نام سوبسيد وجود ندارد، يارانه اصلا نمي دانند که چيست؟ ولي به پنبه به عنوان يک محصول صنعتي در بعضي از سالها تا هفتاد و پنج سنت يارانه مي دهند در اروپا دو کشور پنبه مي کارند .. (يونان و اسپانيا )به طور متوسط تا دويست و بيست سنت به ازاي هر کيلو به کشاورز پنبه کار از طريق اتحاديه اروپا يارانه داده مي شود که توليد کيفي را براي قاره خودشان داشته باشند، هم براي پوشاک و هم  محصولات ديگر. ما  اگر اين محصول را حمايت کنيم، اتفاقي که مي افتد اين است که پنبه ريشه اش هفتاد هشتاد سانتيمتر مي تواند نفوذ کند و تا يک متر و هشتاد نود هم ثبت شده است، تنها گياه زراعي است که مي تواند کربن را از اتمسفر بگيرد، الان مشکلي که داريم گرم شدن زمين است، يک بخش اين گرم شدن زمين  بخاطر گاز co2 است، همه ي خودروها و کارخانجات دارند co2  به اتمسفر تزريق مي کنند. وقتي غلظت اين co2 از يک حدي بالاتر مي رود مانند يک لحاف باعث گرم شدن زمين مي شود و خسارت هاي بسيار زيادي دارد .دنيا به اين باور رسيده که از فعاليتهايي با ترکيب کربن حمايت کند هر گياهي که بتواند مقدار بيشتري از کربن را بياورد و در خاک تزريق کند، بالانس را به نفع خاک تغيير داده  است، اين کار را ممکن است گندم، جو، برنج و سويا هم انجام بدهند اما ريشه ي اينها ده يا پانزده سانت بيشتر نيست. با اولين ديسکي که مي زنند خاک در معرض هوا قرار مي گيرد و کربن ذخيره شده مجدد به اتمسفر برمي گردد. ولي پنبه اين خاصيت را دارد که به عمق تزريق ميکند. شايد اگر ميليونها هم هزينه بکنيد، نتوانيد کربن را از اتمسفر تزريق کنيد اتفاقي که مي افتد  اين است که ريشه در آنجا مي پوسد، کانال هايي بوجود ميايد پر از ميکروبهاي مفيد ريز. يعني جانداران مفيد وکانال هايي ساخته مي شود  که براي تهويه و ذخيره آب خيلي خوبند و همه ي اينها دست به دست هم مي دهد و خاک را زنده تر نگه مي دارد شما در مزرعه اي که پنبه بوده در قديم احتمال اينکه آب ماندگي سطحي ببيني خيلي کمتر بود و دليلش هم کانال هاي ريز زيرزميني بعد از مردن ريشه ها هست. ما خيلي راحت اين را از الگوي کشت مان حذف کرديم و رو آورديم به برنجي که شايد سال به سال سطحش دارد زياد مي شود. يک بخش مقصر دولت و حاکميت است به خاطر اينکه ما آمديم از محصولي که مثل سم است براي خاکهاي استان حمايت تسهيلاتي  کرديم. يعني گفتيم کشاورزي که بيايد دستگاه نشاکار برنج بگيرد پنجاه درصد را از او نمي گيريم، بقيه اش را وام ميدهيم، وقتي نشاکار آمد و کشت مکانيزه شد ديگر کسي برنج را رها نمي کند، برنج کاري شغل سختي بود در قديم ولي الان خيلي ساده شده است. الان صدهکتار را دو نفر به راحتي مي توانند مديريت کنند. به کمباين برداشت برنج از منابع دولتي يارانه داده اند چرا ؟ چون گفتند هر کس کمباين بگيرد نصفش را ما مي دهيم نصف ديگرش هم وام. ولي ما نيامديم اين کار را با پنبه انجام بدهيم که دولت حمايت کند که کمباين برداشت پنبه مورد حمايت دولت است. نکته ديگر آنکه سخت ترين کار الان در کشاورزي تامين کارگر براي برداشت است، چون فرهنگ تغيير کرده است، يک زمان در هر روستايي صبح که مي رفتيد ده ها دخترخانم و خانم را مي ديديد که منتظرند تريلي بيايد و سوارشان کند بروند نشا و وجين و برداشت پنبه و.... ولي الان کاهش پيدا کرده  است، الان فرهنگ اشتغال تغيير کرده است  ما نبايد به  اين فکر کنيم که محصولي بکاريم به اميد اينکه مردم بيايند تغيير رويه بدهند و در برداشت کمک کنند اگر ما مشکل برداشت را حل کنيم با کمک هاي يارانه اي دولت که بايد به کمباين هاي برداشت پنبه بدهند، من فکر مي کنم بخش زيادي  از تغيير الگوي کشت تحقق پيدا کند دولت بيايد کاري که در دهه شصت  انجام داد وگفتند  ما بذر را مجاني مي دهيم دو مرحله کود و سم را  هم مجاني  مي دهيم، شما در ظاهر به کشاورز کمک کرديد ولي در واقع به حلقه ي اوليه کمک کرده اي که توليدش  در چهل حلقه ي بعدي شغل ايجاد مي کند. در پنبه فقط اين مساله  نيست، پنبه يک مثقالش ضايعات ندارد، چوب پنبه اش در صنايع مختلف کاربري دارد. خود پنبه مي رود پنبه پاک کني، نخ ريسي، پوشاک و ...تجارت پوشاک در دنيا با ارزش ترين سرمايه گذاري است. شما مي بينيد سود ساليانه پوشاک پنبه اي بالغ بر 500 ميليارد دلار است. ما خودمان را از اين محروم کرديم، کشور هشتاد ميليوني داريم هيچ کدام از ما نمي توانيم بگوييم نياز به اين محصول نداريم، همه ي ما لباس زيرمان بلا استثنا پنبه اي هست، خب ميلياردها مي تواند به اقتصاد کشور کمک کند، کارگاه هاي زيادي چرخشان بچرخد و ساير فراورده هايي که از اين محصول گرفته مي شود. تا پنجاه فرآورده از آن برداشت مي شود. طبيعي است به همين خاطر است که در کشوري مثل امريکا ارزش افزوده پنبه 2200 درصد است، يعني 22 برابر ارزش اوليه، يعني ايجاد شغل کرده است. محصول حلقه ي اول  را اگر حمايت کنيد، اين حلقه ي بعدي را شغل ايجاد کند و اين چيزي است که مغفول واقع شده است،  به نظر من هر چه زودتر بايد سياستگذاران توجه  کنند و اين روند را اصلاح کنند.

 

شما چند وقت پيش صحبتي کرديد درباره اهميت خاک و خطر ريزگرد در گلستان انطور که ما ارزيابي کرديم کارشناسان مي گويند از مرز  ايران و ترکمنستان در کنار رود اترک به دلايل محيط زيستي مختلف از  قبيل سدهايي که زدند  و... در واقع خودمان با دست خودمان تبديلش کرديم به بيابان و اين  منطقه در آستانه ي کوير شدن هست و با يک نسيمي هم گرد و غبار بلند مي شود و...

موضوعي را به صورت تجربي عرض بکنم خدمت شما. ما به واسطه ي علايق خانوادگي و شغل دامداري که داشتيم مراتع بعد از گميشان را زياد رفته ايم هم به واسطه ي علاقه اي که به شکار داشتم و هم بحث دامداري. در آن زمان بين دريا و خشکي حدود هفت کيلومتر باتلاق داشتيم، باتلاقي که بيشتر طول سال اشباع از آب بود و جداي از اکوسيستم خاصي که داشت رونق اشتغال را به همراه داشت. ماهيگيري و شکار و ساير کاربري ها را داشتيم، با نگاهي به تصاوير ماهواره اي که به راحتي هر لحظه مي توانيم رصد کنيم. اين هفت کيلومتر فرضي  الان تقريبا خشک خشک است، هفت کيلومتر عرض در چهل کيلومتر طول و عمق آب را اگر يک متر در نظر بگيريد مي بينيد چه حجم عظيمي از آب را از دست داده ايم، آب با کيفيتي شايد نبود اما تغيير اکولوژيکي سريعي را در منطقه داشتيم اتفاقي که مي افتد اين است الان خودتان مي بينيد که يک منطقه ي خشکي را انجا داريم به واسطه ي شوري بالايي که دارد به واسطه ي نوع ذرات ريزي که در آنجا شکل گرفته در انتهاي مسير که آب بوده هر چه ذره ي ريز بوده آنجا نشسته با اين عقب نشيني که دارد اتفاق مي افتد با اين تغييراتي که ما به صورت غير علمي انجام داده ايم، امده ايم روي اکثر رودخانه ها هر روستايي که برويد، مثلا روستاي يساقي( رودخانه ي شصت کلا )در دوران کودکي ما به راحتي مي شد در آن  آب سالم تميزي که در آن ماهي زنده بود  را ديد. در طول سال که بيشتر هم مي شد ولي الان به جز دو ماه در سال آن هم به صورت سيلابي آبي نمي بينيد اين يک مثال است شايد سرشاخه هايي مثل شصت کلا فراوان بودند که به قره سو و گرگان رود مي ريختند همه ي اينها را امديم  با انواع اب بندان ها آب را از آن اکوسيستم گرفتيم و ان تغيير را ايجاد کرديم وقتي آبي که سهميه ي حق ابه اي نانوشته ي ان جا بوده را حذف کرديد، طبيعي است که اين اتفاق مي افتد آن باد دايمي که بالاخره ما داريم از دريا به خشکي، اين دانه ها  که بسيار ريز  هم هستند و  به واسطه ي نوع ترکيب شيميايي که دارند چسبناکي لازم را هم  ندارند و منفردند را به حرکت در مي آورند.

 

 اين مطلبي که شما مي گوييد شبيه افسانه ها و داستان هاست ؟

 بله  اين شبيه افسانه است اما واقعيت است، آيندگان شايد ما را لعنت کنند که چرا ان روزي که مي دانستيم هشدار نداديم و پيگير نبوديم و اتفاقي که مي افتد شبيه خوزستان است  به واسطه ي خشک کردن هورالعظيم ،حالا مصنوعي يا طبيعي، ريزگرد داريم، بعد مي بينيم بعد از دو سه روز چون  کوهي در برابر خوزستان  نيست و اين گرد و غبار  به سمت خليج فارس  مي رود و در کشور هاي ديگر خالي مي شود. ولي اينجا  البرز  وجود دارد، رشته کوهي دوهزارمتري در برابرمان است، در فاصله ي خيلي کم و اين ريزگردها در اينجا انبار مي شود و راه گريز ندارد و  ما را خفه خواهد کرد. بعضي از خوانندگان ممکن است گفته هاي ما را توهم بدانند اما نکته اي را من عرض کنم که کامل کننده ي اين موضوع است در سراسر اراضي استان تپه هايي داريم که به آن ها  مي گويند لس. تپه هاي لسي  تپه هايي هستند که در دوران سوم زمين شناسي از صحراي گوبي و بيابان مرکزي چين و مغولستان بادهاي تندي وزيده  شده و اين ذرات ريز را از آنجا آورده به اينجا و خورده به اين رشته کوهها و نتوانسته عبور کند و همينجا نشسته است، در  بعضي از جاها شما مي توانيد اين لس ها را ببينيد، ارتفاع همين گلند تاريکي در اطراف گرگان لايه هايي از خاک لس را  مي توانيد بينيد، ممکن است پنجاه متر ارتفاع  داشته باشند اما يک دانه سنگ ريزه در آنها وجود ندارد. ي معني آن اين است که خاک اينجا بوجود نيامده است، چون در حالت عادي خاک از سنگ بوجود ميايد پس اين خاک از جاي ديگري آمده است و اينجا  نشسته است و هر چه ان موقع آباداني بوده پاي کوه از بين  رفته است. منظور اين است که اين اتفاق دور از ذهن نيست که ميليونها تن غبار از جايي دور دست آمده و  اينجا نشسته است  و هيچ بعيد نيست در سالهاي آينده اگر ما تعادلات اکولوژيکي را توجه نکنيم دوباره به اين بلا دچار شويم. مطمئن باشيد به پاکيزگي محيط ما خسارت هاي جبران ناپذيري وارد مي کند. به عنوان يک کارشناس عرض مي کنم که ما بايستي به طبيعت احترام بگذاريم و اجازه ندهيم به خاطر بهره برداري هاي کوتاه مدت  و بعضا منفعت محور جامعه آينده مان را با خطر مواجه کنيم.

 

شما گفتيد که يک دهه تا فاجعه فاصله داريم يعني اگر برنامه ريزي هايمان اين گونه باشد آب را اينطور استفاده کنيم و با خاک و جنگل نامهربان باشيم   خيلي دور از ذهن نيست آب شور شود، طوفان بلند شود و ريزگرد  بيايند، بايد چه کار کنيم ؟

در اينکه اين تحقق پيدا خواهد کرد؟ بله  اگر با همين فرمان پيش برويم حتما تحقق خواهد يافت. اگر به فکر باشيم، نمي توانيم خودمان را کنار بکشيم و توپ را در زمين ديگران بيندازيم، اما اگر اراده بر  اين باشد که جلوي اين موضوع گرفته بشود متوقف کردنش کار سختي نيست و مي توانيم به تاخير بندازيم و حتي احيا کنيم. مثلا زيستگاهي مثل جهان نما را اگر بيست سال قبل مي رفتيد تخريب شده بود، چيزي نداشت. تابستان مثل منطقه لم يزرع ديده مي شد،اما آمدند قرق کردند مانع حضور دام شدند الان بيش از پنجاه شصت گونه ي که اصلا ديده نمي شد از سير وحشي و توت فرنگي وحشي و خيلي چيزهاي ديگر را به راحتي مي توانيد ببينيد که احيا شده طبيعت اين قدرت را دارد که خودش را بازسازي کند اما بايد کمک کنيم و بيش از حد فشار نياوريم اينکه عرض کردم سطح سفره هاي آبي ما شصت هفتاد و گاهي هشتاد متر افت کرده هر عزيزي که دست اندر کار باشد برايش قابل لمس است و چيز پيچيده اي نيست و هيچ کسي تضمين نداده که با همين حجم برداشت  اب، اب شور  نشود مگر چقدر فاصله داريم، اين طبيعي است و  اگر اين اتفاق با سياست ها اصلاح نشود و همين رويه  ادامه پيدا کند، اتفاق خواهد افتاد. شايد ما دوست نداشته باشيم اين اتفاق را، ولي از يک جايي شروع مي شود و در برخي جاها اخطار داده است و اين اتفاق متاسفانه قطعا خواهد افتاد. ما مي توانيم با اصلاح الگوي کشت و با مديريت درست آب و با جلوگيري از  برخي اقدامات نابخردانه اي که انجام شده، انشالله جلوي فجايع محيط زيستي  را که در کمين ماست بگيريم. من به عنوان يک کارشناس اينها را عرض کردم. من تمام خاک هاي خوب دنيا را ديده ام، خيلي از کشورهاي دنيا را رفته ام، کشورهاي بزرگي مثل چين استراليا روسيه و خيلي از کشورهاي ديگر را از نزديک ديده ام و   ميدانيم  که ما در استان گلستان کلکسيون خاکهاي ايران است.

 ميشود توضيحي از خاک هاي گلستان در اختيار خوانندگان بگذاريد ؟

ما در دنيا دوازده رده ي خاکي را داريم. بعضي از اينها در ايران وجود ندارد، مثل خاک هاي يخچالي يا آتشفشاني. ما در ايران هفت رده ي خاکي داريم که در استان گلستان هر هفت رده را داريم يعني گلستان کلکسيون خاک هاي ايران است همه ي اين رده ها که در کل کشور پراکنده است مثلا استان اصفهان دو رده فارس سه رده دارد گلستان حاصلخيزترين دشت ها را دارد، حيف است ما از اين جهت بايد به موضوع  خاک توجه کنيم که استاني هستيم که مي توانيم جزو بهترين بنگاه هاي توليد در کشور باشيم اگر عالمانه انجام بدهيم مثلا رفتن به سوي کشت هاي گلخانه اي متمرکز نه کوچه و کم بازده.  براي نمونه عرض مي کنم  در سال 83 سفري يک ماهه  به چين داشتم براي اولين دوره کشاورزي در محيط حفاظت شده. آنگاه متوجه شدم که يکي از راههاي ايجاد درآمد و اشتغال در استان سرمايه گذاري و تمرکز در زمينه ي گلخانه هاست. حرکت هاي نماديني شروع شد ولي هيچ کدام به عرصه نرسيد، در روستايي در چين بازديد داشتيم از يک بخش يا کانتي که  ده بزرگتر و از شهر کوچکتر  است،9 هزار هکتار گلخانه وجود داشت. آن موقع کل گلخانه هاي ايران 1500 هکتار بود من سوالم اين بود که عرضه و تقاضا قيمت را تعيين ميکند، سوال کردم که با  اين توليد  گوجه و خيار، قيمت به صفر نمي رسد خنديد و گفت ما از طريق اتحاديه اي که داريم و سورت و سپس سيستم ريلي  به ترکمنستان و افغانستان و بسياري از اين کشورهايي که تازه استقلال يافته اند صادر ميکنيم و به دلار پول مي گيريم.

در آن زمان 85 درصد گلخانه هاي دنيا از چيني ها بود و از اين منفعت اقتصادي زيادي بردند. آن زمان ما مي توانستيم اينجا سرمايه گذاري کنيم در اراضي کم بازده که داريم با مقدار مصرف کم اب و نور که زياد داريم در اراضي شمالي و گياه به چهار عنصر نياز دارد آب هوا نور غذا. ما مي توانستيم اينجا پايلوت هايي اشتغال زاي بسيار خوبي داشته باشيم و درآمدهاي کلان ايجاد بکنيم و استان ما را تبديل کنند به استان ثروتمند کشور، ولي متاسفانه نشد. الان به شکل محدودي کارهاي خوبي انجام مي شود ولي باز هم آن نقشه راهي که بايد باشد، هنوز هم وجود ندارد. هرکسي اولين بار که وامي داده مي شود گلخانه گوجه و خيار مي زنند و مي بيند که به بازار نمي خورد، ورشکستگي اعلام مي کنند و داستانهايي که تکرار شده و در حالي که مي بينيد کسي که عالمانه اين کار را کرده با مساحتي کمتر از هزار متري يک خانوار پرجمعيت را به راحتي مي تواند ارتزاق کند و از لحاظ اقتصادي تامين شود. اين کار شدني است ولي اگر درست برنامه ريزي و هدايت نشود همين است که بررسي کنيد از چند صدنفري که  براي گلخانه مجوز گرفتند، وام گرفتند بعد اعلام ورشکستگي کردند وشايد سه چهارنفر بودند که توان فني داشتند يا ..... انشالله ديگر با مديريت که انجام مي شود  اين موارد تکرار نشود.

 از حضورتان سپاسگزاريم.

 

محمد جواد مکتبي