تيشه به ريشه ي خودمان


گفت وگو |

مهندس  نوروز علي حسن عباسي، عضو هيات علمي بازنشسته دانشگاه علوم کشاورزي و منابع طبيعي گرگان است. او بيش از پنجاه سال است که به کار پژوهش و تحقيق در حوزه گياه شناسي مشغول است. از ايشان  کتابها و مقالات  متعددي در اين حوزه منتشر شده است. گفت و گوي ما در مورد مباحث عمومي محيط زيست، درخت پالونيا  و مخاطراتي است که گلستان را تهديد مي کند. اين گفت و گو را با هم مي خوانيم.

 

 با سلام و عرض ارادت. شما بيش از 50 سال کار پژوهشي انجام داديد و همه  را هم در اين منطقه بوديد و بنابراين اينک  مي توانيد چشم انداز دقيق و روشني از وضعيت محيط زيستي و زيست شناسي و گياه شناسي استان بدهيد؟

 با سلام خدمت شما. در مجموع طبيعت ما، محيط زيست ما و منابع طبيعي ما متاسفانه مثل خيلي از پديده هاي ديگر دستخوش تحولات ناگوار شده است.  خب يکسري از عوامل طبيعي بودند، مثل خشکسالي. مملکتي که به لحاظ خشکسالي سابقه ي ديرينه و تاريخي دارد کمبود نزولات آسماني،  حوادثي مثل زلزله، رانش زمين،  طبيعي است که از گذشته هاي دور بوده است اما مسايلي هم ما اضافه کرده ايم  مثل  تخريب، جنگل زدايي، تجاوز به حريم جنگل ها، تبديل اراضي، واگذاري بي موقع، ساخت و سازهاي بي رويه.  بهانه هايي که وجود داشت براي انتقال خطوط نيرو، جاده براي گاز اينها خيلي  زيان وارد کرده يعني اين اقدامات اگر هم ضروري بوده به دليل اينکه کارشناسي نمي شده و دست افراد خبره نبوده ما در همه ي بخش ها از سدسازي ها تا جاده سازي ها در طبيعت يا  تاسيساتي بنا شده در جنگل که ضرورت نداشت، مي توانستند در جاهاي ديگر بنا کنند که اينقدر مشکلات زيست محيطي براي مردم پيش نياوريم يا مساله ديگر، مساله ي زباله ها هست ما هنوز مشکل داريم در همه ي شهر ها. بيشتر وقتها براي اينکه زباله ها دور از چشم مردم باشد اينها را مي برند در جنگل ها دور از چشم مردم در  مراتع و علفزارها  دور از چشم مردم در سواحل دريا يا دفن مي کنند يا دپو مي کنند که اين کار مشکلاتي ايجاد کرده که مي رود  سلامت جامعه و محيط زيست ما را  تهديد کند.  يا اکثر تالابها- صرف نظر از  خشکسالي- آلوده شدند. يعني ما جايي در کشور نداريم که بر اثر ناداني و جهالت، آب و خاک و هوايش - اين سه رکن زندگي موجودات زنده -آلوده نشده باشد. مثلا درياي خزر را عرض مي کنم چون در کنار اين دريا بزرگ شده ام، يک روزي بهترين جايگاه بود براي گردشگري از تمام کشورها گردشگر مي آمد، افتخارشان بود که بيايند اينجا تفريح کنند اما حالا ما که ساکن منطقه هستيم در آب نمي رويم، چون مي دانيم چه فاجعه اي پيش آمده و چه آلودگي هايي دارد اعم از سموم، علف کش ها، پساب خانگي و  بيمارستاني، کشتارگاه ها به اضافه شيره زباله ها که در جنگل هاي بالادست، کنار رودخانه ها؛ رها مي شود در طبيعت واقعا  فاجعه است، الان مي بينيد که جنگل ما که نمونه ي تيپيکي از جنگل هاي باستاني است و ما نمونه اش را لکه هايي در قفقاز داريم ما جنگل هاي طبيعي و اصيل و باستاني را در اکثر جاهاي دنيا ديگر نداريم. آن جنگل ها نسل دوم و سوم هستند، دست ساز هستند، روح ندارند، تنوع زيستي شان کم است، ولي در کشور ما نتوانستيم ارزش اين نعمت خدادادي را بدانيم. متوليان ما هم نتوانستند رسالتشان را انجام دهند و مردم ما هم به هر دليلي دانسته يا نادانسته  تيشه به ريشه خود زدند. با تخريب طبيعت و اين روند همچنان ادامه دارد و الان شما مي بينيد که جنگل در آخرين تصميم ها  تعطيل اعلام شد. خب اين خودش يک تصميم غلط است. ما از طبيعت بايد هوشمندانه استفاده کنيم .مثلا اجازه ندهيد گردشگرها در طبيعت بروند چون تخريب مي کنند. اين پاک کردن صورت مساله است گردشگر بايد باشد هوشمند با برنامه با مراقبت مسوولين دستگاههاي فرهنگي ما مثلا صدا و سيما کار خودش را آن طور که بايد تا به حال انجام نداده و برنامه هايش  در راستاي آشنا کردن مردم با طبيعت و نقش مردم در طبيعت کمرنگ است، خيلي ها از سر بي اطلاعي است که دست به تخريب و خسارت به جنگل مي زنند. به هر حال وضعيت خوبي نداريم، اگر حرکتي نکنيم و به فکر نباشيم فاجعه هايي بر فاجعه هاي قبلي اضافه خواهد شد و واقعا طبيعت ايران براي زندگي غيرقابل سکونت خواهد شد. الان بخش بزرگي از کشور دچار طوفان شن و ريزگردها و گرد و خاک شده اند و همين الان کرمان و بلوچستان و جنوب خراسان و قسمت هايي از استان يزد با بدترين طوفان شن درگيرند. يک روزي مي گفتند بادهاي 120 روزه الان بادهاي 300 روزه شده، هميشه اخبار را مي شنويم، سيستان و بلوچستان و خوزستان درگير طوفان هستند، چند سالي من آنجا کار کردم، حقيقتا شرايط خيلي سخت است، خوزستان که يک روز بهترين مکان گردشگري براي مردم ما بود، چند سالي است مردمي که برايشان مقدور بوده از استان خوزستان خارج  مي شوند و به استان هاي همجوار مي روند  يا در شمال زمين خريدند و ساکن شدند و مردمي که امکاناتشان کم بوده هنوز در همان وضعيت زندگي مي کنند. به شما قول مي دهم اگر اوضاع با همين روند ادامه پيدا کند، 5 سال ديگر ما خوزستان ديگري خواهيم داشت يعني گلستان ما مي شود خوزستان، همان بحران و ريزگردها وخشک شدن تالابها، رها کردن مزارع و نابودي جنگل و فشار و تخريب بيش از حد به عرصه هاي ملي اينها را ما در آينده خواهيم داشت، اينها رسالت همه ي ماست، هم انديشي کنيم نبايد با يک بارندگي 200 ميلي متري اينجور بحران داشته باشيم.کشورهاي پيشرفته 600 ميلي متر بارندگي دارند براي دو ساعت شما دو روز بعد اصلا آب نمي بينيد، اينجا 200 ميلي متر باريد، بحران سيل و سيلاب براي چندين استان کشور رقم زد از جمله گلستان سابقه نداشته يعني من به سنم نديده بودم که دشت گرگان دچار اين مصيبت شود، غير از آب رسوباتي که ميليونها سال با شرايط خاص ايجاد شده آمده در خانه هاي مردم يکي دو متر اينها خاکهاي زايا و خوب زراعي بود که سيلاب با خودش آورد. تا خانه هاي مردم در تمام روستاها در باغها مزارع -غير از خود مشکل آب -رسوبات به صورت لايه اي همه چيز را تخريب کرده وحتي گونه هاي گياهي را از بين برده است اين از آن موسيقي هاي بدي است که صدايش را بعدها مي شنويد.

 

بخشي از فعاليتهاي شما مربوط است به باغ گياه شناسي جنگل شصت کلاته، آنجا مشغول به چه کاري هستيد؟

در ارتباط با رشته ي تحصيلي و علاقه اي که خودم داشتم در بدو ورود به دانشگاه فضاي سبز دانشگاه را تبديل به باغ گياه شناسي کردم يعني کار دو منظوره هم درخت و گل و درختچه بکاريم و براي هر کدام هم يک پلاک بگذاريم که هم جنبه گياهشناسي داشته باشد و هم فضاي سبز باشد. به اندازه اي که مي توانستند طراحي کردند و انجام شد، غير از آن در گوشه اي از  جنوب غربي دانشگاه يک محوطه ي يک هکتاري را اختصاص دادند به هرباريوم دانشگاه، هرباريوم کلکسيون گياهان چوبي است از گوشه و کنار کشور آوردند آنجا مستقر کردند، باغ گياهشناسي دانشگاه را به مساحت 23 هکتار و 10 هکتار هم خزانه ي نهالستان مخصوص به آن را در يکي از قطعات جنگل طراحي کردم و به تصويب رسيد و شروع کرديم از سال 59-60 اقدام عملي اش آغاز شد وگرنه چند سال قبلش تا تصويب شود چون سازمان جنگلها در اداره کل منابع طبيعي ناظر مقيم در جنگل ما دارند و کارهاي ما را رصد مي کنند در نتيجه آنها هم موافقت و استقبال کردند. آنجا اهدافمان چند تا بود که مهم ترينش ،گردآوري تمام گونه هايي که در گوشه هاي دنيا و ايران هستند  و با محيط زيست ايران سازگار هستند اينها را بياوريم، در آنجا متمرکز کنيم هدف ما اين بود که هم يک ذخيره ژنتيکي ايجاد کنيم -چون مي دانستيم که با اين روند که در طبيعت ما هست خيلي از گونه ها از بين مي روند- فقط باغ هاي گياهشناسي به صورت زنده و بانک ژن گياهي به صورت ديگري اينها را مي توانند حفظ کنند، براي نسل هاي آينده. يکي از هدف ها اين بود، هدف ديگر ما اين بود که ما معمولا در درس هاي نظري خودمان و اساتيد ديگر بخش عملي داريم به جاي اينکه با مخاطرات فراوان دانشجوها بروند در نقاط دور دست بخشي از وقتشان در مسير تلف شود يا خداي نکرده خطراتي پيش بيايد، در کوتاه ترين فاصله بيايند  دروس عملي را آنجا بگذرانند، هدف ديگر آموزش عملي و کار فرهنگي است براي ساير مردم در راسشان دانش آموزان  دبيران و علاقمندان به طبيعت و گردشگران که بيايند ياد بگيرند و تجربه بشود که گياه را چطور تيمار مي کنند، هرس مي کنند، تکثير به چه روش هايي هست حتي مثلا برنامه هاي تلويزيوني هماهنگ کردند و تعدادي از اينها هم در صدا و سيماي استان گلستان پخش شده است. و شبکه ي چهار براي اينکه افرادي که دسترسي ندارند مثل خانم هاي خانه دار از اين طريق بتوانند آشنا شوند.ديگر باغ بذر هست. همه ي کشورها براي فروش و انتقال بذر محدوديت دارند و واقعا بعضي گونه ها استراتژيک هست براي آنها حساسيت بيشتر است. در گمرگ و خروجي ها و فرودگاهها اينها خيلي کنترل مي کنند، بالاخره به شيوه هاي مختلف توانستيم بسياري از گونه ها را بياوريم در داخل تا در کشور داشته باشيم.

 

آماري از تعداد گونه هايي که تجميع کرده ايد داريد؟

الان بالغ بر 820 گونه اعم از گونه هاي بومي و غير بومي يا بومي شده را داريم. 

شما بذر درخت پالونيا را از چين گرفتيد  و الان در ايران درخت شناخته شده اي است، اين اتفاق هم  جزوي از  همين  برنامه ي علمي  بوده است ؟

خوب بيش از سه دهه براي پالونيا وقت گذاشته ام، در طي اين سه دهه، خودم در مسافرت شخصي پالونيا  را بردم به استانهاي مختلف در فضاهايي که به نوعي محافظت مي شود مثلا پارکها، دانشگاهها و امامزاده ها با ماشين خودم، کمک مي کردم اينها را غرس مي کردم که ببينم در ساير نقاط کشور چه جوابي مي دهد، با کمترين مصرف آب يا  فاضلاب، حتي خود آب خام غير متعارف. جمعا در اردبيل، آذربايجان قسمت هايي از خراسان شمالي و رضوي يک ميليون هکتار زمين داريم، با پالونيا مي توانيم بجاي استحصال از جنگل ها چوب کارخانجات را توليد کنيم، ما با پالونيا  مي توانيم  مشکل ريز گرد را حل کنيم، پالونيا جلوي باد و طوفان  فوق العاده مقاوم است تا صد کيلومتر در ساعت سرعت باد را مي تواند تحمل کند. شما در اين بادهاي اخيري که آمد، يک  پالونياي سرشکسته و شاخه شکسته نديديد، اما  چنارها آسيب ديدند،گفتيم طوفان شن نداشته باشيم و ريزگرد نداشته باشيم و اشتغال ايجاد شود، مثلا در يک هکتار طبق محاسبات ما  تا چهار نفر مي توانند مشغول شوند، توصيه مي کنم جنگل داري ويژه براي روستاها راه بندازيم يک بخشي که جنگل داري رسمي است، سازمان جنگل ها و .... آن را مديريت مي کند و هم  زيرمجموعه اي درست شود با نظارت اين واحد جنگل داري روستايي داشته باشيم چون صاحبش بالاي سرش  هست و  کار دولتي نيست، هر کسي زميني دارد،  مي تواند  در اين زمين  کشاورزي و دامپروري و زنبورداري هم بکند و در کنارش  محصول ديگري وارد کنيم که درآمدش مي تواند  زندگي  کشاورز را زير و رو کند، هم نياز کشور را از نظر مواد اوليه تامين مي کنيم  هم شايد دامداري احيا شود  و دوباره روستاها و  مزارع ما آباد شود، همه جا سبز شود، ريزگرد نداشته باشيم،  تعديل آب و هوا  داشته باشيم ،تنوع زيستي ما رونق بگيرد، حيات وحش و  پرندگان جذب شوند و  اينها انگيزه قوي  در من ايجاد کرد که پالونيا را رها نکنم. ويژگي هايي  ديگري دارد که خاص است  که مثلا  موريانه نمي زند، ترک نمي خورد، نمي پوسد. واقعا درخت طلايي و  شگفت انگيزي  است، هشتاد اسم  بر پالونيا گذاشته اند، بهترين تجارت سود آور تمام کشورهاي جهان است، براي همين درخت پول هم به اين درخت لقب داده اند. در همين آمريکا  در 26  ايالت کشت صنعتي راه انداخته اند اين گياه معجزه است اين درخت چوب ظرف 5 سال چوب توليد مي کند . روسيه، آمريکا، فنلاند و ... اينها خودشان صادر کننده چوب اند همه رفتند و به کشت  پالونيا روي آوردند.  نمايندگان مجلس آمريکا حتي  جيمي کارتر رييس جمهور اسبق آمريکا  تمام مزارعش را اختصاص داده به کشت پالونيا  و يا مثلا در کشور ژاپن حالت  سمبليک پيدا کرده. مثلا بخواهند مدال به کسي بدهند  با آرم پالونيا است ،خيلي از کشورها از هند و ترکيه که من دو سال  مشاورشان بودم الان محصولشان را به ايران مي فروشند و اما ايران در اين سالها نشسته اند مسوولين و تماشا مي کنند.  اما حرکت ها  مورچه وار است  و امورات به سمت اصلاح پيش برود .

از حضورتان در اين گفت و گو  سپاسگزاريم. 

 

علي مکتبي