رژيم صهيونيستي و پرچم غلط


یادداشت |

سيدصادق حقيقت

بيش از يک سال از عمليات هفتم اکتبر مي گذرد. حماس و چند گروه شبه نظامي فلسطيني ديگر، حملات مسلحانه از نوار غزه به جنوب اسرائيل را «عمليات طوفان الاقصي» ناميدند. رژيم غاصب و متجاوز اسرائيل غير از به شهادت رساندن رهبران حماس و حزب الله، بيش از 40 هزار نفر غيرنظامي را در غزه به شهادت رساند و آنجا را با خاک يکسان کرد و مردم مظلوم فلسطين را از شمال به جنوب و مرز اردن کوچاند. در تحليل اين مسئله، دو احتمال وجود دارد. احتمال اول، آگاهانه و عادي بودن عمليات حماس است؛ هرچند اسرائيل اين مسئله را بهانه کرد، و به تلافي، انتقام بسيار سختي از نظاميان و غيرنظاميان غزه گرفت. احتمال دوم اين است که عمليات فوق پرچم غلط (Wrong Flag) باشد. بدون اين که بخواهيم تحليل قطعي نسبت به دو احتمال فوق ارائه کنيم، مي توان گفت چند مسئله فرض دوم را تقويت مي کند: 1- عمليات 4 صبح شروع شد و اسرائيل که به داشتن سيستم اطلاعاتي قوي معروف است، ساعت 13 پاسخ داد؛ 2- برخي صحنه هاي دلخراش (عمدتاً اروپايي ها) توسط اسرائيلي ها بزرگ نمايي شد تا حماس را گروهي تروريستي و خشن معرفي کنند. 3- اسرائيل اعلام کرد به تلافي اين عمليات، شمال غزه را ويران مي کند؛ در حالي که عقلاً بين خسارت آن عمليات و انتقام اسرائيل بايد سنخيت وجود داشته باشد. از نظر حقوق بين الملل نيز بين عمل و عکس العمل بايد نوعي مشابهت وجود داشته باشد. مجروحان و کشته هاي اسرائيل حدود 2 هزار نفر بودند، در حالي که شهداي غزه بيش از 40 هزار نفر حدس زده مي شوند. اين مسئله، بعلاوه تهاجم به حزب الله و يمن، نشان مي دهد اسرائيل طرحي جامع براي محور مقاومت داشته است. در حقيقت، سياست اسرائيل را بايد قالب نقشه بزرگ تري، که در آن آمريکا براي خاورميانه خواب هايي ديده، تحليل کرد. آيا اسرائيل، خصوصاً با پيروزي ترامپ در انتخابات رياست جمهوري، در خصوص ايران نيز از پرچم غلط استفاده کرده/ مي کند؟ واقعيت آن است که رژيم صهيونيستي روز به روز خود را به مرزهاي ايران اسلامي نزديکتر مي کند، و به قول علي اکبر صالحي، «فرضيه اي که روز به روز به واقعيت نزديکتر مي شود، اجتناب ناپذيري درگيري ايران با اسرائيل و غرب است. اگر اسرائيل بتواند ايران را با غرب در‌گير کند، از ديد خودش، حداقل براي چند دهه برايش مصونيت ايجاد خواهد شد. اگر ايران غافل يا منفعل باشد، طرف مقابل از اصل غافلگيري استفاده مي کند. بهتر است ايران با تحليل دقيق شرايط، نگذارد اسرائيل تعيين کننده زمين بازي باشد». برعکس، برخي در اين شرايط بحراني به بستن تنگه هرمز رأي مي دهند، و در حالي که وزير امور خارجه اعلام مي کند مجوز مذاکره را از مقامات عالي کشور دريافت کرده است، متأسفانه، برخي معتقدند که اظهارنظر پزشکيان که گفته ما آماده ايم تمام سلاحهاي خود را کنار بگذاريم، به شرط آنکه اسرائيل هم همين کار را بکند، با نظر صريح امام و رهبري و راهبرد جمهوري اسلامي در تضاد است»!! از سويي ديگر، برخي به وزير خارجه انتقاد مي کنند که «در تله نيفتادن» شما با حکم جهاد چه نسبتي دارد؟». بحث حکم جهاد (دفاعي يا ابتدايي) سرفصل مهمي، در اين بين، به نظر مي رسد. ديگري نيز با ديدگاه جنگ آخرالزماني حکم مي کند که: «اگر نصف عالم هم کشته شوند، براي رسيدن به مقصد مي ارزد! » هم زمان، 39 نماينده مجلس از شورايعالي امنيت ملي درخواست تجديدنظر در دکترين دفاعي (و اتمي) را دارند. سردار ابراهيم رستمي نيز علاوه بر تأييد درخواست فوق، به حوزه شرع نيز وارد مي شود و مي گويد: «حکم شرعي رهبري مي تواند براي ساخت سلاح هسته اي تغيير کند». کمال خرازي، اما، صريح تر از همه اعلام کرد: «اگر ايران تهديدي وجودي بشود، دکترين هسته اي خود را تغيير خواهد داد. توانايي لازم براي ساخت سلاح اتمي را داريم». باز از سويي ديگر، اميراحمدي توصيه مي کند: «بمب را بساز و نترس!»؛ و فارين پاليسي نيز مي نويسد: «اولين سلاح هسته اي ايران موشکي با طعم روسي است»! فارغ از صحت و سقم اخبار و توصيه هاي اخير، بايد به اين نکته توجه کنيم که رژيم صهيونيستي به مدد جاسوسان خود- دشمنان دانا و دوستان نادان- ممکن است پرچم غلط بدهد. مسئله اتمي شدن/ نشدن ايران هم در فقه سياسي ريشه دارد، هم در مسائل تخصصي سياست خارجي و روابط بين الملل. بايد توجه داشت که «پرچم غلط» حتي احتمالش هم کم باشد، محتملش بسيار قوي است!

 

استاد علوم سياسي