تاريخ جرجان سند افتخار آل زيار


یادداشت |

 

    اراز محمد سارلي

 

  

کتاب «تاريخ جرجان» يا «کتاب معرفه علماء جرجان» توسط حمزة سهمي (427-345 هـ ق) نوشته شد. اين کتاب که مهمترين منبع تاريخ و حديث دورة آل زيار بوده، در نوع خود بي نظير است. به ويژه دورة حکومت شمس المعالي قابوس ابن وشمگير (366-403 ق/967-1012 م) به عهد شکوفايي فرهنگ و تمدن ايران شهرت دارد. شمس المعالي قابوس خود پادشاهي اديب و شاعري توانا بود، او به دو زبان فارسي و عرب شعر مي سرود و اين کتاب سند اوج و اعتلاي فرهنگ و هنر اسلامي ايران در آن عصر مي باشد. در حقيقت اگر يک پاي ميراث ماندگار آل زيار ميل قابوس باشد ديگر رکن مهم آن کتاب تاريخ جرجان است. کتابي که در برگيرنده تاريخ و وقايع منطقه جرجان در صدر اسلام و چگونگي رسوخ اسلام در ميان مردمان خطة جرجان زمين است و صدها دانشمند، محدث، فقيه و غيره براي اولين بار معرفي گشته اند. اين کتاب به زبان عربي بوده با توجه به اطلاعات ذيقيمت آن جا دارد که براي ترجمه و چاپ تصميم گيري شود. مقاله حاضر مي کوشد تا به معرفي کتاب و نويسنده آن با توجه به نسخة دايره المعارف عثماني (حيدرآباد- هند) با مقدمة عبدالرحمن بن يحيي يماني بپردازد.

 

جايگاه علمي جرجان

جرجان منطقه اي تاريخي بوده و مقام بزرگي در صفحات تاريخ ايران به ويژه در تاريخ دوره اسلامي داراست.

جرجان در قرن چهارم شهري بسيار بزرگ در چند فرسخ داراي کوي ها و مساجد و کاروان سراهاي بزرگ بود. کوي هاي محلاتي که در آن مردمان تلاش گر در زمينه هاي علم و صنعت و خدمات به فعاليت مشغول بوده اند. از جمله کوي فرس سليمان آباد و قسمت اعيان نشين عبدالواسع- محله مسجد دينار- قصاصين- ابي عمران بن هاني انصار- نخل- قومسيان- راه حيان- کوي کنده- خراسان- بارگاه- حجاج- بريد- محرز- موالي شجاع محتسب- حضرميين- اساکفه مرزبان و ديگر مساجد ...

دو قسمت شهر جرجان يعني شهرستان بکرآباد در دو طرف رودخانه قرار داشته و به وسيله پل هاي آجري بهم مربوط مي شدند. کانون هاي درس و علم برقرار بود. اين کانون ها در مجموعة مساجد شهر جرجان قابل شناسايي بودند. مساجدي از قبيل: مسجد شيخ ابي بکر اسماعيل- محارب- قريش حمراء يا مسجد ابن ابي رافع- بني اسد- عشيره يا مسجد بُرجو براه عطار- حضر مبين- بني سنان- افناء العرب يا مسجد بصريين- بني ذهل (مسجد جامه فروشان) مراد(مسجد سراجين)- نخله- قضاعه- بني تميم- عبدالقيس- زفر- جنائز

در اين مراکز علمي دانشمنداني مشغول تدريس و تحقيق و تاليف شده اند که امروزه در تاريخ و تمدن اسلامي جايگاه ويژه اي را احراز کرده و تاکنون در عداد مفاخر جوامع اسلامي بشمار مي روند. که در تاريخ جرجان حدود 1200 نفر از اين دانشمندان معرفي شده اند از جمله:

*در حديث: ابن نعيم عبدالملک بن محمد ابن عدي. ابي احمد عبداله بن عدي و امام ابوبکر احمد بن ابراهيم اسماعيلي.

*در فقه الحديث: ابوسعيد اسماعيل بن سعيد الشالنجي الکسايُ مولف کتاب البيان

*در فقه حنفي: امام کميل ابن جعفر

*در فقه شافعي: ابراهيم بن هاني- امام ابي سعيد اسماعيل بن احمد اسماعيلي

*در ادبيات: ابي القاسم يوسف بن عبدالله الزجاجي صاحب تاليفاتي در زبان و القاضي ابن الحسن علي بن عبدالعزيز مولف کتاب (الوساطه بين المتنبي و خصومه) و الامام عبدالقاهر بن عبدالرحمن مولف کتاب (دلائل الاعجاز) و (الاسرار البلاغه) که بنيان علم معاني و بيان را استوار کرد.

*در زهد و تقوي: کرزبن وبره الحارثي، و اسحاق بن حنبفه زبانزد عام و خاص گرديده اند.

*ابوحسين احمدبن الحسيني المؤيد بالله و برادرش يحيي الناطق در سال 380 از دودمان علويه

* ابن سينا در سال 392 در جرجان مشغول طبابت بود و خواهرزادة قابوس را معالجه کرد و در جرجان کتاب (رساله في الزاويه) را نوشت.

* ابوريحان بيروني کتاب الاثار الباقيه خود را در جرجان به نگارش درآورد.

* ابوشريف احمد بن علي مخلدي جرجاني شاعر اواخر قرن 4 و اوايل قرن 5 که اشعارش در لباب الباب- ترجمان البلاغه، چهار مقاله و لغت آمده است.

* منوچهر دامغاني در زمان قابوس در شعر و ادب شهرت يافت و تخلصش را از نام قابوس گرفته است:

عجب دلتنگ و غم خوارم ز حد بگذشت تيمارم

تو گويي در جگر دارم دو صد ياسنج جرجاني

* ابوالفضل احمد بن الحسين همداني مشهور به بديع الزمان در زمان وشمگير به جرجان آمد و به اسماعيليان پيوست.

* فخرالدين اسعد جرجاني: اثر ويس و رامين او معروف است.

* همينطور بايد نام برد از امامزاده يحيي ابن زيد که مقتل او شهر جرجان است و امروزه زيارتگاه عام و خاص مي باشد.

اگرچه جرجان به دنبال هجوم چنگيزيان و تيموريان بکلي ويران گرديد و بناهاي عالي و برج و باروهاي آن درهم نشست و به ماتم پايان ناپذير و طولاني فرو رفت ليکن ظهور دانشمندان صاحب نام در قرن چهارم هجري چون ستارگاني در آسمان علم و ادب مانع افول و فراموشي دائمي آن گرديده است. و اکنون در کنار شهر در خاک خفتة جرجان تنها ميل قابوس هزار سال است از لابلاي حوادث روزگار و بليه هاي ادوار مختلف سربلند و استوار پابرجا ايستاده است تا سمبل درخشش آن راست قامتان پهنة علم و هنر در خطة جرجان زمين باشد.

 

 

«تاريخ جرجان» ميراث هزار ساله

الف: نگاهي به محتواي تاريخ جرجان

تاريخ جرجان به 14 قسمت تقسيم شده است که هر جز آن در سي و چند صفحة چاپي جمع آمده است. کتاب بعد از خطبه آغاز به باب هايي که ذيلاً اشاره مي شود تقسيم شده است.

 

1- بابُ ذکرِ فتح جرجان:

در اين باب وجه تسميه جرجان و فتح جرجان و متن قرارداد خراج را ذکر مي کند «يقال انما سُمي جرجان جرجاناً لانه بناها جرجان ابن لاوذبن سام بن نوح عليه السلام و کان له اخوان فارس و اجفاس فارس و يقال جرجيج بن لاوذ. قال و فتح جرجان بعد فتح نهادند لما قتل النعمان بن مقرن ولي خلافته اخوه سُوَيد بن مقرن فجاء الي الري و فتحها ثم عسکرَ الي قومس و فتحها ثم فتح جرجان»

 

2- «باب ذکر مَن دَخَلَ جرجانَ مِن اصحاب

 النبي (ص)»:

در اين باب اولين کساني که از ياران پيامبر (ص) وارد جرجان شدند به تفصيل نام برده شده است.

جالب است که بدانيد الامامان الحسنان (الحسن و الحسين) جز اصحاب پيامبر ذکر مي شود که اين سرزمين را با قدم مبارکشان مطهر نموده اند.

«منهم ابو عبدالله الحسين بن علي رضوان الله عليه، عبدالله بن عمر، خذيفه بن اليمان، سعد بن العاص، سويد بن مقرن، عبدالله بن عوفي، يقال الحسن بن علي رضوان اله عليه» که در اينجا در خصوص امام حسن (ع) از لفظ يقال استفاده شد تا حاکي از شک و ترديد حضور آن حضرت باشد. چرا که عبدالرحمن المروزي در کتاب تاريخ تأييد نموده است که امام حسن و عبداله بن زبير به اصفهان آمدند و به جرجان رسيدند نويسنده کنجکاو تاريخ جرجان در اينجا يادآور مي شود که اگر اين قول صحيح باشد اين سفر در ايام اميرالمومنين علي (ع) بايد باشد.

 

3- «باب مَن دخلِ جرجان من التابعين»:

در اين باب از فتح مجدد جرجان و دهستان در سال 98 سخن مي گويد که به دست ابوخالد يزيد بن مهلب صورت گرفت و او حدود 40 مسجد احداث نمود يک مسجد به نام خود و بقيه را در داخل شهر در نواحي در مدت يکسال به اتمام رسانيد از اطلاعات حمزه سهمي نويسنده کتاب برمي آيد که او در روز جمعه 12 صفر سال 102 کشته شد.

 

4- «ذکر نسب يزيد بن المهلب و اولاده»:

در اين باب از اجداد يزيد سخن مي رود که سلسله اجداد او نام امرؤ القيس شاعر معروف دورة جاهلي به چشم مي خورد.

5- «ذکر ما اسند يزيد ابن المهلب در احاديث مورد تأييد نويسنده قرار مي گيرد.

6- «ذکر مکارم يزيد بن المهلب رحمت الله»:

مطابق قبل از حسن سلوک و اخلاقيات يزيد بن المهلب سخن گفته است.

7- «ذکر عمال

بني اميه»:

کارگزاران بني اميه در جرجان هر يک فقط يک سال حاکميت داشته اند و بنا به دلايلي پس از چندي تغيير سمت مي يافتند در اين بخش آشکار مي شود که يزيد بن المهلب با فتح جرجان درخواست مي کند که فرزدق (شاعر معروف اموي و محب اهل بيت عليهم السلام) به جرجان بيايد حتي شده با پرداخت ده هزار درهم ولي فرزدق از پذيرش آن خودداري مي کند «دعاني الي جرجان والري دونه لآتيه اني اذا الزؤور»

 

8- «ذکر تسميه خطط المساجد التي بنيت في ايام بني اميه»:

در اين باب از دهها مسجد شهر جرجان نامبرده مي شود که بخشي از آن ذکر شد.

«بُنيت بجرجان مسجد بِجَيله علمي رأس سکه الحجاج مقابل الدباغينَ مربعه علي بن زهير»

 

9- «ذکر مَن دخل جرجان من خلفاء العباسيه»:

در اين باب از ورود هارون الرشيد در سال 142 و فرزندش مأمون در سال 203 که امام رضا (ع) نيز در اين سفر حضور داشتند توضيح داده مي شود. سپس از حضور محمدبن جعفر، قاسم بن رشيد، موسي بن المهدي برادر رشيد خبر داده است.

 

10- «ذکر عمال ولد العباس»:

در اين بخش از کارگزاران دوره عباسيه سخن به ميان مي رود

 

11- « باب حرف الالف. مِن اسمه احمد»:

در اينجا نويسنده کتاب حمزة سهمي ادعا مي کند که تراجم و مشاهير اساسي اهل جرجان از علماء و فقها، روات و مفسرين و مصنفين کساني که به جرجان آمده اند و در آن مقيم گشته اند و يا از آنجا مهاجرت نموده اند به طور کامل ضبط شده است براساس حروف معجم و از نام احمد آغاز کرده است.

مثال «احمد بن ابي طيبه عيسي بن سليمان بن دينار الدارمي کان قاضي جرجان ولاه المامون» سپس مأمون احمد را قضاوت جرجان عزل مي کند و او قضاوت قومس را برمي گزيند.

 

 

ب: نسخه اصل

اين کتاب که به زبان عربي مي باشد تنها يک نسخة اصلي دارد و در جهان نسخه ديگري وجود ندارد اين نسخه خطي در کتابخانة دانشگاه معروف اکسفورد در بوردلين انگلستان قرار دارد شمارة نسخه لاد 276 بر روي برگة سفيد به انگليسي در آن تصريح گشته که اين کتاب جزو مستملکات خزانه وليم لاد اسقف اعظم کليساي معروف کنتربري و رئيس دانشگاه اکسفورد در سال 1638/ م بوده است و معرفي اين نسخه در فهرست نسخ خطي توسط مستشرق بزرگ و دانشمند معروف پرفسور کرنکو عضو دائره المعارف عثماني نمونة عکسي تهيه گرديد و آن مشتمل بر 224 برگه در قطع 5/4 × 7 اينچ و در هر صفحه 21 سطر با خط يبا و واضح نسخ مي باشد روي لوحة نسخه يعني اولين برگه اسم کتاب و سند آن به نويسنده و تصوير 45 وجود دارد. در حواشي لوح با خطوط گوناگون اسامي کساني که نسخه را صاحب و يا مطالعه و نقل و استفاده کرده اند ذکر گشته است. مهمترين اين حواشي ترجمه مولف به قلم امام تاج الدين احمد بن عبد القادر بن احمد ابن مکتوم بن احمد بن محمد القيسي الدمشقي الحنفي متوفي به سال 749 مي باشد که يادآور شده است اين نسخه را خريدار نموده است. در خاتمه کتاب بر روي برگه 224- ب ناسخ (نسخه نويس) اسم خود را و همچنين تاريخ استنتاخ را نوشته است.« کتبه العبد الفقير الي رحمه ربه محمد بن نصرالله بن علي الناسح و کان الفراغ منه في الخامس و العشرين من شهر صفر سنه تسع و ثماتين و ستمائه» (689)

 

 

ج: کيفيت تصحيح

از آنجا که بيش از يک نسخه در اختيار مصحح نبوده است نبودن يک نقطه و يا پاک شده خط و سفيدي پديد آمده مصحح را دچار مشکلاتي نه چندان آسان مي کند بنابراين تصحيف و تحريف در چنين نسخه اي قابل پيش بيني خواهد بود مخصوصاً که رجال کتاب و افراد نامبرده در اين کتاب در کتب مشابه ديگر آن مانند (التهذيب و الميزان) به چشم نمي خوردند و در اين کتاب اسامي و القاب و انساب عجيبي وجود دارد که واقعاً غريب و ناآشناست به همين جهت مشکلاتي که مصحح با آن روبرو بوده است آشکار مي گردد مصحح آن گونه که خود ذکر کرده است به علت ضيق وقت و استعجال چاپ حد المقدور در تصحيح اخطاء کوشيده است ليکن در مواردي که براي تصحيح کلمه اي قرينه اي نيافته باشد به همان شکل باقي گذاشته است در اين حال علامت سؤال قرار داده تا نشان شک و ترديد مصحح باشد. مسئولين تصحيح اين نسخه در زمان رياست نواب علي ياور جنگ بهادر سرپرست دانشگاه عثمانيه و رئيس اداره صورت گرفته دکتر محمد نظام الدين معاون دانشگاه نيز تلاش هاي خود را دريغ نکرده اند تصحيح و مقدمه تحت نظر ايشان صورت پذيرفته است و براي نخستين بار در چاپخانه دائره المعارف عثمانيه- حيدرآباد- دکن هندوستان به سال 1369-1950 ميلادي در 518 صفحه متن به علاوه مقدمه و فهرست چاپ شده است.

 

دکتراي تاريخ و استاد دانشگاه