کاغذين جامه به خونابه بشويم که فلک رهنمونيم به سوي علم داد نکرد!
یادداشت |
حسين پايين محلي
استاندار گرامي جناب آقاي علي اصغر طهماسبي
باسلام وعرض تبريک
مولاي متقيان فرمودند زمان را غنيمت شمريد که چون ابر در حال گذر هستند.اکنون که شما به عنوان مديريت ارشد استان توسط هيات محترم دولت منصوب شده ايد جا دارد به عنوان يکي از شهروندان استان و فعالان عرصه رسانه و فرهنگ که در طول اين سه سال در خفقان حاصل از اليگارشي قدرت جريان حاکم که به اسم ارزشها به انتصاب فله اي همشهريان خود در مناصب مديريتي پرداختند و گوشها را از شنيدن نقد منصفانه و نظرات مشفقانه معاف کردند نکاتي به سمع ونظر شما ارائه شود.
ما در دوراني با عنوان دولت ارزشي مواجه شديم که هر روز در استان با پديده اي مواجه ميشديم. از افشاگريهاي مجازي در باب فعاليتهاي اقتصادي معاون اقتصادي استاندار، تا حکم ديوان عدالت اداري و همزماني چندين مسئوليت آقاي م.ح.، از تبديل گلستان به زبالي دان مازندران تا سرانجام ماشين شاسي بلند...، سو استفاده يکي از کارکنان در دستگاه هاي فرهنگي از مشابهت فاميلي با استاندار وانجام تخلفات گسترده مالي که باحمايت برخي هم همراه بود ونهايتا با ورود تخلفات اداري به محروميت چند ساله از انتصابات اداري مواجه گرديد. قصه ما قصه تراژيکي است، قصه استاني که استاندارش مديران دستگاه هاي اجرايي را از شکايت از اصحاب رسانه منع ميکرد اما خود از اصحاب رسانه شکايت ميکرد!جلسات دعوت از خبرنگاران گزينشي بود!جلسات نشست با نخبگان گزينشي بود! به هزينه هاي چند ميلياردي غذا در استانداري اشاره نميشود که برخي مطبوعات پيشتر پرداخته اند اما سفرهاي استاندار و بازديدهايي فرمايشي با يک هيات همراه 90 نفره همراه بود که بعضا در برخي جلسات برخي از همان افراد ميکروفون به دست به تقدير از اقدامات انجام نشده مي پرداختند! برخي از نزديکترين افراد منتسب به ايشان بعد از شهادت آيت ا...رئيسي و انتخابات مجدد رياست جمهوري هنوز دوران خدمتشان تمام نشده صندلي خدمت را رها کردند تا مبادا صندليهاي ديگر را از دست بدهند و در حال حاضر برخي از اين مديران با رايزنيهايي به دنبال صندليهايي در برخي ارگانهاي فرهنگي که حيات خلوت محسوب ميشوند هستند وبه رزرو سمت پرداخته اند!
مردمِ چشمم به خون آغشته شد
در کجا اين ظلم بر انسان کنند؟
اما بعد از اين مقدمه چند نکته را به سمع شما مي رسانم
1-استان گلستان با وجود جغرافياي متنوع وظرفيتهاي مختلف زيست محيطي فاقد زيرساختهاي توسعه است ومتاسفانه دغدغه مرجع تصميم گير در اين سالها تنها بر دو مقوله جزيره آشوراده و پتروشيمي متمرکز بود(آنهم نمايشي) که آنها هم بينتيجه مانده درحاليکه با نگاه توسعه اي و مبتني بر توسعه پايدار ميشد پروژه ها، برنامه ها و طرح هاي زيادي در حوزه هاي مختلف به طور همزمان پيگيري و حرکت داده ميشد. اميد است در اين دولت بحث صنايع تبديلي در بخشهاي مختلف مورد توجه قرار گيرد و با تکيه بر ظرفيتهاي بومي در برش استاني در سند توسعه ملحوظ گردد. وگرنه همانطور که ديديم استان گلستان در حوزه اقتصادي طبق اعلام رسمي دستگاه هاي کشوري از آخر رتبه اول را به خود اختصاص داد و در اين حضيض خواهد ماند.
2- در حوزه سياسي و انتصاب مديران ديديم که برخي با نامه نگاري به وزارت کشور به چينش مهره هايي پرداختند که کمتر از چند ماه به اشتباه آن اذعان کردند. پيداست که سپردن سرنوشت يک استان به دست کساني که حتي در کارنامه خود يک تصميم درست ندارند به دنبال فرماندار کردن اقوام و نماينده کردن برادر داماد خود بودند نتيجه اي جز شرايط کنوني به بار نخواهد داد که گفته اند آنچه کشتي مي دروي! از اولين روزهاي تغييرات مديريتي در دولت سابق در استان گمان مي رفت از نيروهاي متخصص، متعهد، باتجربه و بومي استفاده خواهد شد اما پشت نقاب شعارهاي کلي و کلان به اصطلاح ارزشي نگاه راسيستي حاکم بود به نحوي که در عرصه هاي گوناگون منجمله فرهنگي افرادي بدون عقبه مديريتي، فاقد کارنامه عملکردي، به دور از تجربه ميداني در جايگاه هاي مديريتي حوزه هاي گوناگون تکيه زدند که داد کارکنان مجموعه هاي مذکور را هم در آوردند. به عنوان مثال در حاليکه نامه مخبر معاون رئيس جمهور سابق مبني بر عدم جابه جايي و استخدام هاي بي ضابطه به عنوان بخشنامه لازم الاجرا به دستگاه ها ابلاغ شد مدير کل ارشاد به توبيخ کارمند ستادي پرداخت که ديدگاهش به مزاج وي نساخته بود. جالب اينجاست که وي حتي با قوانين نظارت با مطبوعات آشنا نبود و در جلساتي که طبق قانون بايد شخصا حضور مي يافت نماينده ميفرستاد و از برگزاري يک جلسه انتخابات خانه مطبوعات عاجز بود! بزرگي ميگفت: من در کشوري زندگي ميکنم که دويدن سهم کساني است که نمي رسند و رسيدن حق کساني است که نمي دوند! اکنون در اين وضعيت دهشتناک استان که بيشتر به تراژدي شباهت دارد بايد با ورود حماسي به اين نژادپرستي که زير نقاب ارزشها شکل گرفت پايان داد.
والسلام