نقدي به شهرشناسي استارباد


یادداشت |

محمد انصار

 

در سال 1395 آقاي يعقوب رشتچيان در شماره سوم فصلنامه ميرداماد، از نگارش کتابي با نام شهرشناسي استارباد سخن گفت. در مقدمه‌اش، مرکز تاريخ محلي موسسه فرهنگي ميرداماد نوشت: «اين کتاب در آينده‌اي نزديک، با همکاري و مشارکت اين موسسه و دفتر بهسازي و احياء بافت تاريخي گرگان چاپ خواهد شد.» اما اين کتاب، پس از هشت سال، بدون همکاري آنها و با پشتيباني مالي سازمان نظام مهندسي ساختمان استان گلستان، چاپ شد و براي آن، در شهريور ماه امسال، از سوي شهرداري مراسم رونمايي گرفته شد. نويسنده کتاب، بومي استان گلستان نيست. او تنها يک مقاله درباره شهر تبريز با همکاري دو نفر ديگر نوشته است. اکنون نگاهي گذرا به اين کتاب خواهيم داشت:

1- شهرشناسي، نامي عام است که به بررسي شهر از جوانب گوناگون مانند فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، جغرافيايي و ... مي‌پردازد. اما موضوع اين کتاب، انسان نيست بلکه بررسي همه ساخت و سازهايي است که در سرزمين گرگان تا سال 1350 انجام شده بود. مانند خانه‌ها، کوچه‌ها، خيابان‌ها، گذرها، ميدان ها، محله‌ها، ادارات و ... از اين رو، بهتر بود نام آن، شهرسازي گذاشته شود. زيرا که کار اين دانش، پرداختن به فضاهاي زندگي شخصي و اجتماعي است. اگرچه از شهرسازي در دوره‌هاي گذشته، چندان چيزي نمي‌دانيم و در اين کتاب، به مطالبي اشاره شده که جاي آن در کتاب‌هاي تاريخي بود.

2- استارباد از نام‌هاي قديمي شهر گرگان است که در برخي منابع، تا پيش از قرن هفتم آمده است ولي در بيشتر جاها تا همان دوران و پس از آن، استرآباد آمده است و اين سرزمين را بيشتر با نام استرآباد مي‌شناسند. چنان که زندگينامه نويسان، از بزرگان اين سرزمين با پسوند استرآبادي ياد کرده‌اند. پس بهتر بود که از نام، استرآباد بهره گرفته شود. جالب اينجاست که نيمي از مطالب کتاب، مربوط به دوره اي است که هر دو نام، حذف شده اند.

3- از آنجا که نام اول، به تنهايي نمي‌توانست چيزي را به خواننده برساند. کتاب، نام دوم هم (دگرگوني‌هاي بافت شهري گرگان) دارد که از نام نخست، کمي بهتر است.

4- نويسنده از بکارگيري لغات عربي که همه مردم، معناي آن را مي‌دانند و از آن در گفتارها و نوشتارها بهره مي گيرند، پرهيز کرده و تا آنجا که توانسته، به زبان فارسي سره نوشته است. او براي کمک به خواننده، واژه نامه‌اي را در ابتداي کتاب، آورده است که در هيچ کتابي، مرسوم نيست. براي واژه‌هاي عربي زير، واژه‌اي فارسي آورده است که هيچکدام درست نيستند:

روايت (بازگفت)-مجهز (افرازمند)-ممانعت (بازدارندگي)- مبلغ (آوازه گر)-اثر متقابل (برهمکنش)-تأسيس (بنيادگذاري)-مستبد (خودکامه)-عوض کردن (ديگر کردن)-مستقيم (سرراست)- منحصر به فرد (يکه)- محلي (بوم آورد)- توزيع (پخشايش)-مسئله (پرسمان)-نتيجه (دستامد)-مترجم (ديلماج)- مسکن (زيستگاه)-خندق (کندک)-تجمع (گردآمد)

به ترتيب، مي‌بايست اين واژه‌ها را آورد: گفته، آماده، جلوگيري، پيام رسان، واکنش، ساخت، خودسر، جابجا کردن، راست، يکي يا بي مانند، بومي، پخش، پرسش، دستاورد، بازگردان، خانه، چاه، گردهمايي. همچنين واژه‌هايي مانند تلاش و بي‌چيز فارسي هستند و نياز به جايگزيني نبود. فارسي نويسي بيش از اندازه، خواندن و درک مطالب را دشوار کرده است. کتاب شهرشناسي استارباد، کتاب داستاني و ادبي نيست که خواننده بخواهد هنرنمايي واژه‌ها را ببيند! اين کار، باعث شده تا تلاش هاي پژوهشي نويسنده، کمتر ديده شود.

 5- کتاب در اندازه بزرگ، با جلد سخت، کاغذ گلاسه، فونت ريز، تصاوير رنگي و 300 صفحه متن، به چاپ رسيد. وزن و قيمت زياد کتاب، جابجايي و خريد آن را دشوار کرده است.

6- کتاب‌هايي که با حجم بالا چاپ مي‌شوند. به نمايه نياز دارند که متأسفانه اين کتاب، ندارد. همچنين ارجاع در پاورقي، بهتر از ارجاع درون متني است.

7- مطالب کتاب در بخش معرفي خانه‌هاي تاريخي، همانند مطالب کتاب (سير تاريخي معماري 6000 ساله گرگان و استرآباد) اثر آقاي اسدالله معطوفي است. اگر آنها را در کنار يکديگر بگذاريم، مطالب تازه‌اي، حتي به اندازه يک مقاله پژوهشي هم نخواهيد ديد. کتاب آقاي معطوفي، زودتر از آن (سال 1394) به چاپ رسيد. نويسنده مي‌بايست به آن ارجاع مي‌داد. شايد اطلاعات هر دو نويسنده، برگرفته از پرونده‌هاي ثبتي اداره کل ميراث فرهنگي استان گلستان باشد. جالب اينجاست که خانه‌هاي تاريخي زيادي داريم که هر دو نويسنده، به آن نپرداخته‌اند. مانند: فلسفي، علاء الدين (محله چهارشنبه‌اي)، ميرزامحمد فلسفي و قوانلو (محله سرپير)، قاضي اعظمي (محله دربنو)، چراغعلي، احمددوست، آسيابان (محله دوشنبه‌اي)، دائمي (محله سبزه مشهد)، ريحاني، شعربافان، گلدسته، فاضل، قاسم پور (محله سرچشمه)، ملاصنم بقال (محله نعلبندان)، بابا صادقيان (شيرکش)، شيرافکن (ميدان).

اين ها برخي از اشکالات کلي بود اما کتاب، اشکالات جزئي هم دارد که گفتن و نوشتن آنها، فرصت مي‌خواهد. براي نمونه، نويسنده برخي از اشتباهات آقاي معطوفي را تکرار مي‌کند. مثلاً او در کتاب تاريخ فرهنگ و ادب گرگان و استرآباد مي‌نويسد که دبستان فردوسي در محله دباغان بود ( ص 513)  او هم در صفحه 140، همين مطلب را مي نويسد در حالي که دبستان فردوسي در ضلع غربي تکاياي محله‌ي سبزه‌مشهد بود.

 

پژوهشگر