اخلاق حکمراني
یاددداشت اول |
■ با مسووليت سردبير
يکي از تعبيرها و تعريف هايي که درباره اخلاق گفته اند آن است که آنچه را براي خود مي پسندي براي ديگران هم بخواهي و اگر چيزي را براي خود نمي پسندي براي ديگران نيز رضايت نداشته باشي. اگر همين مفهوم را در ساختار حکمراني بسط دهيم به آن معناست که کارگزاران در سياست گزاري و اجراي سياستها بايد آن چيزي را براي شهروندان بخواهند که براي خود مي خواهند و چنانچه به اين اصل اساسي توجه نداشته باشند، شهروندان براي اصلاح امور حق اعتراض و شکايت دارند تا فاصله بين شعارها و عمل کارگزاران و سياست مداران گسترش نيابد و چنانچه کارگزاران نتوانند با گفت و گو و مفاهمه سياست هاي خود را توضيح داده و رضايت شهروندان را به دست آورند، آنگاه اندک اندک شکاف ملت - دولت رخ مي نمايد و شهروندان کارگزاران را از خود نخواهند دانست و با استمرار چنين وضعي بايد منتظر از دست رفتن سرمايه اجتماعي بود و در نهايت منجر به بحران هاي غير قابل پيش بيني خواهد شد. اين روزها نيز به نظر مي آيد کارگزاران و سياستگزاران کشور اين قاعده اخلاقي را فراموش کرده اند و حرفها و سخنانشان به گونه اي است که ديگر براي اکثر جامعه هيچ جذابيتي ندارد، اينکه فرزندان مسوولان محترم در اروپا و آمريکاي ليبرال سير مي کنند و پدر و مادر همان بچه ها نسخه هاي عوامانه و نابخردانه براي فرهنگ و اجتماع فرزندان اين آب و خاک مي پيچند با کدام معيار اخلاقي سازگار است؟ اينکه کار و کاسبي ملت يک روز در ميان تعطيل مي شود و شهروندان در بند معاش و اجاره مغازه و ... در مانده اند چه؟ آيا کسي هزينه هاي سر سام آور توليد را محاسبه کرده است؟ فلان کارخانه که در تابستان هفته اي سه روز قطعي برق دارد و در زمستان کمبود سوخت و ... چگونه بايد از پس هزينه ها برآيد؟ بعيد است مسوولان محترم فراموش کرده باشند که بنابر آنچه شرع انور از حکومت ها خواسته است وظيفه اوليه آنها حفاظت از جان، مال، نسل، عقل و دين شهروندان است، بنابراين اخلاقي ترين رفتار آن است که اشتباهات را در سياستگزاري و اجرا بپذيريد و تا دير نشده است رفتار خود را اصلاح کنيد، دردهاي شهروندان را درد خود بدانيد و بکوشيد با آنها همدل و همراه باشيد که فرصت ها چون گذر ابرها مي گذرد.