من کيستم؟


یادداشت |

 

مهدي سيف حسيني

 

ما که ايم اندر جهان پيچ پيچ

ذره اي هستيم و ديگر هيچ هيچ

عرفاي ايراني در زمينه شناخت دنياي درون، حضور در آن و معرفي به جامعه در طول زمان مطالب بسياري گفته و نوشته اند. سرآمد اين عارفان بي گمان مولوي است.

ما در مثنوي مولانا که در حکايت ها و داستان هاي بيشماري سخن گفته ملاحظه مي کنيم که تذکر و يادآوري جلال الدين نه ظاهر داستان که اشاره به پشت و پس موضوع و شناخت مجاز آن گفته است، سخناني که لبريز از پند و اندرز و شناخت آن در قالب تمثيل است. بعنوان مثال مي توان به مثنوي بلند موسي و شبان اشاره کرد که همه با آن آشنا هستند. در اين داستان، شباني در حال راز و نياز با خداوند باري تعالي به زبان و ادبيات عاميه خود مي گويد: خدايا کجايي که دستت را بمالم، چاکرت شوم، شانه سرت بزنم، چارُقَت را از پا درآوردم، وقت خواب رختخوابت را پهن کنم و ... که موسي وقتي اين سخنان را مي شنود به شبان نهيب مي زند که اين چگونه سخن گفتن با آفريدگار روزگار است. زبان و کلام عاميانه در شان او نيست و بالاخره ايرادات زياد مي گيرد که باعث دلخوري شبان مي شود و او با ناراحتي رو به صحرا مي گذارد. بعد از اين قضايا خداوند به موسي عتاب و خطاب مي کند که تو براي وصل کردن آمدي، ني براي فصل کردن آمدي. ما درون را بنگريم و حال را=ني برون را بنگريم و قال را و الي آخر که موسي مي رود و در بيابان به شبان مي رسد و مي گويد: گفت مژده ده که دستوري رسيد. هيچ آدابي و تربيتي مجوي- هر چه مي خواهد دل تنگت بگو. اشاره مولوي اينجا باز به درون شبان و درون انسان است. خداوند هم با درون کار دارد. به خلوص و پاکي، نه به رفتار بيروني و اصرار اينکه ما با حقيقت شفاف وجودي انسان کار داريم و باطن و درون او اينجاست که مسئله درون در قالب تمثيل مورد توجه قرار مي گيرد. در اديان الهي نيز که عارفان متاثر از آن هستند نيز اشاره به دنياي درون بسيار شده است. اکثر فقها نيز به آن اشاره داشته اند و غالبا تعابيري نظير جهاد اکبر و جهاد اصغر را بکار برده اند. يعني در جنگ رو در رو و مبارزه ميداني هر کس ورود پيدا کرد، جهاد اصغر مي کند. مبارزه اي کوچک اما آنچه مهم است جهاد اکبر است. يعني شناخت درون و تربيت و تزکيه آن. اين جهاد درون است که نفس انسان را کنترل مي کند. مقابل هواها و اميال شيطاني مي ايستد و نمي گذارد که آدمي از مسير دوست منحرف شود. زيرا در دنياي بيرون و شرايط عيني انسان ممکن است به مدارج عالي برسد و حتي مجتهد دانشمندي گردد اما جاه طلبي ها و خودخواهي ها و لجبازي ها مانع آن مي شود که انسان به محتواي انساني برسد. اينجاست که امام خميني مي گويد: عالم شدن چه آسان، آدم شدن محال است. آري، گويي بقول امروزي ها، دست يابي به دنياي سخت افزاري آسان است اما رسيدن به نرم افزارها و دنياي ساخت درون که بتواند معيارهاي ارزشمند را رقم بزند دشوار است. نطق آب و نطق خاک و نطق گِل- هست محسوس حواس اهل دل

جمله ذرات عالم در نهان- با تو مي گويند روزان و شبان

ما سميعيم و بصيريم و هوشيم- با شما نامحرمان ما خاموشيم

بقول مولوي انسان بايد به لحاظ رشد دروني به مرتبه اي برسد تا بتواند رمز و رموز عالم هستي را بفهمد و محرم اصرار ناگفته ها شود.