پاسبانان دين در فلات ايران


یادداشت |

محمد کاظم نظري 

 

 

 

 

 

 

در کهن ديار فلات ايران، کهن الگوهاي فرهنگي را مي توان در چهره ها و نمادهاي مختلف بازيابي و جستجو کرد. اين کهن ديار در دامن خود فرهنگي غني از اعتقادات و باورها و اديان را پرورش داده است.

سه دين ميترائيسم، زرتشتي، مانوي، به همراه جنبش ديني و اجتماعي مزدکيسم، تاثيرات ژرفي را در جهان خود و پيرامون بجاي گذشته اند. نشانه هاي هر يک را مي توان در فرهنگ سرزمين، آداب، رسوم، باورها پي گرفت.

اما زرتشتييت که دين سه حکومت، هخامنشي، اشکاني، ساساني به مدت بيش از هزار سال بر بخش هاي عظيمي از فلات ايران گسترده و حکومت داشته است و هنوز به عنوان کهن دين ادامه حيات مي دهد.

علاوه بر زرتشتيت، مانويت با ظهور ماني در اوايل حکومت ساساني223ميلادي(اردشير با بکان)تا حمله مغول همچنان فعال و زنده بوده است،راز ماندگاري اين اديان را در فعاليت گروه و قشري بنام، مغ، مغان بايد جستجو کرد که اديان فلات ايران را در تشکيلاتي گسترده پاسباني مي کردند.

بنظر مي رسد مغان قبل از ظهور زرتشت به عنوان روحانيون در فلات ايران فعاليت داشته اند و با ظهور زرتشت ميانه سال هاي1700-1500پيش از ميلاد خود رادر گاهان«زئوتر»روحاني کامل واجد شرايط، معرفي مي کند. اين نشانه ها وجود گروه تشکيلاتي بنام«مغ»و مغان را به ما يادآوري مي نمايد، از وجود خود زرتشت که به عنوان روحاني مطرح مي شود تا گزارشاتي مانند آنچه نيکو لاوس از شهر دمشق مي نويسد، همچنين در کتيبه داريوش بزرگ کلمه مغ مکررا آمده است. اين گزارشات و گزارشاتي مانند حوادث بعد از مرگ کورش«گئو ماته»که نامش در سنگ نبشته بيستون در حوادث سال522 پيش از ميلاد آمده است، همان روحاني که خود را به جاي برديا فرزند کورش جا زده بود. حکايت از وجود سازمان روحانيتي مي کند که در اجتماع فلات ايران فعال بوده اند. با بر آمدن ساسانيان223دو جريان قوي ديني به مصاف هم رفتند1-زرتشيت2-ظهور ماني و کيش جديد. با عنايت به اينکه در ابتداي حرکت ماني، وي تحت حمايت شاپور اول قرار گرفت دين ماني رشد سريعي را شاهد بود و اين سر آغاز بر خورد دو دين کهن و نو، زرتشتيت-مانويت بوده است. زرتشتيت که در عهد اشکانيان زنده و پويا بوده و اوستا در زمان ولخش(بلاش)گردآوري گرديده بود.در اوايل حکومت ساسانيان از قدرت برتر و نظم سراسري بر خوردار بوده توانست سرانجام در عهد بهرام به سال274يا276 ماني را از ميان بر دارد. هر چند مانويت نمرد و به راه خود تا مصر و يونان وخوارزم وسغد و چين ادامه داد. اين زنده ماندن نبود الا به همت روحانيون زاهد و تارک دنياي مانوي. نشانه هاي اين زهد و تارک دنيايي را در دو ساحت، مسحيت، صوفيگري، مي توان پي گرفت و ريشه اين رفتار اجتماعي را بازيابي نمود. نامه مشهور موبد، موبدان، تنسر که به سراسر امپراطوري ساساني براي نگهباني دين زرتشت نوشته شده است.کرتير مغ، موبد موبدان مشهور ديگري است که آنقدر نفوذ و قدرت در دربار ساساني داشت که موجب از ميان بر داشتن ماني شود. آذر پاد مهر اسپندان، مغ و موبد موبداني است که او را انساني داراي معجزات، کرامات، سفر نامه مقدس مي دانند. اين پاسبانان دين آزمايشات سختي چون، رسم سوگند، ريختن فلز گداخته بر روي سينه را از سر مي گذراندند. اين آزمايشات سخت را در سفر نامه برزخ ارداويراف/ارداويرافنامه/قبل از سفر وي به دنياي مينو مي بينيم که وي براي راستي آزمايي و پاکي تن و جان و روح،تن به آزمايش ريختن فلز داغ بر سينه مي دهد. که پس از موفقيت،به سفر مينوي در جهان ديگر مي رود،حاصل اين سفر کتابي است بنام ارداويرافنامه،که اثر اين کتاب رابر کمدي الهي دانته مي توان پي گرفت. روحانيون چه زرتشتي و چه مانوي و چه ميترائيسم هر کدام بر جهان زيست فلات ايران تاثيرات خاص خود را داشته اند. بخصوص روحانيون زرتشتي و اعمالشان در ادبيات ديني ديگر اديان حتي، ابراهيمي هم اثر گذاشته است، مانند داستان سه مغ در تولد عيسي مسيح که در انجيل «متي» باب دوم آمده و حتي کلمه مجوس که در سوره حج آيه 81آمده همان مغ را افاده و معني کرده اند. اين دستگاه عظيم که در طول تاريخ دراز دامن فلات ايران بر روند جهان زيست انسان ها تاثيرگذاري عميق داشته و در زمان تحول و تطور يافته و بعد از فرو افتادن ساسانيان و حضور اعراب به اشکال ديگري نمايان گرديد،که بحثي جدا گانه مي طلبد.

 

فعال مدني