جهان پهلوان تختی
یاددداشت اول |
احسان مکتبی
فتوت و جوانمردی در میان همه فضیلتهای انسانی برای ایرانیان فضیلتی پر ارج و گران قیمت است، به این خاطر جوانمردان را دوست دارند و به اهل فتوت ارج می نهند. نگاهی به ادبیات غنی فارسی به ما یادآوری می کند که برای فرهنگ ایرانی برخی فضیلت ها جایگاه با شکوهتری داشته و دارند و امروز سالمرگ یکی از نمادهای این فضیلت است. هفدهم دی ماه سالروز در گذشت جهان پهلوان تختی است. تختی اگر چه یک قهرمان کشتی بود اما به خاطر فتوت و جوانمردی نهادینه در وجودش برای مردم ایران جایگاه و شخصیتی اسطوره ای پیدا کرده است. همگان برای او احترام قایلند و او را دوست دارند، تختی برای ما ایرانیان ادامه پهلوان پوریای ولی است. شخصیتی آزاده و در خدمت مردم که باعث شده است نامش همواره با بزرگی پیوند بخورد و بخشی از هویت معاصر ما را شکل دهد. اما چرا تختی و پوریای ولی و امثال آنها برای جامعه ایرانی صاحب اهمیت هستند؟ در پاسخ باید بگوییم که برای یک جامعه در حال گذر و در دنیایی که رسانه حاکم بلامنازع آن است باید با شناسایی و معرفی دقیق این چهره های اسطوره ای، فرهنگ غنی خود را به جهانیان و نسل معاصر معرفی کنیم و از این رهگذر هویت فرهنگی خود را به نمایش بگذاریم، ملتی که در فرهنگ خود اساطیری مانند آرش کمانگیر، رستم دستان، سیاوش و یا بزرگانی بسان فردوسی، حافظ، سعدی و مولانا دارد قطعا دارای ریشه های پرقدرت فرهنگی است و نباید در دنیای مدرن در برابر بسیاری از ملتهایی که تازه به دوران رسیده اند، احساس کاستی کند. در این میانه آنکه مسوولیت اصلی برای معرفی این شخصیتها و آثار با رسانه هایی است که توان تاثیر گذاری بیشتری در مخاطبان دارند، صدا و سیما باید با تولید برنامه های فاخر به معرفی این بزرگان بپردازد و وظیفه ملی خود را به انجام رساند، ساخت مجموعه هایی از اساطیر شاهنامه؟ داستان های نظامی گنجوی در آثار پنجگانه آن شاعر و هنرمند بزرگ ایرانی، روایت های گوناگون گلستان و بوستان جناب سعدی و یا دهها حکایت مثنوی شریف و دهها اثر روایی دیگر باید در زمره تولیدات اصلی رسانه ملی قرار گیرد تا شهروندان با شناخت دقیق تر گذشته خود به آینده امیدوارتر شوند و الا نباید از نسل حاضر انتظار آموزه هایی را داشت که به آنها نیاموخته ایم. کودک و نوجوانی که در رسانه ها داستان فتوت و جوانمردی، بخشش و از خود گذشتگی و مهربانی و دستگیری را در تبار خویش می بیند، بدون شک به گونه ای متفاوت به زندگی و آینده خواهد نگریست و جهان بهتری برای خود و دیگران خواهد ساخت، کاش کمی از لجاجت و رفتارهای خردسالانه دست برمی داشتیم و علمی و روزآمد به پدیده ها توجه می کردیم. امروز در دنیای سیطره رسانه، صدا و سیمای ما نه با فردوسی حکیم و داستان های شاهنامه سر آشتی دارد و نه شهروندان ایرانی نامی از رستم، تهمینه، ضحاک، روداوه، زال، سیاوش، بیژن، منیژه و... در رسانه ملی می بینند و شوربختانه نه نامی از بزرگان و شخصیتهای فرهنگی و ادبی معاصر در آن یاد می شود. در همین گلستان امروز ما آیا فیلمی که استاندار و وزیر سابق فرهنگ و ارشاد درباره جناب مختوم قلی فراغی قول ساختش را داده بودند و تیتر اول گلشن مهر شده بود، جامه عمل به خود پوشید؟ آیا شخصیتهای دیگر این دیار ظرفیت آن را ندارند تا اثری درباره آنها ساخته شود. اسداله معطوفی، حسین میر کاظمی، جعفر ارشاد، مسیح ذبیحی، کریم اله قائمی، نازمحمد پقه، حاج آخوند نظری و بسیاری دیگر از بزرگانی که عمری را برای این آبادانی گذاشته اند، آیا شایسته تولید یک اثر کوتاه نبوده اند ؟ آیا در زندگی آنها درسهایی برای شهروندان امروز نبوده و نیست؟ حقیقت آن است که ما گرفتار سقف های کوتاهی شده ایم که در آن فهم های عمیق راهی ندارد اما راه دیگری جز گام زدن در همین مسیر نیز نمی شناسیم.
صاحب امتیاز