زیست هنری
یادداشت |
حسین ضمیری
یادداشتی برای نمایشگاهِ از: تارکوفسکی، تا: سَقَرتپه
مروری بر آثار تجسمی جواد عظیمی ۷ الی ۱۳ دی ماه، گرگان، نگارخانه ندا
چون غرض آمد هنر پوشیده شد/ صد حجاب از دل به سوی دیده شد
هنرمندان اندکی را سراغ داریم که هنرشان، بیان مستقیمی از خود آنها است. همه ما به خوبی میدانیم که مفهوم و زیبایی شناسی یک اثر، مقولات واقعی نیستند، یعنی فاقد واقعیت مرئی هستند. زیبایی شناسی به یک نظام مربوط است و سبک به یک طرز بیان و واکنشی از خود انسان. هیچ کدام از اینها - به هر طریق - با واقعیتی که یک اثر تازه و نو به وجود میآورد، قابل مقایسه نیستند. انسانی که به سبک تجربی خودش دلبسته و تبحر دارد، انسانی خودآگاه است. هنرمند همواره به اثری که در اکنونِ خود خلق میکند بیشتر علاقه دارد. درک لحظه حال و خلق اثرِ اکنون، نقطه نظری تازه به او میدهد تا نسبت به آثار قبلی خود در مقطعی به صورت عمد فراموشکار بشود. مقولات انتزاعی از حقیقت لازم برخوردار نیستند، چون حقیقت بایستی به زندگی بپردازد و دقیقا زندگی باید با ظرافتهای خاص به تصویر کشیده شود، نه آنکه تنها دستآویزی برای خلق آثار باشد. مقیاس ها، فرضیهها، قضاوتهای کلی، معادلها و قانونها همه و همه نابود کننده زندگی هستند. نوشتن درباره سبک و ساخت یک اثر، نوشتن درباره نادیدنیهاست. در واقع هنرمند عرصه تجسمی، رنگ و قلم را برای توصیف تصویری به کار میبرد که باید آن را دید، نه آنکه آن را بشود خواند. خیلی بیمعنی و بیمسماست نوشتن در خصوص چیزی که خواندنی نیست. وقتی به مقوله نقد یک اثر میپردازیم به نوعی داریم آن اثر را خلاصه میکنیم. این رفتار ضمانتی برای حال هنرمند نیست، یا بهتر است بگوییم این آینگیِ دیدار به زندگی نمیپردازد. هنرمندان واقعی همیشه در حال شدنند. آنها دائم در زمان حالِ ابدی زیست میکنند. زیست هنری یعنی هنرمند چون خلاصه نمیشود و دائم در زندگیِ حال خود وجود دارد، نمیتواند سبکی متداوم داشته باشد. او میداند بیان گفتگو به وسیله ابزار و آثار هنری، چهره واقعی اش را به نمایش میگذارد و او به خوبی آگاه است که درون او، بازتاب شفافِ زندگی لبریز از جامعه پیرامونی است. ما با کنکاش در زیست هنری یک هنرمند واقعی در مییابیم که دنیای امروز نیازمند افرادی است که نیازهای روانی و عاطفی انسانها و حوادث اطراف خود را دریافت کرده و به خلق اثری ناقص دست میزند. نقص خودآگاه آن اثر، اثر را شبیه پازلی میکند که چند تکه از آن در اختیار صاحب پازل نیست. صاحب پازل به خوبی میداند که تکههای مفقوده در اختیار مخاطب فهیم است، پس کریدورهایی را برای نصب تکههای به ظاهر گمشده میگذارد تا پس از جاگذاری، به تکاملی پویا و همسو با مخاطب برسد. در این زمان است که درک کلیت یک اثر هنری - به صورت همزمان - برای صاحب اثر و مخاطب رخنمون پیدا میکند. زیبایی این نکته آن است که هر مخاطب، با تکههای فهم خود به این تکامل کمک میکند و میرسد. در این میان، برداشتهای مختلفی از یک اثر امکان دارد اتفاق بیفتد. تکامل آنِ هنرمند در برهههای مختلف زندگی، زندگی در آنِ مدام، آنی که انعکاس دائم جریان اتفاقات عادی روزمره زندگی اوست، آثار مختلفی را به خلق مینشاند. این آثار متنوع، مخاطبان همسو و مختلفی را با ادراکاتی متفاوت جذب میکند. نمایشگاه مروری ۳۰ ساله بر آثار جواد عظیمی، یکی از زیباترین و جذاب ترین زیستهای هنری چند دهه اخیر استان و کشور بود. در مواجهه با آثار او هم تکامل زیستی قابل مشاهده بود و هم دغدغههای اجتماعی و زیست محیطی وی در جغرافیایی به نام ایران. نمادها، اسطورهها، افسانهها، رئالها و سوررئالها و حتی وجه نامگذاری تابلوها، نشانگر درک حرفهای او از یک زیست پر از مکاشفه و حیرت بود. او حتی به نمادهای اسطورهای نیز در قالب طنزِ تصویری، آگاهانه حمله کرده بود. دیدار او در بسیاری از تابلوها، دیدی ذهنی بود و به خوبی معلوم بود که مکاشفه، جزئی از لذات اوست. واکنشها، شگفت زدگی موجود در طراحیها و نقاشیها آینهای شفاف از خود او بود. هنرمند برای لحظات از برابر این آینه، کنار میرود تا مخاطب در جای او به نظاره و ارتباط بنشیند و این یعنی دعوت به مشارکتی عاطفی، هویت یاب و برانگیزاننده احساس. جواد عظیمی روایتگر خوبی است. در آثارش موضوع یا شخصیتی را به راحتی بر روی صفحات بی جان، جان میبخشد. آثارش پل رابطی زیبا و مستحکم است برای نشان دادن استحالههای متفاوت روح یک هنرمند در زمان هایی گوناگون. هنرمندی که در طول این مدت به چیزی جز زیست هنری - با تمام ناملایمات - نه فکر کرده و نه پرداخته است. ما در این نمایشگاه - که برای آن در نگاه اول محدوده ی تاریخی معین شده و در نگاه دوم، محدوده جغرافیایی - در رویارویی کلیتی به نام شخصیت هنرمند و کلیتی به نام موقعیت سهیم میشویم. عظیمی در این موقعیت آفرینی، بر اجرای حرکات ساکن اصرار دارد. او هوشمندانه به دنیای ترکیب، طراحی و استفاده ابزاری از رنگها وارد میشود. حتی در خلق آثار تجسمی که از نمد یا مواد مختلف بهره برده بود، به خوبی نشان داد که عناصر محیط پیرامون زندگی خود را میشناسد و با بهرهوری آگاهانه، به بازآفرینی موقعیتهای مختلف پرداخته است. او در کنار تخیل و خلق آثار نقاشی، طراحی، مجسمه سازی و فیلم؛ نظرات و دغدغههای خود را در قالب .... به چشم و گوش و ذهن مخاطبان حاضر و مخاطبان جهان رسانه رسانیده است. او با برگزاری نمایشگاههای هنری خود، ضمن ابراز اعتراضی هنرمندانه به مسئولین داخلی و کارگروههای جهانی، بارها بارها پرچمدار بزرگی برای ابراز وجود و حساسیت های هنرمندان شهرستانی بوده است. جواد عظیمی به تنهایی در شهرستان گرگان و استان گلستان، به خلق رویدادهایی دست زد که سالها بعد توسط گروهی از هنرمندان در تهران - به صورت کپی و غیر مرتبط - اتفاق افتاد. نپرداختن عامدانه رسانههای تخصصی دنیای هنر ایران، هیچ وقت نمیتواند از ارزشهای کار او و هنرمندان مشابه شهرستانی در سراسر کشور کم کند. آنها خلاقانه، جسورانه و متعهدانه در گوشه ی جغرافیایِ تاریخی خود، به زیستی هنری مشغولند و بی هیچ چشم داشتی میخواهند تا با انتشار زیبایی و داناگری، جهان را بهتر از روز قبل، به آیندگان تحویل بدهند. از جواد عظیمی بابت به نمایش درآوردن آثار زیبا و تاثیرگذار ایشان و از خانم میرقاسمی - مدیر محترم نگارخانه ندا - بابت همراهی متعهدانه و همیشگی اش صمیمانه سپاسگزارم.
زمزمه میکنم :
نقشبندی میکند هر دم خیالش در نظر
دی ماه ۱۴۰۳ - گرگان