بازي مديران با اعداد
یادداشت |
شعبان بزرگي
پاسخي به همه کساني که تلاش دارند با گذاردن فتحه و کسره بر روي مردم، آن ها را به جمع اعداد بياورند.
چرا آمار و ارقام ارائه شده توسط نهادهاي دولتي و غيردولتي ما را به دستاوردي که مطلوب زندگي شهروندي باشد نمي رساند؟
اعداد هرگز در جامعه ايراني، راهي به سوي ظهور نيست... با نقلي مستقيم از نتيجه يک طرح تحقيقاتي که به طور مستقيم در آن مسووليت داشته ام؛ موضوع را گسترش مي دهم:
در دولت آقاي حسن روحاني با شوراي هماهنگي مواد مخدر يکي از استان ها....... در مورد نتايج تلاش سازمان هاي دولتي براي کاهش تعداد مصرف کنندگان مواد مخدر طرحي را به اتمام رسانديم. نتيجه اي که به اطلاع مديران رسيد، مورد انتظارشان نبود.
مديران بالادستي ادعا داشتند با توجه به شکل گيري تشکل هاي جديد، افزايش تعداد مراکز، کمپ ها، مکان هاي تحت نظارت و ..... چگونه ممکن است تعداد مبتلايان به مواد مخدر افزايش يافته باشد؟!
به هر حال و هوايي بود و با ترفند تلاش براي تاخير در پرداخت بودجه مصوب شده مربوط به طرح، توسط معتمدين شان آمارها را دستکاري و تعداد مبتلايان را کاهش دادند......!
ممکن است روزانه کاربراني با صرف زماني قابل توجه در شبکه هاي اجتماعي، نتوانند به اندازه آن کيفيتي که يک کاربر ويژه، متخصص و کارآزموده در توليد محتوا براي مخاطبين ايجاد مي کند را برآورده کنند.
جوامع بر اساس اعداد تشکيل مي شوند اما بر اساس کيفيات، امتداد و گسترش و سپس بقا پيدا مي کنند.
اساسا دموکراسي هم از آنجا که صرفا مبتني بر عدد باشد نکوهيده است....
از جهتي رويکرد اثباتي مبتني بر آمار هم صرفا مي تواند درد جوامع توسعه يافته را درمان کند؛ به اين دليل که فونداسيون جامعه طوري نگاشته شده است که فرديت، وضعيت پررنگي در جامعه است و اعداد صرفا ميانجي هستند!
ما در نظام سياسي اي رشد کرده ايم که با اکثريت مطلق آرا، در يک جبهه آري گفته ايم اما بدون آن که کيفيتي در نهادهاي مورد حمايت نظام سياسي ايجاد کنيم، آن اقليتي که در جبهه نه ايستاده بودند را با هر گونه شغل، تحصيلات و ثروتي از خود خردمند تر ديديم و شنيديم.....
در جوامعي که استاندارها صرفا با آمار - که به عقيده نگارنده صرفا براي تشکيل و تاسيس مناسب است - مديريت شود با ميزان نسبتا زيادي از انحراف، بي دقتي، کج فهمي، دروغ، ناسازگاري و ....مواجه خواهد شد چرا که آمارها صرفا بخشي از يک طرح، مقاله، جامعه و يا هر موضوعي که بتوان از آن براي مطلوبيت زندگي اجتماعي شهروندان استفاده کرد را تشکيل مي دهند.....
در ايران، پردازش متريک و نه بيومتريک سوژه براي آنکه مديران بتوانند در حل مسائل اجتماعي ناتواني هاي خود را پنهان نگه دارند؛ دستشان را باز نگه مي دارد.
حضور نهادهاي موازي در ساختار اجتماعي، ايجاد سازمانهاي غير مسوول در پاسخگويي، عدم استقلال کافي مديران، عدم استقلال پژوهشگران -اغلب به دليل اقتصادي -، فقدان يا کمبود موسسات حقوقي و پژوهشي مستقل و غير دولتي، مصادره پژوهش با اشکال مختلف توسط اعضاي هيئت علمي که اغلب تحت قبض و بسط ساز و کارها و گزينش ها و نظارت هاي دولتي هستند و ......موجب گرديده است که رويکرد کمي و آماري به رويکرد کيفي و نظري ترجيح داده شود.
رويکرد کيفي اساسا با گفتمان سازي در ساختار اجتماعي پيوند نزديک تري دارند.
محور رويکرد کيفي بر مرکزيت واژه ها، مفاهيم و گزاره ها مي گردد و وسعت دايره واژگان به سطح گفتگو در جامعه اقبال بيشتري مي دهد.....
گفتگوي اعضاي يک جامعه با هم مي توانست به مفاهمه و همدردي در حل مسائل اجتماعي بيانجامد و به اين شکل مي توانستيم در نهايت بين حاکميت و مردم به طور اساسي زبان مشترک ايجاد کنيم!
جامعه شناس