رقابت نفس‌گير شهرداريِ گرگان با لاک‌پشت‌ها


پیام شهروندان |

کار ديروز و امروز و پارسال و امسال نيست. وضعيت بلبشو و باري‌ به ‌هرجهت بودن اداره‌ها در اين سرزمين از ويژه‌گي‌هاي آشکار آن است که از قديم‌الايام الي‌‌ يومنا هذا هم‌چنان برقرار است و هيچ اميد و نشانه‌اي از رستگاري در جبين آن مشاهده نمي‌شود. کارکنان اداره‌هاي ما آموخته‌اند که به وقت مردم، به درد و ناراحتيِ مردم، به بي‌پناهيِ مردم و به زنده‌گيِ آنان و رنج وحشت‌ناکي که از زيستن در شرايط موجود مي‌برند هيچ اهميتي ندهند و به قول معروف خر خودشان را سوار باشند. از جمله اموري که در اداره‌هاي ما محلي از اعراب ندارد سرعت لازم در رسيده‌گي به کار مردم است. معمولاً کاري را که مي‌شود يکي دوساعته يا نهايتاً يکي دوروزه تمام کرد، گاه روزها و بعضاً ماه‌ها و در مواردي سال‌ها مي‌گذرد و هنوز هيچ کاري انجام نشده است. از جمله اداره‌هايي که کُنديِ انجام کار به‌نحو چشم‌گيري در آن آشکار است، اداره‌ي شهرداري‌ست که انصافاً سرآمد ديگر ارگان‌هاست و به‌جز لاک‌پشت‌هاي محترم هيچ‌کس را ياراي رقابت با آن نيست و از اين‌لحاظ بدون هيچ رقيبي يکه‌تاز ميدان است. اجازه دهيد از کلي‌گويي درگذريم و به چند مصداق روشن که خود شاهد بوده‌ام بپردازم. شايد حدود 10 سال پيش بود و بلکه هم بيش‌تر که اهاليِ شهرک فرهنگيان گرگان شهردار و اعضاي شوراي شهر را براي گفت‌وگو از مشکلات شهرک به مسجد اين محل دعوت کردند. آن زمان ابراهيم کريمي شهردار بود و کساني چون چراغعلي و کلاتي از اعضاي متشخص شوراي شهر بودند. در آن جلسه پس از کلي گفت‌وگو و طرح مشکلات، شهردار به اهاليِ شهرک قول داد که از همين فردا لکه‌گيريِ آسفالت خيابان‌ها و کوچه‌هاي شهرک را آغاز مي‌کنيم. ناگفته نماند که آسفالت اوليه‌ي کوچه‌ها و خيابان‌هاي اين شهرک مربوط به نيمه‌ي دهه‌ي 50 است که از آن تاريخ هيچ مرمت نشده است به‌جز آسفالت چاله‌هايي که براي آب و تلفن و گاز و فاضلاب کنده بودند و لابد هزينه‌اش را هم اداره‌ي مربوطه پرداخته بود. مردم خوش‌حال از قول شهردار با خوش‌رويي او را بدرقه کردند و خيال‌شان راحت شد که از فردا ديگر شاهد چاله‌چوله‌هاي متعدد نخواهند بود، اما نشان به اين نشان که آن فردا هنوز نيامده است درحالي‌که دو دوره پس از آن انتخابات شوراها را داشتيم و چندين و چند شهردار عوض شده است، اما چاله‌چوله‌ها هم‌چنان برقرارند. در وسط خيابان جرجان از ميدان معلم تا فاصله‌اي دور نرده‌کشي کرده‌اند که انصافاً کار به‌جا و مفيدي‌ست. دست‌کم مانع از تصادفات بي‌شمار رهگذران با اتوموبيل‌هاي عبوري مي‌شود. با اين نرده‌ها ديگر کسي نمي‌تواند از عرض خيابان عبور کند و به اين ترتيب، از برخورد با اتوموبيل‌ها در امان است، اما زنده‌گي که از حرکت نمي‌ايستد. به‌هرحال نياز است براي رفتن به خانه يا انجام کاري، از اين سو به آن سوي خيابان بروند. اگرچه براي آن هم تمهيداتي انديشيده شد. از جمله يک پل هواييِ عابر پياده جلوي گاراژ جرجان و يکي ديگرحدوداُ 250 متر آن‌سوتر سرِ شهرک پيمان نصب کرده‌اند. پل اولي البته مجهز به پله‌برقي‌ست، اما هميشه خاموش و در واقع از کار افتاده که به گفته‌ي مغازه‌هاي اطراف پل، بيش از 4 سال است که کار نمي‌کند و هيچ کس هم به فکر راه‌اندازيِ آن نيست. مگر همه‌ي کساني که براي عبور از عرض خيابان ناگزير از استفاده از اين پل هستند، جوان‌اند و توانا؟ گاه پيرمردي‌ست يا پيره‌زني با زانوان ناتوان که گاهي کودک خردسالي به همراه دارد يا بار سنگيني در دست. يا بيمار است و ضعيف يا خانمي باردار. در چنين شرايطي بالا رفتن از 25 پله‌ي 40 سانتي کار ساده‌اي‌ست؟ پس تکليف اين مردم و به‌ويژه ساکنان محلات دو طرف پل چيست؟ بيش از 4 سال است که هر عابر به وقت بالا رفتن از آن پله‌ها به باعث و باني پل و پله‌ها و نرده‌ها فحش‌هاي آبدار مي‌دهد و... آيا 4 سال وقت کمي‌ست براي تعمير و راه‌اندازيِ پله‌برقي؟ پل دوم که اصلاً پله‌برقي ندارد و حسابش جداست. نمي‌خواهم بگويم که اگر شبي در يک کوچه‌ي بسيار پرت شعاري روي ديوار بنويسند، فردا صبح اول وقت مأمورين مربوطه سر مي‌رسند با يک سطل رنگ و چند برس و در چشم‌برهم‌زدني شعار را پاک مي‌کنند. اگر بخواهم از اين رسيده‌گي‌هاي به‌موقع و از آن بي‌توجهي‌هاي غيرمعمول بگويم صدها مثال مي‌توان زد از اين تنافض‌هاي رفتاريِ مسئولين شهري. بگذريم. در سطح شهر گرگان جابه‌جا چندين و چند دکه‌ي مطبوعاتي داير است که صاحبان آن بابت مکان و فضاي اشغال شده، مبلغي به شهرداري به‌عنوان اجاره مي‌پردازند. معمولاً قرارداد اجاره‌نامه سه‌ساله است و مثل هرقرارداد ديگر در شهرداري بايد توسط چند واحد از جمله املاک، حقوقي، حسابداري و... امضا شود. يک برگ از اين قرارداد تحويل صاحب دکه مي‌شود. آخرين باري که اين قرارداد بسته شد حدود دو سال و نيم پيش بود که برگه‌اي تحويل صاحب دکه نشد چون گفتند مي‌خواهيم اين کار را به شکل الکترونيک انجام دهيم. هروقت حاضر شد خبرتان مي‌کنيم. هر بار که به فاصله‌هاي چند ماه مراجعه شد گفتند فرستاديم شهرداريِ مرکز، هنوز امضا نشده است. يعني قراردادي که براي امضا به شهرداري مرکزي رفته است و چند واحد مختلف که همه‌گي در همان ساختمان حضور دارند، بعد از دو سال و نيم هنوز امضا نکرده‌اند و اسمش را هم گذاشته‌اند کار به شکل الکترونيک. واقعاً بنازم به اين سرعت عمل. خوب است فردا از سر چهارراه ميدان چند نفر کارگر ببريم کمي مشت‌ومال‌شان دهند بلکه خسته‌گيِ کار زياد از تن‌شان دربرود. اين مشکلات منحصر به شهرداري نيست و نمونه‌هاي مختلف و رنگارنگ آن را مي‌توان در اداره‌ي برق، مخابرات، نيروي انتظامي، دارايي، جهاد کشاورزي و... مشاهده کرد که ذکر همه‌ي آنان مثنوي هفتادمن مي‌شود و بماند براي شايد وقت دگر. اگر اين داستان‌ها را براي لاک‌پشت‌ها تعريف کنيم از خنده ريسه خواهند رفت و چه بسا پس بيفتند و نفس‌شان بند بيايد و جان به جان‌آفرين تسليم کنند.

ما چه مردم پوست‌کلفتي هستيم.

 

يکي از مخاطبان گلشن مهر