فصل کلمه در جمله


یادداشت |

  شعبان بزرگي 

 

بازار کار کلمه در جمله است و از نگاهي، شايد هم بتوان کلمه را جنين جمله به حساب آورد. به وسيله حروف اضافه و ربط با کلمات ديگري که از سرشان هم زياد و کم است اضافه يا کسر مي شوند؛ خود و فراتر از خود، ناخودي و شايد هم نخودي!

کلمه به قيم‌ نياز ندارد اما وقتي به جمله درآمد؛ تمايلاتش را مدام به جمله مي گويد و حتي گاهي هم در اين گفتن، احساسي از وظيفه به او دست مي دهد. مثل تمناي يک طرفه فرزند و پدر!

مي تواند کلمات را با هم آشتي دهد و همينطور ادامه دهد تا جايي که اگر کلمه اي را کنارش نداشت جمله را به آتش بکشد. اساسا حروف ربط در جمله به اندازه اي نيست که همه کلمات، يکي از آن ها را داشته باشند و معمولا چنين اتفاقي در جمله طبيعي ست اما طبيعت حروف اضافه تا جايي که دوري کلمات از هم به هم اجازه بدهند زياد است.  يک شخصيت سياسي هم وقتي در نظمي قرار مي گيرد و مثلا رئيس جمهوري مي شود بيرون از خودش و در صف جمله به نظر بزرگ مي رسد. در فصل جمله البته کلمه مي تواند دل کلمات ديگر را به دست بياورد و با تشکيل ائتلاف دروني، جمله را به سمت بادباني که پيش از اين در سر برافراشته بود به حرکت در بياورد. در عمل اما، مثلا همان مثال رييس جمهوري؛ نمي تواند دلي را به ائتلافي نزديک کند، به اين دليل که نه خودش ديگر آن کلمه است و نه جمله اي که در آن ايستاده ست؛ آن جمله پيش تر. بي بازار مي شود و مدام عجز و لابه مي کند تا شايد او را که وقتي فقط يک کلمه بود بخاطر بياورند. کوشش ها بي حاصل مي شود و ائتلافش را در بيرون از جمله اي که در آن حضور دارد دنبال مي کند؛ درست مثل ماهي سياه کوچولوي صمد آقا تا شايد آتشي معناي جمله اي که در آن ايستاده است را نه در نثر که شاعرانه بدرخشاند. طوري که جمله مي دود و مي رود بيرون از مبدا و مقصد ايستگاه هاي ديگري نيز دارد که بعضي کلمات را در آن جاها پياده مي کند و با حروف ربطش، بعضي ها را سوار؛

حتي اگر جمله، سوار قطار افسارگسيخته شده باشد تمام تلاشش اين است که بدود و راهش را برود.  با اينکه پيش از اين، دل ها در صف قطار مثل ما -رئيس جمهوري- بودند، اما حالا همه منتظر ايستگاه هاي بين راهي هستند؛ هر چه بين راهي تر و دورتر؛ فرداي جمله، ارزنده تر. عده اي هم شعارهايش را از قبل آماده کرده‌اند و با خودشان تکرار مي کنند: ارزنده باد جمله!

ارزنده باد جمله!

 کلمه تنها مي شود و در آن طرف حروف اضافه بيشتري جذب جمله مي شوند. در چنين وضعيتي، جمله با حروف اضافه اي که گرداگردش مي آفريند؛ از هر صفحه اي پاک مي شود. اما کلمات در جغرافيا کاشته نمي شوند که مثلا فقط بومي مناطق گرمسيري باشند؛ اين ها را مي شود در پاکت يا صندوقچه اي قرار داد و آن را به روي مردم شمالي ترين نقطه جهان هم باز کرد.

کلمات، بومي جهانند!

 

دکتراي جامعه شناسي

فرانسه /يازدهم ژانويه 2025