■ با مسووليت سردبير

دنيا بر مدار علم مي چرخد، ما چه بخواهيم و چه نخواهيم داده هاي  علمي به ما تحميل مي شوند و نمي گذارند گامي خارج از اسلوب علمي برداريم، اما برخي اوقات درک ما از مسايل آنقدر دور از دنياي دانايي است که براي فهم آنها لاجرم مداوم بايد تجربه کنيم  تا در نهايت مجبور به پذيرش تغيير در روش يا رفتارمان شويم. اين سخت گيري ها در عدم پذيرش نتايج علمي  در علوم انساني کندتر و پيچيده تر است، علت آن نيز واضح است  زيرا همه انسانها به طور عام خود را در همه چيز صاحب نظر مي دانند و در علوم انساني صاحب نظرتر، عموم شهروندان در جامعه شناسي، مردم شناسي، تاريخ، علوم سياسي، تحليل مسايل روز و... خود را صاحب نظر مي دانند و انتظار دارند همه به نظر آنها احترام بگذارند. اما يکي از بخش هايي که خود را به گونه اي به انسانها تحميل مي کند که هر شهروند ساده اي هم تاثير آن را در زندگي درک مي کند بدون شک مساله اقتصاد است. اگر شما بعد از چند سال به درک يک مساله سياسي نايل مي شويد و يا پس از ماهها توجه و دقت به تحليل يک مساله جامعه شناسي دست مي يابيد. اما کافي است با يکي دو ماه زندگي در جامعه اي مثل جامعه ايران با تورم عجيب و غريب و قيمتهاي کمر شکن و از همه مهمتر ناتواني در سامان دادن هزينه خانوار، با تمام وجود رفتار علمي در اقتصاد  را درک مي کنيد، زيرا فقدان روش علمي در اقتصاد به سرعت  خود را در جيب هاي شما نشان مي دهد، بالا رفتن کرايه خانه ها، افزايش قيمتهايي که معلوم نيست کي سر ايستادن دارد، هزينه هاي  سنگين درمان و .... از نتايج رفتاري غير علمي  در حکمراني  است که در اقتصاد خانوار خود را نشان مي دهد. وضعيت زندگي بسياري از شهروندان از آنچه که مي بينيد سخت تر و بغرنج تر است، هزينه هاي آموزش، اجاره خانه، دارو و درمان و... براي شهروندان به کابوس بدل شده است، اينها شعار نيست واقعيت کف خيايان است که ما هر روز با آن زندگي مي کنيم. اميد که تدبيري بينيديشيد تا فرصت از کف نرفته است.