توانستن، فراسوي خواستن


یادداشت |

عظيم قرنجيک

 

به راستي، کدام گزاره مهم تر است؟

"توانا بود، هر که دانا بود، ز دانش دل پير، برنا بود."

"درخت تو گر بار دانش بگيرد، به زير آوري، چرخ نيلوفري را."

ويا ؛" خواستن، توانستن است. و توانستن، بر قامت آرزوها، جامه ي عمل  پوشاندن."

در جهان کنوني، سرمشق برخي از کشورها، گزاره اول و دوم بوده، و برخي نيز، گزاره سوم را به نحو درستي صرف کرده و با خواستن و توانستن، تا بلنداي آسمانها اوج گرفتند و در مدتي کم، از دل ويراني هاي جنگ هاي خانمان برانداز، سر بر آورده، به  آنچنان توسعه ي اقتصادي و اجتماعي اي رسيده اند که بسياري را به وادي حيرت انداخته اند. و از غم هاي تحمل ناپذير، شادماني پديد آورده، و در پرتو خواستن و فروغ توانستن، بر بوته هاي خار، در تاريک ناي بيابان، آسوده خفته، و در شوره زارها، جنگل پهناور رويانده اند. و خواسته اند، که توانسته اند، کوهي از مشکلات را چون پر کاهي، از پيش پاي برداشته و کشور نابسامان خويش را به سامان و آرامشي پايدار رسانيده اند. به راستي که، توانستن، اراده اي آهنين مي طلبد. و ژاپن و آلمان نمونه و مصداق بارز چنين کشوري هستند. اين کشورها، از جمله کشورهايي بودند، شکست خورده و ورشکسته، که جز مردماني آهنين اراده، چيزي نداشته اند. و به همت مردمان آهنين اراده، توانسته اند باورهايي را در دل هايشان بپرورانند که، در قالب موازين و معيارهاي عقلي، زيربناي اصولي نظام پايدار و حاکم بر جامعه شان باشد. کشوري مي تواند به توسعه اقتصادي پايدار دست يابد که، از منابع انساني شايسته اي بهره مند شوند،  تا آنان بتوانند با آموزش، توانايي و کارداني خود را فزوني بخشيده، و با اراده اي استوار به صنعتي کردن کشورشان جهت دهند. کشورهايي بوده اند با آمادگي سرشتي مردم خود، قادر بودند تا الگوهاي بيگانه را تقليد کرده، سپس آنها را بر پايه ي نياز خود جذب نمايند. نيروي انساني شايسته، مهارت‌هاي سازماني، سطح بالاي آموزش و پرورش و دانش هاي فني و نظام بازرگاني آزاد از جمله عوامل نخستين  تحرک و توسعه اقتصادي کشورهاي پيشرفته و توانمند بوده است. در چنين فضا و عرصه اي است که ميدان گسترده اي براي کار و خلاقيت ها گشوده مي شود. و راه براي بهره وري بهتر و کارسازتر از منابع اقتصادي باز مي شود. در چنين جوامعي کلان شهرهايش نيز عليرغم ازدحام جمعيت شان، نه تنها آلودگي هاي خفقان آوري را مثل برخي از کشورها تجربه نکرده، بلکه همه  نشاني  از تکاپو  و حرکت دارند و سرشار از سرزندگي و شادابي هستند و از طرفي حيات فکري و عقلي شان نيز به گونه اي نيرومند و پربار جريان داشته، به واقع جامعه اي پر برکت به وجود آورده اند. در چنين جامعه اي سخن از فراغت و تعطيلات و تفريح مي رود؛ نه اين که بازنشستگان شان به خاطر تامين معيشت خويش، به فکر دو ساله و سه شغله شدن باشند و روز و شب نشناسند، و روح و روانشان هميشه آزرده و پريشان باشد. در فکر و دل مردم و مسئولين آن کشورها، دلبستگي عميق و ژرفي به صلح و آرامش خانه کرده و به هر قيمتي مي خواهند از دشمني ها پرهيز کرده، و توانستن را به اين معنا گرفته اند که؛  همانا " توانستن، با دشمنان خويش نيز از دوستي هاي پايدار سخن گفتن است."

در چنين کشورهايي است که،" جنبش هاي شهروندان"  پا مي گيرد و گامي تازه در راه استوارسازي پايه هاي زندگي سياسي و  اجتماعي برداشته مي شود. دامنه ي خواست هاي جنبش هاي شهروندان بسيار گسترده و گوناگون که ريشه در حوادث محلي مردم دارد، مبنا و محملي براي نماياندن اراده مردم بر نظام دولتي مي گردد. اين جنبش ها بر سر آن است در سطحي واقعي، مسير روان شدن اقتدار و سلطه از پايين به بالا را گشوده، و الگوي مشارکت شهروندان را بيافريند و روحيه استقلال را که براي به کار گرفتن درست حکومت آزادمنش لازم است، تقويت کند. شهرونداني که از منشي نو برخوردار گشته، از حرمت انساني بهره ورند، و از توانايي موثر براي سازمان دادن، و به وجود آوردن تدبيرهاي سياسي نصيب دارند،  و با ذهني باز، و انعطاف پذير در جست و جوي آن چيزي هستند که آن را مي توان روحيه ي استقلال جويي خواند. به واقع، در چنين جوامعي، جنبش هاي شهروندان، کوششي راستين براي برپاي داشتن نظام حکومتي استوار بر مشارکت مردم بر پايه ي؛ آزادي سخن و گردهم آيي، غير مرکزي کردن گرداندن امور جامعه، چند گونگي جريان هاي سياسي و سرانجام حق آزادي مخالفت کردن.

امروزه هر کشوري که بخواهد آهنگ تيز پاي رشد و توسعه اقتصادي را تجربه کند، بايستي اميدبخش ترين سرمايه اش را جوانان کشور خويش بداند. البته جواناني که از آموزش و پرورشي شايسته برخوردار باشند. جواناني که با تواني فراوان و با ذهني باز و آزاد، بتوانند به آينده اي تابناک چشم دوخته، تا عامل اميدوار کننده اي براي زندگي بهتر مردم جامعه شان باشند. امروز آن کشوري موفق تر است که، چه در داخل و چه در سطح بين المللي، آب سرد بر دشمني ها فرو پاشيده، بيش از پيش پي ببرد که، از راه مسالمت آميز،  و با پيروي از هدفهاي نظري سياسي مي تواند، در اقتصاد کشور شکوفايي ايجاد کرده، به امتيازهاي بيشتري دست پيدا کند. در چنين جوامعي است که، مردم نيز زندگي خشنود، و احساس سرفرازي کرده، به سرنوشت کشورشان اعتماد بيشتري پيدا مي کنند و جوانان شان نيز به شيوه اي سهل تر و ذهني بازتر به مسائل نگريسته، و منطق  کاربردي و عملي را در بررسي امور سياسي داخلي و جهاني به کار خواهند بست.

 در نهايت کلام خويش را اين طور جمع بندي مي کنيم که، در عصر کنوني؛ "در کنار گزاره "  توانا بود، هر که دانا بود، "بايستي به فکر اين گزاره هم باشيم که؛ "خواستن، توانستن است." به عبارتي با امتزاج  دو بال دانش و خواستن، مي توان با اراده اي آهنين، چرخ نيلوفري را به زير آورد."