پرواز هزار درناي ايراني
تیتر اول |
مهران موذني- صلح سالهاست که براي مردم خاورميانه واژهاي ناملموس و آرزويي ديرينه است. عليرغم قدرتهاي جهاني که بر جنگهاي اخير منطقه چشم بستند، نه تنها نهادهاي مدني، بلکه بسياري از افراد به صورت خودجوش براي تحقق اين آرزو دست به کار شدند. در برنامه هزار درناي ايران که با همکاري کودکان و نوجوانان زيادي از اقصينقاط کشور انجام شد، هزار درناي کاغذي با هدف رساندن پيام صلحطلبي ايرانيان به جهان مخابره شد. اين برنامه برگرفته از داستان کودکي ژاپني بود که از قربانيان بمباران اتمي هيروشيما به شمار ميرفت.
وي در راستاي افسانهاي ژاپني، قصد داشت تا هزار درناي کاغذي را براي تحقق آرزوي بهبودش درست کند. هرچند که مرگ به او مجال نداد. اما آرزويش بازتابي جهاني يافت. محمد نوري و منيره شاکريفر، دو کتابدار گرگاني از جمله اين افراد بودند که با برنامه «هزار درناي ايران» توجه جهان را به پيام صلح کودکان ايراني جلب کردند. در همين راستا، گفتوگويي با آنها داشتيم که به شرح زير است.
با سلام و عرض ادب خدمت شما. لطفاً خودتان را براي مخاطبان گلشن مهر معرفي کنيد.
محمد نوري: محمد نوري هستم. تقريباً 11 سال سابقه کار در کتابخانه دارم. از مدتها قبل به کار فرهنگي علاقهمند بودم. اما ارتباط کاري من با کتاب و کتابخواني باعث شد که بيشتر به کار فرهنگي روي آورم. در حال حاضر حدود 4 سال است که در مسئول کتابخانه عمومي حافظ گرگان هستم. پيشتر هم در کتابخانههاي ديگر گرگان مثل بشارت و ميرفندرسکي حضور داشتم. ميشود گفت پيش از روي آوردنم به کتابداري، به فضاي کتابخانه علاقهمند بودم که البته اين علاقمندي مربوط به اين بود که هميشه دوست داشتم نويسنده شوم و براي کسب دانش بيشتر از کتاب هاي کتابخانه استفاده کنم. چندين عنوان از يادداشت هايم در سايت هاي مختلف خبري انتشار داده شده و شعرها و داستانهايم هم در چند عنوان نشريه از جمله گلشن مهر چاپ شده است. کار در فضاي کتابخانه و حضور در کنار کتاب، خلأهاي عظيم ذهني يک نويسنده را پر ميکند.
منيره شاکريفر: منيره شاکريفر هستم. حدوداً 16 سال سابقه کار در کتابخانه دارم. تحصيلاتم را هم در رشته کتابداري گذراندم. اينطور شد که مراحل استخدام را طي کردم و وارد فضاي کتابخانهها شدم. چند سال در کتابخانه حافظ مشغول به کار بودم. اما در حال حاضر در کتابخانه بشارت فعاليت ميکنم. از دوران کودکي به کتاب و کتابخواني علاقه داشتم. حتي در انشاهاي «در آينده چهکاره خواهيد شد؟» کار در کتابخانه يکي از گزينههايم بود که هميشه دربارهاش مينوشتم. اين کار يک شغل کارمنديست که شامل کار روزمره ميشود. همواره ترجيح من اين بوده که از روند تکرار روزمرگي خارج شوم و در کنار اينگونه فعاليتها، به چالشهاي جديد يا موضوعات روز جامعه، به نحوي که به کتاب و کتابخواني نيز مرتبط شود، بپردازم. به همين دليل، هميشه در مناسبتها سراغ چنين فعاليتهايي رفتهام. يک نمونهاش برنامه «هزار درنا» بود که تا اينجا از بازخورد خوبي برخوردار شد.
مسيري که پي گرفتيد و در نهايت به برنامه «هزار درنا» ختم شد را چرا و چگونه آغاز کرديد؟
محمد نوري: همانطور که خانم شاکريفر گفتند، اجتماعي شدن نوعي فرايند است. در بين مراجعهکنندگان کتابخانهها، از افراد مسن 80ساله تا والديني که براي نوزادانشان به ما مراجعه ميکنند، يافت ميشود. گفتني است که يکي از اعضاي کتابخانه ما که همچنان کتاب قرض ميگيرد، 86 سال سن دارد. يک کتابدار بايد نيازهاي اين افراد را برآورده کند. مگر اينکه بخواهد همه چيز را رها کند. اگر قصد شما برآورده کردن نيازها باشد، بايد به اين بپردازيد که براي هر رده سني چه کاري ميتوانيد بکنيد. همين فرايند براي ما به تحقيق و پژوهش تبديل شد که نتيجه آن چندين مقاله بود.
اين مسير چگونه به «هزار درنا» ختم شد؟
منيره شاکريفر: در برنامه «هزار درنا» هدف ما اين بود که يک مناسبت جهاني را انتخاب کنيم و برنامهاي را متناسب با آن تعيين کنيم. دقيقاً در همان روزهايي که خاورميانه مجدداً درگير جنگ و آزار و اذيت کودکان شده بود و ما دوست داشتيم براي کودکاني که آسيب ديدند کاري کنيم. به دنبال روز جهاني مناسبي بوديم که با مناسبت روز جهاني علم در خدمت صلح و توسعه برخورد کرديم. در نهايت به اين نتيجه رسيديم که براي ايجاد يک تغيير اساسي، بايد روي کودکان کار کنيم. چرا که اين کودکان هستند که نسلهاي آينده جامعه را ميسازند. با تغيير دادن ديدگاه کودکان، موجب تغيير آينده، شهرمان، کشورمان و جهانمان خواهيم شد. از اين رو، گروه سني کودکان را انتخاب کرديم. در همان ايام که به دنبال برنامه بوديم، به ياد يکي از کتابهايي که در دوران کودکي در کانون پرورش فکري به اسم «ساداکو و هزار درناي کاغذي» خوانده بودم افتادم. اين کتاب داستان واقعي يک دختربچه ژاپني است که مادرش او را هنگام بمباران اتمي هيروشيما باردار بود. اين کودک عليرغم اينکه هنوز به دنيا نيامده بود، تحت تأثير تشعشعات انفجار اتمي دچار سرطان ميشود و در سنين نوجواني از دنيا ميرود. ساداکو طي دوران بيمارياش درباره يک افسانه ژاپني که ميگويد: «اگر کسي هزار درناي کاغذي درست کند، حتماً به آرزويش ميرسد» ميشنود و تصميم ميگيرد با کمک دوستان و اقوامش هزار درناي کاغذي درست کند. اما در نهايت، هنگامي که تنها 645 درنا درست کرده و هنوز به عدد هزار نرسيده است، از دنيا ميرود. ماجراي زندگي او بازتاب جهاني پيدا ميکند و سازمانها و مؤسسات فعال در مسائل صلح، آن را بازگو ميکنند. اکنون نيز هرساله هم در سالروز بمباران هيروشيما و هم در سالروز فوت ساداکو، هزار درناي کاغذي در سرتاسر جهان به ياد او ساخته ميشود. درناي کاغذي يا اوريگامي يک کاردستي است که با کاغذ درست ميشود. با خودمان گفتيم که هم درست کردن چنين کاردستياي براي بچهها لذتبخش است، هم اين امکان براي بچهها فراهم ميشود که دانشمندان يا افراد موردعلاقهشان را معرفي کنند و هم داستان ساداکو توسط خانم شهرياري که قصهگوي حرفهاي کانون پرورش فکري هستند، براي بچهها روايت خواهد شد. مدتي بعد از انجام برنامه هزار درنا، گزارش کارمان را براي خبرنامه انسوليب که براي سازمان IFLA است فرستاديم. ايفلا؛ فدراسيون بينالمللي انجمنها و موسسات کتابداري يک ارگان مستقل، غير دولتي، بينالمللي، و غيرانتفاعي است که هدف آن ارتقاي تفاهم بينالمللي، همکاري، گفت و شنود، پژوهش و توسعه در همه زمينههاي کتابداري از جمله کتابشناسي، خدمات اطلاع رساني، و آموزش کارکنان و ايجاد تشکيلاتي است که از طريق آن بتوان جنبههاي بيناللملي کتابداري را ارائه کرد. اين خبرنامه 2 بار در سال چاپ ميشود. انسوليب در واقع مخفف Environment, Sustainability Libraries است که با هدف توسعه پايدار فعاليت ميکند. در واقع با اين هدف که هر صنفي نگاهي به تاثيرات اعمالش در آينده داشته باشد تا بتوانيم به خوبي از کره زمين مراقبت کنيم. انسوليب گزارشهاي مرتبط با فعاليتهايي در راستاي توسعه پايدار را چاپ ميکند و چون ما به تناسب خيلي از کتابخانه هاي جهان کوچک تر و دورتر از مرکز هستيم ما انتظار نداشتيم که گزارشمان را به اين سرعت و سهولت بپذيرند و در واقع اين اولين باري بود که يک گزارش از ايران در انسوليب به چاپ رسيد.
محمد نوري: برنامه قبليمان هم مرتبط با رده سني کودکان بود. البته پيشتر از اين برنامههايمان نهايتاً به اداره کتابخانههاي عمومي استان گلستان محدود ميشد. يعني محدوده بازخورد آن، اخبار داخلي کتابخانهها ميشد و حتي در صورت بازخورد کشوري هم تنها قشر کتابدارها و مراجعهکنندگان کتابخانهها متوجه آن ميشدند. تصميم بر اين شد که افق ديدمان را گسترش دهيم تا بازخورد بزرگتري بگيريم و به دنيا نشان دهيم که کودکانمان را در چه راستايي پرورش ميدهيم. براي برنامه هزار درنا هم تصميم گرفتيم که آن را تبديل به يک وبينار کنيم. به طوري که مشابه اين برنامه در يکي از کتابخانههاي لبنان يا سوريه انجام شود. اما عليرغم اينکه از 8 کتابخانه پاسخ هم دريافت کرديم، به ما اعلام کردند که کتابخانهها را به پناهگاه تبديل کرده و حالت هلال احمر به خودشان گرفتهاند. اينطور شد که تصميم گرفتيم پي گزينه مشارکت کشوري برويم. در داستان ساداکو هم دوستان او راهش را ادامه دادند و درناها را به عدد هزار رساندند. ما نيز خودمان به دليل جمعيت و زمان محدودي که داشتيم، تصميم به مشارکت کشوري گرفتيم که کاملاً دوستانه، داوطلبانه و بدون نامهنگاري اداري صورت گرفت. در نهايت بين 30 تا 35 کتابخانه از اقصينقاط کشور مثل بندر ماهشهر، بوشهر، تبريز، سمنان، کردستان، يزد، خراسان جنوبي و... با ما همکاري کردند. نام برنامه را نيز هزار درناي ايران گذاشتيم.
پيامي که قصد داشتيد با اين کار به دنيا ارسال کنيد، چه بود؟
محمد نوري: خواسته ما اين است که نگاه جهان به ايران عوض شود. چرا که تفکر غالب در جهان چيز ديگري است. وقتي گردشگراني از کشورهاي ديگر جهان مهمان ما ميشوند، ميگويند تصورشان از ايران مانند برخي کشورهاي عربي است. تلاش ما اين بود که تأثير اخبار کذب عليه ايران را خنثي کنيم و وجهه واقعي خودمان را به جهانيان نشان دهيم. اينکه نشان دهيم به بچههاي ايراني صلحطلبي آموزش داده ميشود. همانطور که دين اسلام دين صلح است و پيامبر ما، پيامبر مهرباني. خوشحاليم که توانستيم با امکاناتي که در اختيارمان بود، از پس اين کار برآمديم.
در اين مسير با چه موانعي روبهرو شديد؟
منيره شاکريفر: کاري که انجام داديم تحت تأثير خواسته قلبيمان بود. اما انتظاري هم از جامعه و سيستمي که در آن کار ميکنيم، داريم. البته نميخواهم از واژه انتظار استفاده کنم اما اميدوارم آنطور که شايسته است فعاليت هاي فرهنگي داوطلبانه از سوي نهادهاي مرتبط ديده شود.
محمد نوري: انتظار ما اين است که برنامههايمان در سطح گرگان، گلستان و ايران بيشتر بازخورد داشته باشد تا اينکه بازتاب جهاني پيدا کند.
بازتابي که کار ما در اين سطوح پيدا کرد، تا به اينجا حداقلي بود. چنين برنامههايي فارغ از هزينههاي مادي و معنوي، انرژي و زمان زيادي را هم مصرف ميکنند. تقدير از اين قبيل برنامهها سبب شکلگيري برنامههاي بزرگتري ميشود. حتي بازتاب خبري کار ما از جانب سازمان خودمان چه در سطح استاني و چه در سطح ملي چندان جالب نبود و بيرون از سازمان خودمان بازخوردهاي بهتر و بيشتري داشتيم. روزنامه جام جم، صدا و سيماي گلستان، روزنامه گلشن مهر و چند رسانه ديگر، از ما براي پوشش خبري کارمان دعوت شد و گزارش هايي از فعاليت ما کار شد. حتي متأسفانه دوستاني از ما انتقاد ميکردند که چرا حرف از صلح ميزنيم و موافق اجراي برنامه اي با اين موضوع نبودند. بچههاي ما بايد بياموزند که اگر مسئلهاي وجود دارد، بايد با گفتوگو حل شود. حتي اگر نيازي به جنگ هم باشد، آسيبي به غيرنظاميان نرسد. کاري که اسرائيل انجام ميدهد به نوعي نسلکشي است. حتي اگر نيازي به پاسخ نظامي هم به يک نيروي خارجي وجود داشت، بايد بدون آسيب به غيرنظاميان انجام ميشد. اين عملي که در غزه و لبنان از سوي اسرائيل و هم پيمانانش انجام شد کاملاً غيرانساني، ظالمانه و ددمنشانه بود. با اين حال، متأسفانه عدهاي در تلاش بودند تا جلوي برنامه صلحطلبانه ما را بگيرند.
چشمانداز شما براي برنامههاي بعديتان چيست؟
محمد نوري: مسلماً باز هم در پي اين هستيم که کاري را با همين وسعت و کيفيت و چه بسا بيشتر ارائه کنيم. در حال حاضر مشغول طراحي برنامههاي بعديمان هستيم که انشاله در آينده اخبارش را خواهيد شنيد.
منيره شاکريفر: آرزوي ما اين است که سايه جنگ و بمباران از سقف خاورميانه برداشته شود. اينکه چند روز بعد از اتمام برنامه ما بمباران لبنان به پايان رسيد هم براي ما اتفاق زيبايي بود. اين اتفاق براي ما نشانهاي بود مبني بر اينکه آرزوي ما به واقعيت پيوسته است.
از اينکه وقتتان را در اختيار مخاطبان گلشن مهر گذاشتيد، سپاسگزاريم.