يادداشتي براي نمايشگاه نواي گل ياقا --- آثار هنرمند گرانمايه اميربانو سليمه قزل
یادداشت |
حسين ضميري
فرهنگها مجموعهاي از هر آن چيزي ست که عمري يک آدم، يک طايفه، يک قوم و يا يک ملت آنها را آزمون و خطا کرده اند، در تجربههاي شان تجربههاي ديگر را زيست کرده و درسهاي شان را براي نسلهاي بعدي به ارمغان گذاشته اند. فرهنگ برآيندِ زمانيِ ايجادِ موقعيتي براي مفاهمه و گفتگو در بين انسانهاست. هر خرده فرهنگي عطر مخصوص خود را دارد و بنا به اصالتهاي موجود در ريشههاي ناپيدا - اما واقعي - سعي به حفظ، پاسداشت و انتقال مفاهيم اوليه و ثانوي به ديگران دارد. در هنگام اين انتقال بنيادين، مواجهه ي بسيار زيبايي اتفاق ميافتد و رخنموني به نام هنر شکل ميگيرد. هنر ميآيد تا زباني براي فرهنگ باشد. فرهنگ و هنر، لازم و ملزوم يکديگرند. فرهنگ، حافظ تمامي آداب و رسوم و آرکائيک متعهدانه ي مجموعه اي از انسانهايي است که در جغرافيايي محدود، به تاريخ و تمدن نگاهي ميان مدت و بلند مدت دارند. هنر با استفاده از عناصر زيبايي شناسي اين مهم را تلطيف کرده و با بهرهگيري از ژانرهاي مختلف عرصههاي خود، بازتابي باشکوه براي فرهنگ است. هرچه تودههاي انساني کوچکتر باشند اين حفاظت براي پايداري و انتقال سختگيرانهتر ميشود. آنچنان ريشه مي دواند که در هنگام بالندگي و قد کشيدن به نيکويي همان ميوهاي را به ارمغان ميآورد که اجدادشان از آنها صحبت ميکردند. نوستالژي هر قوم و طايفه اي با اقوام ديگر متفاوت است و دقيقاً ميبايست همين باشد. باورها، آيينها، آداب و رسوم هر جغرافيايي حتماً از تونلهاي تاريخي خود - چه درست و چه غلط - عبور کرده و ما امروز شاهد هنجاري به نام فرهنگ يک ملت يا خرده فرهنگ يک قوم در جاي جاي جهان هستيم.
اين مقدمه نسبتاً بلند را عامدانه نوشتم چون در مواجهه با آثار سليمه قزل، درگير آرکاييک کاملاً مشهودي از قوم صبور ترکمن شدم. ترکمنها در تاريخ جغرافيايي گرگان و دشت، هميشه جاي خود را داشته و دارند. کوچ ها، جنگها، غربتها، تفاوتهاي فرهنگي هنري، آئين و مذهب، اقتصاد، علايق، حساسيتهاي نژادي و هزار و يک مورد آشکار و نهان باقي مانده در اين طايفه، بهانهاي براي اجرا و برپايي نمايشگاه نقاشي سليمي قزل شده بود. قزل در آثار خود بيمحابا از رنگهاي گرم و تند استفاده کرده بود. از دواير سرگردان و گاه منسجم. استفاده از المانهايي چون آلاچيق، قوري، کاسه، پنجرههاي ويژه منازل ترکمن، نقوش قالي و نمد و عناصر طبيعي همچون آتش، ماه و خورشيد، کوه و جنگل و دشت، همه و همه برآيند احوالات هنرمند اين نمايشگاه بود. در رويارويي با اکثر تابلوها به راحتي ميشد دريافت که هنرمند در پس پشت ذهن خود انبوهي از منابع فرهنگ غني ترکمن را دارد که نميتواند از هيچ کدام آنها بگذرد. در تعدادي از آثار شلوغي مشهودي قابل رويت بود. اين آثار گوياي آن بود که هنرمند در برهه اي از زندگي که شروع به خلق اين آثار کرده، عامدانه سعي داشته تا هيچ کدام از اين بنمايههاي فرهنگي از قلم نيفتند. گاهي آلاچيق به اندازه قله دماوند برايش مهم بود و گاهي دواير به يادمان مي انداخت که چرخ گاريهايي که آنها را به اين جغرافيا کشانيده، تا چه اندازه در نهانخانه جان او، به جا مانده است. دوايري که در هنگام برپايي آلاچيق ها قابل لمس است؛ حتي در منافذ بالايي آنها که محلي براي ورود نور طبيعي و خروج دود آتش است. گاهي اين دايرههاي زيبا را در طراحي نمدها ميشود ديد. نمدها هم تا حدودي شبيه گبهها هر کدام داستان خود را دارند. هنرمند در هنگام خلق آثار، برگ درختان را به مثابه شعلههاي آتش نقاشي کرده بود. اين رقص آتش - چه رئال و چه سورئال - در اکثر تابلوها به راحتي قابل مکاشفه بود. ديدار اين آثار، گرماي خاصي را به مخاطب انتقال مي دهد. گرمايي برآمده از هزارههاي تاريخ، شبهايي که ترکمنها در کنار اُبِه هاي خود آتش ميافروختند و ذکر خنجري ميگرفتند. در بين اين تابلوها، تعدادي از آثار، دوره ديگري از زايش و خلق را به تماشا گذاشته بودند. هنرمند در اين آثار - که داراي مساحت هايي مشابه بودند - به خوبي نشان داد که در حال عبور هوشمندانه است - البته اينکه جسارت عبور کامل را داشته يا نداشته در تخصص بنده نيست - ولي ميتوانم بنويسم که حتي قدم اول اين دوره گذار نيز خود جسارتي قابل تحسين است.
قزل نام نمايشگاه را گذاشته بود نواي گل ياقا. با نگاهي عميق به جبر جغرافيايي در مي يابيم که هر محدوده اي از زمين صداها، تصاوير، رنگها و احساسات خودش را دارد. يکي از صداهايي که ترکمنها در کنار خليج گرگان ميشنيدند آواز پرندگان ساکن و مهاجر اين خطه است.
آنها گردن آويزهاي فلزي خاصي را براي زنان ترکمن طراحي و اجرا مي کردند، در انتهاي آن زيور آلات که گل ياقا نام داشت، آويزهايي را به صورت ريشه اي مي آويختند که پس از قرار گرفتن در معرض نسيم و باد، صداي آن پرندگان مهاجر بازآفريني ميشد. گويا اين حس نوستالژيکِ کوچ و غربت، در لحظاتي از زندگي يقه آنها را ميگرفته و همزاد پنداري با آن صداهاي خاص، آنها را به ياد خاطراتي مشترک ميانداخته است. قزل خاطرات مشترک فرهنگ قوم نجيب ترکمن را با استفاده از هنر نقاشي، مهمان جان و ذهن مخاطبين نمايشگاه کرده بود. رمزگشايي آثار او باعث ميشد تا مخاطب، لذتي مضاعف را با خود از آن فضا ببرد. او ضمن نمايان سازي هنرمندانه فرهنگ فولکلوريک قوم ترکمن، آرزوهاي خودش را هم در لا به لاي آثار به نمايش گذاشته بود. اندکي کاوش و جستجو در تابلوها، اندکي همراهي با ذهنيت هنرمندي که دانش آموخته مقطع کارشناسي ارشد دانشگاه تهران است و اندکي شناخت با کهن الگوييِ نژاد او، ژانري پر از رمزگان و گرههايي به ظاهر ساده و در باطن عميق را تحفه چشمان مخاطب فهيم خود ميکرد. مفتخرم که از او و همچنين مدير محترم گالري ندا - فرهيخته ارجمند امير بانو ندا ميرقاسمي - که بستري براي دانايي، رمزگشايي، مکاشفه و لذت را ايجاد کردند صميمانه سپاسگزاري و قدرداني کنم. اميد آن دارم که در نمايشگاههاي آتي، با آثاري متفاوت و لبريز خلاقيتهايي بيشتر از ايشان روبرو بشوم.
و اما سخني با شهروندان استان گلستان و گرگان: با اينکه برپايي و اجراي بيشتر نمايشگاه ها، در شبکههاي مجازي گوناگوني اطلاع رساني ميشود و از همه دعوت به عمل ميآيد، شاهد عدم حضور شايسته و موثر شهروندان هستيم. نمايشگاه ها منشوري براي تاثيرگذاريهاي گوناگون هستند.
1- معرفي خالقي به نام هنرمند: با بررسي آثار نمايشگاهيِ يک هنرمند در طول زندگاني او، متوجه پيشرفت و پس رفت هاي حرفه اي ميشويم. / 2- تاثيرگذاري: هنرمندان ميتوانند با بهرهگيري از بن مايههاي فرهنگي خود، تاثير بسزايي براي ايجاد ارتباط و ثبت اثر انگشت خود ايفا کند./ 3- کمک به رونق اقتصاد هنر: مخاطبين با حضور موثر در نمايشگاههاي مختلف اولاً با ژانرهايي گوناگون آشنا ميشوند. دوماً بنا به خلقيات شخصي و احساسات مشترک خود با صاحبان آثار، اقدام به خريداري آثار ميکنند. سوما با خريد آثار، ضمن احترام به روح خود در جايگاه مخاطب. هنرمند، مدير گالري و تمامي دستاندرکاران مربوط به نمايشگاه را به اين باور ميرسانند که ضرورتي به نام خلق اثر را قبول داشته و دوست دارند تا محل سکونت و محل کار خود را با آن آثار مزين کنند. خريد آثار اصلي ضمن حمايت از هنرمندان بومي، آنها را براي خلق آثار بعدي ترغيب ميکند. باشد تا با خريد و نصب آثار در اماکن خصوصي و عمومي فرهنگ ديدار از نمايشگاههاي هنري را براي انتشار حال خوب در جامعه جدي بگيريم و استمرار ببخشيم.
فعال اجتماعي