شعر


شعر و ادب |

ومن بهارمیشومبهاردردهای بی شمار

که چشم های عاشقم

برای چیدن صریح چشمه های نور

تلفظ بشارتی ویانسیم صدهزارآرزو

همیشه درفراق چشمهای مهربان تو به انتظارنشسته است

تورفته ای

ویک هجوم سرد

وشاخه ای شکسته ازدلم

که درغروب نبض های عطرتو

به حدی ازجنون رسیده است

نمی شودتورابهارمست؟  

فسونگرم؟

جنون لحظه های سرکشم؟

به سینه ام

به صحن دلهره

به انعکاس ضربه های درد فشارمت؟

وآه....

تونیستی توای تشنج بهار

بدون تودرهاله ای حریق

درالتهاب ،های وهوی زندگی

هزاربارمرده ام...

 

  زهرامحبی پویا

 

 

 

می نویسد نیستم اما تو می خوانی که هست

 چشم می بندی برویش گر چه می دانی که هست

کاش او اینقدر فکر سفره ی رنگین نبود

کاش قانع بود با یک لقمه ی نانی که هست

قسمت ام  از باغ و بستان سر در آوردن نبود 

گل رضایت می دهد با خاک گلدانی که هست

وقت دلتنگی مدادت را بگیر و رنگ کن

بال یک پروانه را زیبا تر از آنی که هست

 روزی از این سرزمین با چشم خونین می روم

 هفت پشت ایرانی ام اما نه ایرانی که هست

 

 

 

 

طعم کدام بوسه و لب را چشیده اند

ان سیبها که روی بلندی رسیده اند

ما را همین بس است که از پای این درخت

با ترکه ای به طعن و کنایه نچیده اند

ان شاخه های ارعن بالا بلند را

گاهی برای دست رسیدن بریده اند

دلخوش مشو به لذت در اوج پر زدن

صیادها کمان به تفاخر کشیده اند

غافل مشو از عاقبت بردگان که گاه

از قعر چاه ها به عزیزی رسیده اند

هرگز ندید آنچه به دل داشتم کسی

خوشبختی آن نبود که با چشم دیده اند .

 

سیده محدثه حسینی

 

 

 

من می یام دمبال تو ، بوم چشاتو بخرم

تا که کفترش بشم تو آسمونت بپرم

این سیا بازی چیه ؟ بامام آره قربون تو!

من خودم كفر حرومم از کف تا سرم

این ورا همش سياهيه مگه نمی بینی؟

این صدام، صدای کلاغه به خدا نگید کَرَم

ما يهودائیم و بانی صليب و این چیزا

اینا مريمن ببین پاکه چقد دور و برم

گرگ چوپونو یه لقمه کرد وحالا بازیمون

شده تکرار یه مشت گرگم و گله می برم

دستمو بگیر می خوام سوار تنهایی بشم

آخه من غریبه ام تو آشناهای دوروبرم

مشق تکراری من جريمه‌ی حرف دله

آره من كفر حرومم از کف پا به سرم

 

سید محمد علوی راد

 

 

دنیای عجیب

 چشم های تیله ایَت

روحم را تسخیر

 کرده است.

سهم من از زندگی

قایقی است که

 بر دریای قلب تو

آهسته می رود.

سهم من از زندگی

لبخندی ست بر لب های آسمان

قدم زدن تنها/بی خیال/بی هوا

بی هیچ انعکاسی.

سهم من /دلیل یک عشق روشن است

در نغمه های شیرین

که با موسیقی چشمانت

از کرانه های دور

می‌رسد تا گوش های جانم

  نازنین طیبی