روزگار غريبي است


یاددداشت اول |

  با مسووليت سر دبير

 

روزگار غريبي شده است، آنقدر عجيب که گاه انسان در مي ماند چه بگويد؟ تامل کند؟ فرياد بزند؟ شکوه کند؟ فرياد رسي بخواهد يا... از آن سو يکي به سرزمين وحي مي رود و به هر نيتي سخناني مي گويد که براي امنيت ملي يک کشور هزينه مي سازد و معلوم نيست از کجا و چه کساني به او چنين ماموريتي داده اند و چرا چنين امورات پر اهميتي چنين سهل انگاشته مي شوند؟ او و امثال اين جناب به اين نمي انديشند که کشورهاي ديگر با چنين رفتارهايي درباره ايران چه فکر مي کنند؟ يا احتمالا  براي آنها اهميتي ندارد، آنها بايد خود را نشان دهند و ژستي بگيرند تا نشان دهند که از مفاهيم بنيادين، دقيقا تنها به پوسته آن باور دارند و نه بيشتر، انقلاب براي آنها نه عدالت اجتماعي است و نه اخلاق عامه است و نه اهميتي براي شکم هاي گرسنه مردم قائلند، انقلاب براي اين جماعت تنها نمايش هايي است که مي خواهند با آن در افکار عمومي بر صدر بنشينند و امورات خود را به پيش ببرند، از آن سو در شهرستاني کساني بر اساس فهم و قرائت ناقص خود از آيات قرآن و درک نادر خود از کلام اله و دين رحمت و مهرباني اسلام، جهنمي از آتش ساخته اند و مي خواهند دين خدا را اين چنين ترويج کنند  و با ترساندن مردم از آتش مي خواهند شهروندان را به راه راست دعوت نمايند، گويي که در طول اين همه سال کسي نمي توانسته به چنين کشفي نايل شود و دالاني از آتش برپا نمايد، آيا اين جماعت توان آن را دارند بر اساس فهم ناقص خود نهرهاي بهشتي و حور و غلمان را نيز به نمايش در آورند؟ اگر نمي توانيد چرا فهمي تک بعدي و نگرشي متوهمانه و مبتني بر خيال، کلام خدا را به نمايش مي کشيد تا دينداري انسانها مملو از ترس و نگراني باشد. عجيب تر از اين اتفاق آزموني است که بزرگان دين در حال پس دادن آن هستند، آيا پس از سالها جهاد و شهادت در مملکت اهل بيت فهم شهروندان از يگانگي خداوند و هدايت پيامبر اکرم و ائمه معصوم(س) بايد در اندازه اين اتفاق تنزل کند؟ کاش بازگرديم و يک بار ديگر خطبه منا امام حسين(ع) را در برابر بزرگان و صحابه کبار و تابعين بخوانيم تا چنين بي محابا به باورهاي مردم بي آلايش يورش نبريم.