فلسفه انتخابات با نگاهي به نظام هاي رياستي


یادداشت |

محمد صادق سالاري

1

دموکراسي و مکانيسم انتخابات اساسا ايجاد شده است براي انتقال يا تثبيت قدرت با نظر مردم بدون نزاع، درگيري، جنگ داخلي و خونريزي!!که صلح دروني جامعه پابرجا بماند.

خود اين اهميت صلح دروني در جامعه و ارتباطش با حفظ همکاري اجتماعي توضيحاتي دارد که الان موضوع بحث ما نيست. پس هدف و فلسفه انتخابات چرخش نخبگان يا انتقال قدرت بر مبناي نظر مردم است!!

در بيشتر جوامع توسعه يافته، نظامهاي دموکراتيک مبتني بر رقابت احزاب فراگير هست،چه نظام هاي مشروطه-پارلماني مثل انگلستان که رقابت بين دو حزب محافظه کار و کارگر يا جمهوري پارلماني مثل آلمان که نظامي چند حزبي است حزب سوسيال دموکرات، دموکرات مسيحي و حزب سبزها و ...هست و چه نظام هاي رياستي مثل آمريکا يا فرانسه هم به همچنان!

 

در نظام هاي رياستي رييس جمهور معمولا از هر حزبي که هست مسئول تشکيل دولت مي شود،و حزب پيروز مسئوليت اداره امور اجرايي کشور را بر عهده مي گيرد. و طبيعتا کارگزاران دولت از وزرا تا فرمانداران و ...از کادر حرفه اي حزب پيروز انتخاب مي شوند. 4 سال بعد هم باز در انتخابات شرکت مي‌کنند و اگر راي دهندگان از عملکردشان راضي بودند دوباره در مسند قدرت اجرايي کشور باقي مي مانند و اگر خير، رقابت را واگذار مي‌کنند، و عرصه قدرت را به حزب يا احزاب رقيب واگذار مي کنند.

 

2

نظام رياستي در جمهوري اسلامي ايران:

نظام جمهوري اسلامي ايران پس از اصلاح قانون اساسي در سال 68، از نظام پارلماني به نظام رياستي تبديل شد.

آقايان هاشمي رفسنجاني، خاتمي، احمدي نژاد، رئيسي و پزشکيان تا به امروز در نظام رياستي پسا 68، رياست جمهور و مسئوليت اداره کشور را برعهده گرفتند. منتها، فقدان احزاب فراگير،که دلايل مختلف و متنوعي از فرهنگ سياسي حاکم بر جامعه،تا محدوديت هايي که حاکميت براي توسعه و‌گسترش احزاب قائل مي شود،يک دموکراسي دم بريده را براي ما به ارمغان آورده است،که اتفاقا بسيار چالش برانگيز است.

با نگاهي به انتخابات هاي بعد از 68، آقاي هاشمي رفسنجاني محصول دو انتخابات تقريبا غير رقابتي بود و خود را شخصيتي فراجناحي مي دانست،و دولتش در ابتدا از هر دو جريان چپ و راست آن زمان تشکيل شد،معين و خاتمي و عبداله نوري نمايندگان جريان چپ در دولت هاشمي رفسنجاني بودند که به مرور از دولت کنار رفتند و هاشمي فراجناحي رييس دولتي راست متشکل از اکثريت راست سنتي و اقليت راست مدرن که بعدا به کارگزارن موسوم شدند. اما از انتخابات دوم خرداد 76 به بعد،آرايش سياسي در کشور قدري يا بهتر است بگوييم بسيار غليظ تر شد، و يک دو قطبي جبهه اي(نه حزبي) در فضاي سياسي کشور حاکم شد،جبهه دوم خرداد راي آقاي خاتمي را نمايندگي مي کرد که بعدها اصلاح طلبان نام گرفتند، و جبهه جريان راست که در اواخر دهه هفتاد موسوم به اصولگرايان شدند. طبيعتا دولت را جبهه دوم خرداد از مجمع روحانيون تا کارگزاران،سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و حزب اسلامي کار و حلقه دور خود آقاي خاتمي که بعدها در سال 77 جبهه مشارکت را تشکيل دادند،دولت را در اختيار گرفتند،و تشکيل دولت شکل تازه و نزديکتر به دولت هاي مدرن کشورهاي توسعه يافته را پيدا کرد. به زبان ساده از سال 76 تا امروز عموما و‌ اصولا چه احمدي نژاد و رييسي که دولت از بين طيف هاي مختلف اصولگرا تشکيل دادند.چه خاتمي و روحاني که دولت را از ميان اصلاح طلبان و ميانه روها تشکيل دادند، قدرت اجرايي کشور جناحي،و بر مبناي يک گفتمان کلي تشکيل شد.

اين گفتمان شامل ديدگاه هايي در سياست خارجي،سياست داخلي،اقتصاد،فرهنگ و ... بود همه اين دولت ها تلاش کردند تا جايي که حاکميت اجازه مي دهد در جهت نيل به اهداف گفتمانشان حرکت کنند. مردم راي دهنده هم بر مبناي عملکرد و بازدهي گفتمان دولت مستقر در انتخابات دوره بعد، راي به ادامه يا تثبيت آن گفتمان يا تغيير جريان سياسي يا گفتمان حاکم بر کشور دادند.

 

3

جريان شناسي انتخابات تير ماه 1403:

پس از حادثه سقوط هلي کوپتر، و عدم اتمام دوره رياست جمهوري مرحوم شهيد رييسي، يک انتخاباتي در کشور برگزار شد که شاخصه هايي داشت. اين انتخابات سه نامزد عمده داشت که هرکدام گفتمان تجربه شده اي را نمايندگي مي کردند. دکتر سعيد جليلي که نماينده جبهه انقلاب و بخش راديکال اصولگرايان و جبهه پايداري بود و خود را ادامه دولت شهيد رييسي معرفي ميکرد، و به ‌نوعي علاوه بر‌دولت سيزدهم، اين جريان دولت هاي نهم و دهم احمدي نژاد را هم بر عهده داشت، ديدگاه هاي خاصي در سياست خارجي دارند، بيشتر مبتني بر انزواگرايي و تکيه بر توان داخلي و نگاه به شرق، در اقتصاد به شيوه هاي توزيعي و دولتي،در فرهنگ طرفدار کنترل و قبض فرهنگي و دخالت دولت در آزادي هاي فردي و اجتماعي و ... و طيف مشخصي هم در ستادهايشان فعال بودند، و بدنه راي وي را هم بيشتر جريان موسوم به جبهه انقلاب و حزب اللهي ها و اقشار محروم تحت نفوذ بسيج و کميته امداد و ...را تشکيل مي دادند. آقاي دکتر قاليياف، نماينده بخش تکنوکرات و معتدل تر اصولگرايان بود، که فعالان ستادي اش بيشتر نيروهاي نظامي و امنيتي بازنشسته و با سابقه، بخش سنتي تر اصولگرايان، نماينده هاي مجلس، طيفي از مديران دولت سيزدهم و بخشي از فعالان اقتصادي مشکوک!!

ستاد ايشان را تشکيل ميدادند رايش رو هم همان ها دادند بين مردم عادي کمتر پايگاه و جايگاهي داشت و در نهايت نزديک به 3 ميليون راي هم بيشتر نتوانست بدست آورد. آقاي دکتر پزشکيان؛ نامزد اختصاصي جبهه اصلاحات ايران بود، در جبهه حاضر شد و به سوالات پاسخ داد و ميثاق نامه جبهه اصلاحات رو قبول کرد.

با ظريف و آذري جهرمي و طيب نيا و همتي و جهانگيري و ...وارد صحنه انتخابات شد. که خوب ديدگاه جبهه اصلاحات هم در مورد سياست خارجي تعامل با دنيا،در اقتصاد عموما نزديک به اقتصاد بازار و دولت کوچک در فرهنگ طرفدار آزادي هاي اجتماعي و تساهل و تسامح،در سياست به آزادي و گفت و گو ...معتقد است. پزشکيان در انتخابات از تعامل با دنيا گفت،از حق و عدالت گفت،از سياست هاي ابلاغي برنامه هفتم توسعه گفت،از آزادي اجتماعي گفت. ستادهاي ايشان را هم آخرين نيروهاي  اميدوار جريان اصلاحات در استان ها اداره کردند. نکته مهم اينجاست،وفاق به اين معنايي که امروز گفته مي شود،محصول بعد از انتخابات است نه قبل از انتخابات،يعني تقريبا حتي يک سخنراني و يکبار هم قبل از انتخابات و در ايام تبليغات صحبتي از وفاق نبود.

 

4

پزشکيان و مفهومي به نام وفاق:

با توجه به مقدمه طولاني اي که گفته شد، راي مردم 15 تير ماه 1402، راي به تغيير ريل اداره کشور و پايان گفتمان دولت شهيد رييسي بود که آقايان جليلي و قاليباف هر کدام در سطح آن را نمايندگي مي کردند. آقاي پزشکيان علاوه بر توانايي ها و ويژگي هاي شخصي با ظريف و آذري جهرمي و طيب نيا و محمد فاضلي و فعالان جبهه اصلاحات در سراسر کشور برنده انتخابات شد. مردم به گفتمان اصلاحات نه صرفا به عنوان يک جريان سياسي به عنوان يک برنامه کلي، خط مشي عمومي که تمايل داشتند در کشور حاکم شود راي دادند،اگر از سيستم اداره کشور، از مديران حاکم بر کشور در دولت شهيد رييسي راضي بودند طبيعتا بايد به آقايان جليلي يا قاليباف راي مي دادند که ندادند!! پس با‌توجه به اين  مقدمه طولاني، طبيعي،منطقي،عاقلانه،شرافتمندانه و هوشمندانه اش اين است کارگزاران دولت از بين شايستگان،افراد قابل معتقد به گفتمان اصلاحات(به عنوان گفتمان نه صرفا يک جريان سياسي) که در انتخابات نيز همراه آقاي پزشکيان بودند يا نهايتا در جريان مقابل آقاي پزشکيان نبودند تشکيل شود، که هم پاسخ به مطالبه تغيير مردم باشد و هم از سوي ديگر 4 سال بعد پزشکيان و اصلاح طلبان حامي اش در سراسر کشور ،تمام و کمال "مسئوليت "اداره کشور را پذيرفته و پاسخگوي عملکرد خود باشند.

5

مغلطه فريبنده جريان فرصت طلب:

گزاره اي که زياد اين روزها بخصوص پس از انتقادت فراوان به نوع و جهت گيري انتصاب هاي استاندار گلستان در استان شنيده مي شود اين است که؛  "ستادها نماينده همه راي آقاي پزشکيان نيستند. يا با الفاظ تحقير آميز جمع معدود و محدود ستادي سهم خواه از آن ها نام برده مي شود." رگه هايي از حقيقت در اين گزاره ها ديده مي شود اما همه داستان نيست،اين فقط بخش فريبنده ماجراست. کساني که اين تشکيک را وارد مي کنند

بايد بعد از اين جملات معترضه به اين سوال پاسخ دهند که : فرض کنيم که شما درست ميگوييد،ستادها و جبهه اصلاحات نماينده همه راي آقاي پزشکيان نيستند،

 

سوال:

جايگزيني که براي ستادها يا جبهه اصلاحات به جهت نمايندگي راي آقاي پزشکيان داريد کيست و چيست؟

پس چه کسي راي پزشکيان را نمايندگي مي کند؟  پر واضح است که، بديلي براي ستادها و جبهه اصلاحات براي نمايندگي راي دکتر پزشکيان وجود ندارد،و با حذف اين دو پايه ،که به زعم بنده يک نمايندگي حداقلي مي توانند براي راي دکتر پزشکيان داشته باشند، جا براي جريان فرصت طلب وسط باز اتفاقا سهم خواهي که به دنبال حامي پروري و فساد است باز مي شود. و جريان شناسي کساني که اين تشکيک ها را وارد مي کنند،نشان مي دهد عمدتا، افراد وسط باز فرصت طلب، يا فعالان ستادهاي جليلي-قاليباف،نمايندگان مجلسي که به دنبال تثبيت نيروهاي خودشان در دولت به جهت حامي پروري براي انتخابات هستند،و عده اي از کساني که بر اساس فرهنگ سياسي حاکم بر جامعه فکر مي کنند، دموکراسي بدون حزب و جناح امکان استقرار دارد، هستند..

 

پي نوشت:

راي پزشکيان که کم نبود،پس چرا جمع ستادها محدود و معدود بود؟! پاسخش مشخص است،فعاليت ستادي بخصوص در ستادهاي منتسب به اصلاح طلبان هزينه هاي احتمالي اش سنگين  و هر کسي جرات فعاليت در ستادها را نداشت. جرات ريسک پذيري،ايستادگي بر اعتقاد وسط ميدان و امکان هزينه بيشتر، قاعدتا طبيعي است در شرايط شايستگي برابر براي احراز يک پست يا مقام يا موقعيت،امتياز ويژه تري نيز محسوب مي شود. تاکيد مي شود در صورت شايستگي و درايت و توانايي برابر!!

توضيحات بالا عمدتا بر پايه و مبناي اصول دموکراسي درجوامع مدرن بود اما در تاريخ اسلام هم اصحاب بدر و احد(روزهاي عسرت و‌تنهايي پيامبر در جهاد) سهمي چند برابر ديگران از بيت المال دريافت مي کردند.

               

دانش آموخته سياست

 و عضو جبهه اصلاحات گلستان