گله گذاری یک شهروند دردمند از شهرداری گرگان




چندسالی‌ست که با فرا رسیدن تابستان بحث بی‌حاصلی بین من و برخی از مسئولین رده بالای سازمان فضای سبز شهرداری گرگان درمی‌گیرد که هرساله به یک نتیجه‌ی مشخص و در واقع به یک نتیجه‌ی از پیش اعلام شده می‌رسد: مغلطه.

داستان بر سر یکی از وظایف این سازمان یعنی آبیاریِ درخت‌ها و بوته‌های موجود در فضاهای سبز برخی از شهرک‌هاست؛ فضاهای سبزی که بدون کوچک‌ترین حمایت و مساعدت سازمان فضای سبز شهرداریِ گرگان و صرفاً با همت و علاقه و هزینه‌ی ساکنین شهرک‌های مورد گفت‌وگو احداث شده است و اینک درگیر آبیاریِ این فضاهاست.

وزارت نیرو و ادارات تابعه‌ی آن در شهرستان‌ها پیاپی از طریق رسانه‌های  دیداری و شنیداری و نوشتاری دستورالعمل  صادر می‌کنند و هشدار می‌دهند که مبادا شهروندان محترم از آب لوله‌کشی برای آبیاریِ فضای سبز استفاده کنند  و گاه کار به تهدید جریمه و قطع آب هم می‌رسد و در برخی موارد نیرویی به نام «پلیس آب» راه انداخته‌اند که جلو چنین مواردی را بگیرد که البته حق هم دارند. آبی که برای شُرب و مصارف خانه‌گی تهیه می‌شود، هزینه‌ی سنگینی بابت تصفیه‌ی بهداشتیِ آن روی دست وزارت نیرو می‌گذارد و انصافاً حیف است که از آن برای آبیاریِ فضای سبز استفاده شود. از سوی دیگر آبی هم برای این‌گونه مصارف در دسترس نیست تا شهروندان از طریق آن جواب‌گوی تشنه‌گیِ گیاهان باشند.

پس تکلیف چیست؟ باید بگذاریم فضای سبزی که طی سال، هزینه و زحمت بسیار برای بقای آن شده است، از کود دادن و هرس کردن و سم‌پاشی و... در این فصل گرم از بین برود و خشک شود و دوباره با رسیدن پاییز و زمستان از نو فضای سبز تازه‌ای احداث کنیم تا آن هم در تابستان سال بعد بخشکد؟ بر این روش و طرز کار چه نام می‌توان نهاد؟ روش ملانصرالدینی؟

تا چند سال پیش که وضع آب خوب نبود، مسئولین فضای سبز شهر گرگان بهانه‌شان این بود: «آب نداریم». در یکی دو سال اخیر هم که به خاطر شرایط بهتر جوی وضع آب اندکی بهتر شده، بهانه‌ی مسئولین این است: «ماشین نداریم». وقتی هم با هزار آیه و حدیث و برهان و حجت برای‌شان ثابت کردیم که هردو موضوع بهانه‌ای بیش نیست، حرف اصلی و بهانه‌ی اصلی خود را رو می‌کنند: «اولویت شهرداری رسیده‌گی به چمن است» این‌جاست که ناگزیر می‌شویم به بحث بنشینیم و استدلال خود را مطرح کنیم. البته این دوستان در برابر استدلال ما کوتاه می‌آیند و به ما حق می‌دهند، اما هم‌چنان مرغ‌شان یک پا دارد.

در استدلال‌مان برای‌شان می‌گوییم در شرایط امروز که آلوده‌گیِ هوا از انواع دود و گرد و غبار بیداد و بلکه کشتار می‌کند، تلطیف فضا از طریق اکسیژن گیاهی، امری حیاتی‌ست. از آنان می‌پرسم اگر هکتارها چمن بکارید و آبیاری کنید، چه مقدار اکسیژن تولید کرده‌اید؟ تقریباً صفر، اما اگر به جای هکتارها چمن چند درخت بکارید و آبیاری کنید چه مقدار اکسیژن تولید کرده‌اید؟ می‌گویند استدلال شما کاملاً درست و منطقی‌ست، اما با این‌همه اولویت شهرداری، چمن است. این اولویت را چه کسی تعیین می‌کند؟ چه کسی دیکته می‌کند؟ هیچ‌وقت معلوم نیست.در گفت‌گویی که همین چند روز پیش با یکی از مسئولین سازمان فضای سبز شهرداری گرگان داشتم، وقتی سخن به مقایسه‌ی چمن و درخت رسید، به من گفت: رئیس‌جمهور بخش‌نامه می‌کند، وزارت نیرو بخش‌نامه می‌کند، استانداری بخش‌نامه می‌کند که کاشت چمن ممنوع (به خاطر مصرف آب فراوان)، اما در چمن‌کاری بازدهیِ سریع داریم، جلو چشم مردم و مسئولینی که به این شهر وارد می‌شوند قرار دارد و لابد با دیدن آن خواهند گفت به‌به عجب شهر سرسبز و زیبایی!  عجب شهردار کارآمد و فعالی! و این‌چنین است که دل خوش کرده‌ایم به تظاهر. به ظاهرسازی و از کار اساسی باز ماندن.امیدوارم شهرداری گرگان با توجه به این نوشته که به‌طور سربسته اشاراتی در آن آمده است، در رویه‌ی کاریِ خود تجدیدنظر کند تا ناگزیر نشویم در نوشته‌ی بعدی اشارات صریح‌تر به برخی اسامی و موضوعاتی بکنیم که چندان مایل به گفتن آن نیستیم.