نیازمند تعامل نخبگان و شهروندان هستیم




 

گفتگو با دکتر وجیهه

 جلاییان عضو هیات علمی دانشگاه جامعه شناس و مترجم :

 نیازمند تعامل 

نخبگان و

 شهروندان هستیم 

 

  دکتر وجیهه جلاییان  دکترای جامعه شناسی است او صاحب مقالات متعدد است و دستی در ترجمه دارد از ایشان درباره جایگاه و نقش نخبگان در جامعه امروز ایران پرسیدیم نخبگان بخش برگزیده‌ و شاخص در یک جامعه هستند که از نظر قابلیتها و توانمندی ها برتر از دیگران به شمار می روند. در واقع نخبگان گروهی ازمردم جامعه اند که منزلت اجتماعی وامتیازات و ویژگیهای خاص دارند. آنان متخصصانی اندکه قدرت تشخیص وصلاحیت تصمیم گیری درمورد مسائل مختلف را دارند. جامعه ای که نخبگان متخصص را در راس امور قراردهد، شرایطی بهسامان ومساعد در اداره ی وضعیت عمومی دارد. اگر نقش نخبگان در اداره امور جامعه کمرنگ شود ممکن است افرادی سر برآورندکه لزوماتخصصی در امورنداشته اما به واسطه این خلا،ا مکان بروزوظهوریافته اند

 

  سوال این است برای حضورنهادینه نخبگان در فرایند تصمیم سازی وتصمیم گیری در اداره امور چه باید کرد؟ و ایشان چنین پاسخ دادند .

قبل از ورود به بحث و پاسخ به پرسش مطرح شده، ابتدا سوال شما را مورد بررسی قرار میدهم. این پرسش شامل چند پیش فرض است: 1- نخبگان بخش برگزیده و شاخص یک جامعه هستند که از نظر قابلیتها و توانمندیها برتر از دیگران به شمار میروند.

2- منزلت اجتماعی و ویژگیهای خاصی دارند.

3- قدرت تشخیص و صلاحیت تصمیمگیری در مورد مسائل مختلف را دارا هستند.

4- در صورت استفاده از تخصص آنها، جامعه شرایطی بسامان پیدا میکند

با فرض پذیرش ویژگیهای ذکر شده در بالا، حال میخواهیم بدانیم چطور حضور نخبگان در فرایند تصمیمسازی و تصمیمگیری نهادینه شود؟به نظر میرسد تعریف شما از نخبه، منطبق با تعریف "ویلفرد پارتو" جامعه شناس ایتالیایی است که نخبگان را دارای خصوصیاتی استثنائی و منحصر به فرد میدانست که بواسطۀ نقشی که بر عهده دارند و استعدادهای طبیعی که دارا هستند، موقعیتی برتر دارند. مبتنی بر همین تعریف، انواع مختلفی از نخبگان نیز وجود دارد که گروهی که از آن به عنوان نخبگان قدرت یاد میکنم در ساخت رسمی قدرت تصمیم گیر و تصمیم سازند از جمله نخبگان سنتی و مذهبی، نخبگان اقتصادی و ... وگروهی نیزخارج ازساخت رسمی قدرت از نفوذ برخوردار بوده اما الزاما اقتدار ندارند. در این دسته ما میتوانیم نخبگان سمبولیک را ببینیم که ایدهها و ارزشهای آنها مورد توجه قرار میگیرد همانند دانشگاهیان، هنرمندان، ورزشکاران و ... اما ضمانت اجرایی لازم را ندارد. (بنابراین حتی اگر این تعریف را بپذیریم، سوالی که مطرح میشود این است که ما به دنبال نهادینه سازی نقش کدام دسته از نخبگان هستیم؟)

اما لازم است اشاره کنم امروزه تعاریفی که از نخبگان و نقش آنها ارائه شده با چالش مواجه شده است. مرجعیت نخبگان و رهبری توده زیر سوال رفته و مردم بیش از پیش نخبگان و نقش و کنشگری آنها را مورد تردید قرار میدهند. بخشی از این موضوع را میتوان به شکاف بین نسلی، تفاوت اولویتهای نخبگان و نسل جوان و فاصله ارزشی آنها دانست که در سبکهای زندگی متفاوت نسل جدید متجلی شده است. در واقع نسل جوان کمتر مرجعیت تصمیمگیری نخبگان را قبول دارند و اعتماد نهادی نیز در میان آنها به شدت کاهش پیدا کرده است. به نظر میرسد آنها بیشتر تمایل دارند به سمت نهادها و فعالیتهایی جذب شوند که انتخابی بوده و در جهت به چالش کشیدن نخبه محوری باشد. مفهوم دیگری که توسط رونالد اینگلهارت دانشمند علوم اجتماعی و سیاسی در رابطه با نقش نخبگان مطرح شده، بحث "درستکاری نخبگان" است و در مقابل آن به گروهی از نخبگان اشاره میکند که حقوق مردم برای آنها اهمیتی ندارد و به زعم من این گروه میتواند به شکاف بین نسلی و شکاف جدی تر متعاقب آن یعنی شکاف دولت و مردم دامن زند. بنابراین با توجه به توضیحات ذکر شده، لازم است در خصوص تعریف نخبگی و ویژگیهای آن تامل بیشتری داشته و بازتعریفی از این مفهوم داشته باشیم. بازتعریفی که در بردارنده ویژگیهایی همچون انعطاف پذیری، شناخت جامع و چندجانبه از موضوعات و وقایع، کنشگری، پذیرش تغییرات و توجه به تغییر اولویتهای برخی گروههای اجتماعی از جمله جوانان و درستکاری است که در اینصورت میتوان امیدوار بود با مشارکت مردم و در کنار آنها، در یک بستر مناسب و انعطاف پذیر، تصمصیمات کارامدی اتخاذ و نهادینه شود تا شرایط موجود به سمت مطلوب میل کند و زمینه ساز تقویت اعتماد و همبستگی اجتماعی شود. 

حال میتوان به بخش دوم پرسش شما پرداخت که تصمیم سازی و تصمیم گیری نخبگان را چگونه میتوان نهادینه کرد؟ آنچه مسلم است ارتباط دوسویه مردم و نخبگان و تاثیر و تاثر متقابل آنها با یکدیگر است. ترجیحات مردم بر عملکرد نخبگان بی تاثیر نیست و ایده ها و ارزشهای نخبگان در تعیین اولویت و ارزشها مردم اثرگذار است و به آن جهت میبخشد. در خصوص نهادینه کردن اثرگذاری و تصمیم سازی نخبگان بایستی این موضوع مد نظر قرار گیرد که چقدر دغدغه افرادی که در ساختار رسمی قدرت نیستند، لحاظ میشود. آنچه میتواند کنشهای نخبگان را قدرتمند سازد همراهی و مشارکت مردم است. اگر نخبگان بتوانند انگیزه بخشی کنند، شمار بیشتری از افراد را برای حل مسائل با خود همراه میکنند و فرصت تصمیم گیریها و سیاستگذاریهای بهتر و مناسب تری را در اختیار خواهند داشت. به این معنی که بخشی از نهادینه کردن تصمیمات نخبگان، همراه کردن مردم و آگاهی بخشی به آنهاست. همچنین از این طریق میتوان اطمینان یافت که سیاستگذاریهای انجام شده به انتظارات مردم نیز پاسخ گفته است. دید جامع و پازلی گونه از موضوعات که برآمده از دغدغه و خواسته های گروههای مختلف اجتماعی است این امکان را فراهم میسازد تا ارتباط مسائل مختلف با یکدیگر دیده شده و تصمیمات مناسبی گرفته شود. بنابراین مورد بعد در بهینه سازی و به تبع آن نهادینه کردن تصمیمات، توجه به ارتباط متقابل موضوعات و پدیده های مختلف در جامعه است. در نتیجه نخبگان میتوانند با آگاهی بخشی به مردم و در کنار آن تلاش برای بالابردن فهم خود از جریانها و نیروهایی که وقایع را در جامعه شکل داده اند، هم در سطح کلان و هم در سطح خرد اثرگذار باشند. چنین میتوان استنباط نمود که آنچه که منجر به نهادینه شدن تصمیمات نخبگان میشود، الزاما مستلزم حضور آنها در ساختار رسمی قدرت نیست، بلکه همانطور که اشاره شد، پذیرش و خواست افراد جامعه نیز در این امر موثر است که به نظر میرسد آگاهی بخشی، انگیزه بخشی به مردم برای دخیل شدن در تعیین سرنوشت خود و افزایش مشارکت آنها از طریق نهادها و انجمن های مدنی از جمله رسالتهای نخبگان در جهت تاثیرگذاری و تصمیم سازی است.

این همان مفهوم " نخبگان شناور" در علوم سیاسی است که تسهیل گر و شناور میان دولت و افراد خارج از دولت هستند و شرایط گفتگو و تعامل را تسهیل میکنند. آنچه که دکتر فراستخواه از آن تحت عنوان " کنشگر مرزی" یاد میکند دقیقا نشانگر نخبۀ درستکاری است که میان دولت و ملت در تردد بوده، هم زبان دولت را می فهمد و هم زبان مردم را. هم در سیاستگذاری و تصمیم سازی و تصمیم گیری موثر است و هم در حوزۀ عمومی فعال است و درد مردم و گروه های مختلف اجتماعی را میفهمد.

در واقع این دسته از نخبگان پل ارتباطی سیستم رسمی و فضاهای غیررسمی اند که به ویژه در زمان شکاف نسلی و فاصله میان دولت و ملت، در جهت تقویت اعتماد و سرمایه اجتماعی عمل کرده و گفتگوهای میان نسلی را توسعه میدهند و با ایفای نقش میانجی اعتماد را ترمیم میکنند.

در این میان نقش نخبگان دانشگاهی اهمیت بسیاری دارد. آنها میتوانند با شناسایی مهمترین مسائل، تجمیع ایده ها و با استفاده از شیوه های نوآورانه حل مساله، شکاف بین نظریه و عمل را پر نموده و سهم موثری در سیاستگذاری داشته باشند. با رهبری نخبگان دانشگاهی و مشارکت گروههای مختلف اجتماعی موثری از مسائل شناخت پیدا کرد و راهکارهای متناسب با آن را ارائه نمود. توجه به این نکته ضروری است که برای اجرای سیاستگذاری مناسب، حضور و توجه به تمامی ذینفعان ضروری است تا ماحصل آن شکلگیری نظمی خودجوش و برآمده از مشارکت کلیه گروهها باشد و سرمایه اجتماعی، سرمایه اجتماعی و مدارای اجتماعی را تقویت کند.

آنچه تا کنون به آن اشاره شد بیانگر عاملیت نخبگان و مردم و تعامل دوسویه آنها در جهت نهادینه سازی تصمیم سازی و تصمیم گیری نخبگان بود. اما از این موضوع نمیتوان غافل شد که نهادینه کردن ایده ها و تصمیمات برآمده از دغدغه های گروههای مختلف جامعه مستلزم ساختاری انعطاف پذیر و باز است که تضارب و تضاد عقاید و ارزشها را تاب آورده و پذیرش بالایی نسبت به آن داشته باشد . ساختاری که نسبت به نهادها و تشکلهای مدنی روی خوش نشان داده و از تحولات و نوآوریها استقبال میکند. نسبت به موقعیتهای جدید، گشوده بوده و ضمن شایسته سالاری نقش نیز پرورشگری دارد.