رنج بافتن بر دارهای بیتار
یادداشت |
گلشن مهر /مجید احمدینیا-تا همین چند سال پیش که اوضاع اقتصادی خانوادههای ایرانی اینقدر وخیم نشده بود، در هر خانهای حداقل یک فرش دستباف پهن شده بود. قالی دستباف جزء مهمی از جهیزیۀ عروس بود و به عبارتی اگر کسی فرش ماشینی را به دستباف ترجیح میداد، کالای غیراصیلی را در خانهاش جای داده بود.آن روزها اصالت وسایل و لوازم خانه اهمیت بسیار بالایی داشت اما با گذر زمان و تولید گسترده و فراوان فرشهای ماشینی، کمکم فرشهای دستباف در انبارها جا گرفتند و به جای آنها فرشهایی که وزنشان سبکتر بود و احتمالاً تنوع بیشتری در طرح و نقش و رنگ داشتند، به خانههای مردم راه پیدا کردند. ماجرا به همینجا ختم نمیشود و در واقع با حذف قالیهایدستبافو حضور پررنگ فرشهای ماشینی در خانهها ضربهای مهلک به قالیبافان وارد شد. سفارشها کاهش یافتند و بازار داخلی که هنوز شبکۀ توزیع مناسبی نداشت تقریباً از دست رفت و تنها مقصد باقیمانده برای این کالای اصیل ایرانی، کشورهای خارجی بودند. استان گلستان به عنوان یکی از قطبهای قالیبافی در ایران نیز از این ضربه بینصیب نماند. شهرهای گنبد، بندر ترکمن، کلاله و آققلا از مراکز مهم قالیبافی در این استان هستند.قالیبافی به عنوان شغلی نسبتاً زنانه نقش مهم و پررنگی در اقتصاد خانوادهها به ویژه زنان داشت. غیر از هجمۀ سنگین فرشهای ماشینی به خانههای ایرانی، عواملی همچون تحریمهای بانکی، دشواری و عملاً غیرممکنبودن تراکنشهای مالی بین ایرانیان و سایر کشورهای جهان، هزینهبر بودن انتقال فرش از ایران به کشورهای خارجی و بعضاً وجود حاشیۀ سود پایین و نبودن شبکههای سازمانیافته و قدرتمند داخلی و خارجی برای توزیع مناسب فرشهای دستباف در داخل کشور و یا ارسال آنها به کشورهای دیگر موجب شدند تا در کنار کاهش فروش فرش دستباف در ایران، میزان صادرات این فرشها به کشورهای همسایه و سایر کشورهای جهان نیز کاهش پیدا کند. روشن است که با کاهش صادرات فرش ایرانی به کشورهای دیگر تقریباً تنها چراغقالیبافها برای کسب درآمد، کمسو شد. زنانی که تنها زندگی میکردند یا همسرشان را از دست داده بودند و مسئولیت اقتصادی فرزندان با آنها بود، در این بحران آسیب جبرانناپذیری دیدند. کسانی که قالیبافی را از پیشینیانشان آموخته بودند و هنرشان بافتن و نقشزدن بر دار قالی بود، حالا با بیکاری درگیر شدند. نرخ بیکاری حدود ده درصدی در استان گلستان، بحرانی است که میتوان با برنامهریزی و تعیین اهداف بلندمدت و توجه به بازپروری هنر کهن قالیبافی آن را برطرف کرد.
در جدول 1 آمار صادرات فرش دستباف ایرانی به کشورهای دیگر مشاهده میشود. با نگاهی اجمالی به این جدول میتوان دریافت که بیشترین میزان صادرات فرش (بر اساس وزن) در نیمۀ دوم دهه هفتاد بوده است و پس از آن، هر چقدر که به اواخر دهۀ هشتاد نزدیک شدیم و همچنین در سالهای دهۀ نود، میزان صادرات بسیار کاهش یافته است، به طوری که صادرات فرش دستباف ایرانی در سال 1396 تقریباً به اندازۀ صادرات در سال 1357 است. بر اساس همین جدول میشود برآوردی از میزان صادرات فرش دستباف استان گلستان داشت و بدیهی است که سهم این استان نیز در صادرات فرش دستباف کاهش یافته است. درویش علی حسنزاده معاون امور بازرگانی و توسعه تجارت سازمان صمت استان گلستان در گفتوگویی تلویزیونی به صادرات 14 هزار متر مربعی (56 تن) فرش دستباف در 9 ماه ابتدایی سال 1398 به ارزش دو میلیون دلار اشاره کرده است. بهروز نبودن آمارها در این حوزه و تناقضهایی که وجود دارد امکان بررسی عمیق و ریشهیابی دقیق مشکلات صنعت فرش در استان گلستان را سلب میکند. سیده الهام حسینی رئیس ادارۀ فرش سازمان صمت استان گلستان، حاضر به پاسخگویی به سؤالات مربوط به مشکلات صنعت قالیبافی در این استان نشد و تنها آمار منتشرشده در رسانههای مختلف مبنی بر وجود حدود شصت هزار قالیباف در گلستان و بیمه بودن شش هزار نفر از آنان را تأیید کرد. در حالیکه مرکز ملی فرش ایران تعداد قالیبافان بیمهشدۀ تأمین اجتماعی را 14834 نفر اعلام کرده است.
زليخا عادلی مدیرعامل شركت تعاوني فرش دستباف گل نگار تركمن و از تولیدکنندگانی است که حدود بیست سال در حوزۀ قالیبافی فعالیت میکند و سابقۀ تدریس در آموزشگاهها را هم دارد. او میگوید «مردم استان گلستان نسبت به بیست سال پیش علاقۀ بسیار کمتری به قالیبافی دارند و این سطح از بیمیلی و ترجیح بیکاری به بافندگی قالی، از حدود پنج سال پیش در بین مردم و جوانان بیشتر شده است. در حال حاضر پروژهای در دست دارم که برای سفارش کار به خانۀ تک تک قالیبافان منطقه مراجعه میکنم اما حاضر نمیشوند کار کنند.»
این تولیدکنندۀ فرشبه کمکهای نقدی و تسهیلاتی اشاره میکند که به قالیبافان پرداخت شد اما متأسفانه بعضی از آنها مبالغ دریافتی را صرف کارهای دیگری غیر از تولید و بافندگی فرش کردهاند. اینطور به نظر میرسد که کمکهای نقدی و بستههای حمایتی باعث شدهاند خانوادههای نیازمند به جای کار مفید و تولید محصول، بیکاری و دریافت مستمری ماهانه را ترجیح بدهند. «طبیعی است که وقتی خانوادهای با وامی که برای قالیبافی دریافت میکند، طلا و جواهرات میخرد، حاضر نمیشود برای بافتن یک فرش، یک تا دو ماه کار کند. یا مثلاً خانوادهای که تحت پوشش کمیتۀ امداد است، اگر بخواهد به طور مداوم فرش ببافد، از فهرست مستمریبگیران خارج خواهد شد. چنین خانوادهای به جای اینکه به فکر کار تولیدی و کسب درآمد بیشتر باشد، ترجیح میدهد همان مبلغ اندک یارانه و یا پرداختی از سوی کمیته امداد را دریافت کند و بدون کارکردن، زندگیاش را بگذراند.» بنا بر آماری که مرکز ملی فرش ایران منتشر کرده از سال 1384 تا کنون بالغ بر 16 میلیارد ریال تسهیلات بانکی به قالیبافان پرداخت شده است.
زلیخا عادلی معتقد است دستمزد قالیبافها کم نیست و بافندگان فرش باید این نکته را هم در نظر داشته باشند که برای این کار نیاز نیست از خانه بیرون بروند و میتوانند در کنار قالیبافی به تمام کارهای خانه برسند و از طرفی مشکلات رفت و آمد، گرما و سرما و ناامنی فضای کار بیرون از منزل را هم ندارند. از طرفی تمام تجهیزات و مواد اولیه هم از طرف تولیدکننده و شرکت تعاونی به آنها داده میشود. با احتساب این موارد دستمزد روزانه (تقریباً) سی هزار تومان، کم نیست.
او میگوید «تعداد بافندگان ما از حدود هفتصد نفر در بیست سال پیش به حدود 150 نفر رسیده است که آنها هم همان بافندگان قدیمی ما هستند و در واقع از جوانان و فرزندان آن بافندگان کسی در این حوزه فعالیت نمیکند.»
ابوالفضل ابطحی مدیرعامل اتحادیۀ تعاونیهای فرش دستباف روستایی استان گلستان شیوع بیماری کرونا در ماههای اخیر را یکی از مهمترین عوامل کاهش صادرات فرش دستباف این استان به کشورهای دیگر میداند. او میگوید «وقتی تمام پروازها و جابجاییها تعطیل میشود طبیعی است که امکان صادرات فرش هم از بین میرود و در واقع در این بخش هم به اقتصاد ما ضربه وارد میشود.»
ابطحی پیمانسپاری ارزی در حوزۀ فرش را یکی از بزرگترین اشتباههای دولت میداند و معتقد است همین مسئله باعث رکود و کاهش صادرات فرش ایرانی میشود. «وقتی تصمیمگیران در سطح کلان از کسانی که در صنعت فرش استخوان خرد کردهاند سؤال نمیکنند و بدون داشتن آگاهی و دانش کافی از ویژگیهای این صنعت و صادرات فرش به کشورهای دیگر، تصمیم میگیرند، همانطورکه مشاهده میکنید موجب نابودی این صنعت میشوند. البته این مشکلات صرفاً محدود به صنعت فرش نمیشود و در تمام حوزههای دیگر با این شیوۀ تصمیمگیری مواجه هستیم.»
بیثباتی در اقتصاد کشور و گرانیهای پیدرپی از دیگر عواملی است که به گفتۀ ابطحی باعث میشوند صنعت فرش رشد نکند و یا به عبارت دیگر دچار رکود شود. «مشکل دیگری که در فرشهای تولیدی بعضی از تولیدکنندگان استان گلستان وجود داشت، سنتیبودن و عدم توجه به نیازهای بازار و سلیقۀ متقاضی و مشتری بود. فروختن و یا صادرکردن چنین فرشهایی که طرحهای تکراری و کمتنوعی دارند، بسیار دشوار و چه بسا غیرممکن است. البته الان نسبت به بیست سال گذشته تنوع بسیار زیادی ایجاد شده و فرشهای تولیدشده در استان گلستان از نظر تنوع طرح و رنگ، بسیار پیشرفت کردهاند.»
ابطحی ورود افراد غیرمرتبط با صنعت فرش به این حوزه را یکی دیگر از مشکلات عمدۀ این حوزه میداند. «وقتی تولیدکنندهای به جای استفاده از مواد اولیۀ مرغوب، اصرار به استفاده از مواد بیکیفیت دارد و به تذکرهای ما هم توجه نمیکند، نباید انتظار فروش مناسب و صادرات داشته باشد. هر چند ممکن است این فرشها در داخل و یا خارج از کشور به فروش برسند اما در واقع موجب بدنامی این صنعت و فرشهای تولیدی استان گلستان میشوند.»
ابوالفضل ابطحی معتقد است برای آنکه فرش دستباف به جایگاه خوبی در دنیا دست پیدا کند باید شناسنامهدارکردن این محصول جدی گرفته شود اما متأسفانه تصمیمگیران در سطح کلان به این مسئله توجهی نمیکنند. «ما باید منافع ملی را به منافع شخصیمان ترجیح بدهیم و با داشتن دورنما و برنامۀ طولانیمدت در این حوزه کار کنیم. در غیر اینصورت صنعت و اقتصاد ما به همین صورت درگیر مشکلات گوناگون خواهد بود.»