تاثیر حکمرانی در حادثه ی عاشور


یادداشت |

متن پیش روی شما سخنرانی محرم سال گذشته  احسان مکتبی در مجمع فرهنگیان گلستان است ، مکتبی کوشیده است ریشه های انحطاطی که منجر به شهادت امام حسین (ع)شده است را با دقت بازنمایی نماید .گلشن مهر می کوشد تا انتهای محرم هر روز متن سخنرانی ها یا گفتگو هایی که به درک دقیقتر پیام عاشورا کمک می کند منتشر نماید .

 

■  خلیفه ی دوم و سوم

در سال سیزدهم خلیفه اول دار دنیا را وداع می کند و حکومت را به خلیفه ی دوم تحویل می دهد اما  یک نکته ی مهم  در این میان هست  اول آنکه در دوران حکومت خلیفه ی اول فتوحات بزرگ اسلامی اتفاق نیفتاده است، همه می دانیم که فتوحات بزرگ اسلامی در دوران خلیفه دوم اتفاق افتاده است. آنچنان که محقق ارجمند میرزا حسین نایینی می گوید تاریخ اسلام را باید دو بار خواند، یک باراز اولین روز هجرت تا هفدهم هجری و بار دیگر از هفدهم هجری به بعد ،علتش نیز حضور غنایم در جامعه اسلامی که بسیار نکته مهمی است نکته ی دیگر اینکه سیاست و روش اقتصادی خلیفه دوم با روش اقتصادی خلیفه اول متفاوت بود مبتنی بر روایات و احادیث برداشت خلیفه ی دوم این بود که نباید بین کسانی که از ابتدا مسلمان بوده اند و قبل از هجرت مسلمان بودند و نزدیکان پیامبر و کسانی که همیشه با اسلام بودند و یا در مدینه بودند و یا همراه امت اسلامی بودند با کسانی که مسلمانان غنیمتی و قبیلگی هستند تفاوت باشد.امروز هم این استدلال استدلال درستی به نظر می رسد  بین کسی که اولین روز با پیغمبر اسلام بوده است همانند خلفای راشدین  نباید با کسانی که اسلامشان اسلام  قبیلگی و غنیمت است ،برابری باشد ؛ این غنایم باید بر اساس اقرب فی الاقرب تقسیم شود و شد.خلیفه ی دوم در سال پانزدهم هجری مقتنبس از ایرانیان  دیوان عطا را راه اندازی می کند ،   و نسب شناسان را جذب می کنند که نسب ها را تشخیص دهند تا بدانند چه کسانی با پیغمبر(ص) نزدیک تر بوده اند، چه کسانی فامیلند  و در کنار آن چه کسانی با پیغمبر همراه بودند مثل طلحه مثل زبیر همه اینها کسانی هستند  که جزو اصحاب کبار هستند براسا س این فرمول و در سال هفدهم هجری غنایم وارد جامعه اسلامی می شود و تمام کسانی که اسلام معرفتی و اسلام اولیه داشتند، صاحب ثروتهای هنگفت و باد اورده می شوند . آماری از این اموال در تاریخ هست می توانید بروید ببینید در انتهای دولت خلیفه ی دوم و سوم که غیر قابل باور است از اینکه مومنان  صدر اسلام  که مژده بهشت به انها داده شده بود،در کدام جایگاه مالی قرار می گیرند  پدیده  متعجب کننده ای است ، اموال فراوان ، هزار اسب ، هزار شتر ،کیسه های مملو از جواهر و مشربه های پر از طلا و... خلیفه دوم در روزهای آخر زندگیش  احساس می کند که باید در این مسیر اصلاحاتی بوجود بیاورد که ترور می شود.   شب نشینی ها در مدینه و پایکوبی ها در مکه شروع شده بود آن  انسانهای بسیار مومن متقی که حاضر به شهادت  در راه خداوند بودند  اینک حساب و کتابشان متفاوت شده بود هر کدام هزار برده داشتند میلیونها درهم  درآمد داشتند و  مثل چاه نفت از غنیمت ها به انها می رسید ایران و روم و اسپانیا و آفریقا را گرفته بودند  و براساس آن قاعده اقرب فی الاقرب  هر کس نزدیک تر به پیغمبر بودبیشتر دریافت می کرد.در این میانه تنها امام علی (ع) است که به خاطر  سیرت شخصی اش درگیر این مساله نمی شود و سهمش را انفاق می کرده است ، بقیه اینطور نیستند درباره خلیفه ی دوم آورده اندبه لحاظ شخصیتی انسان  بسیار  سخت و ممسکی  در بیت المال  بوده است و به تعبیر امروزی ها حواس جمع بوده است ؛ وقتی که احساس می کند این مسیر را باید تغییر بدهد ترور می شود وامکان اصلاح امور به دست خلیفه دوم از دست می رود .خلیفه سوم از راه می رسد با مسلک شخصی متفاوت  ، ایشان  انسان متمولی بوده است  بنابر این اجدادش و زندگی شخصی اش هم متفاوت بوده و به لحاظ شخصی هم گشاده دست بوده اند، ایشان همین مسیر اقتصادی اجتماعی خلیفه ی دوم را ادامه می دهد.   خلیفه سوم از بیست و سوم  تا سی و پنج هجری خلافت داشت دوازده سال  این مشی را ادامه می دهد علاوه بر این برخی از نیروهای  بنی امیه را که همیشه در برابر بنی هاشم بوده اند و جزو مسلمانان  متاخر بوده اندو بعد از فتح مکه مسلمان شده بودند  را  حکمرانی می دهد  مثل معاویه و یا به درحات عالی و برتر  نظامی و سپاهی می رساند .آرام آرام  همه چیزدر حال برگشت به پیش از اسلام است امرا و حاکمان و ... از اسلام معرفتی   به سمت اسلام  قبیلگی و اسلام غنیمتی کوچ می کنند.

 

■  فاصله طبقاتی وجامعه ی رانتینه

بعد از آن چه اتفاقی می افتد،  جامعه ای بوجود میاید به تعبیر امروزی ها رانتینه بخشی معدود  صاحب امتیازات خاص و بخش عمده ای فقیر و بیچاره و ناتوان .  خلیفه  سوم به خاطر فشار فاصله طبقاتی بین مسلمان ها و شورش آنها کشته می شود. برای نمونه قاصله طبقاتی در بین صحابه اولیه مبتنی بر تاریخ  نمونه ای را عرض می کنم ، نوشته اند  پس از مرگ یکی از شش نفر اهل شورا از او  حدود 59 میلیون و هشتصد هزار درهم از او ماند، هزار برده، باغ هایی در بصره و کوفه  با هزار اسب و یا دیگری  سی میلیون درهم و وقتی که از دنیا رفت نزد خزانه دارش  بیش از دو میلیون درهم موجودی داشت او البته بزرگوار بود به همه بذل و بخشش می کرد، اما این  اشتباه سیستماتیک برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی به گونه ای   امتیاز و رانت نهادینه شده را پمپاژ می کند که شما می بینید یک دولت صالح معرفتی درستکار که در صدرش پیغمبر اکرم هست بعد در سی و پنج سالگی دیگر کارش تمام شده است .

خلیفه چهارم و بازگشت به سنت

در چینین  کش و قوسی   مردم مسلمان از حاشیه به متن  حمله می کنند و خلیفه را می کشند .حکمرانی به اجبار به   خلیفه چهارم می رسد خلیفه ی چهارمی که  هم روش با خلیفه ی اول و پیغمبر(ص) است  و می خواهد آن رفتار را انجام بدهد یعنی می خواهد جامعه اسلامی را از اسلام قبیلیگی و اسلام غنیمت خالی کند و به سمت اسلام اولیه و اسلام متقدم ببرد.به عدالت آزادی و مساوات و خلیفه ی چهارم برگرداند، خلیفه چهارم  می خواهد این کار ها  را بکند. اینک   اولین کسانی که در برابرش می ایستند چه کسانی هستند؟ همان مومنان اولیه ای هستند که حالا در این سی سال متکی به این غنایم بسیار گسترده  ای که به آنها رسیده زندگی دیگری دارند حاضر نیستند برگردند ، فاصله طبقاتی به اوج رسیده و جامعه اسلامی به حد  انفجار رسیده است آنها دیگر خود را با عامه یکی نمی دانند و سهم خاص خودشان را مطالبه می کنند خلیفه چهارم می فرماید : هیچ فرقی  بین عرب و عجب سیاه و سفید  و مرد و زن  نیست من از پیغمبر خدا نشنیدم که بین بندگان خدا تفاوتی هست همانند خلیفه اول؛ جالب آن است که آورده اند  به خلیفه اول  هم گفته بودند سهم  ما از بیت المال چه می شود خلیفه اول هم گفته بود من مسوول معاش  هستم این غنیمت برای معاش و شکم مردم است و شکم هم بین مسلمان و غیر مسلمان و عرب و عجب تفاوت نمی کند باید شکم سیر بشود اگر برای خدا جنگیدند اجرشان را از خداوند خواهند گرفت . امام علی (ع)هم مبتنی بر همین روش مساوات  دنبال  اقامه ی عدل است اما می دانید که چه اتفاقی می افتد منطق رفتاری به هم نمی خواند و سه جنگ به امام علی(ع)  تحمیل می شود  از بزرگان صفین جمل و خوارج همه جزو انسانهای صاحب نظر و صاحب اندیشه در دو دهه متحول شده بودند. همزمان در شام انسان  بسیار زیرکی به نام معاویه  حکمران است   وخلیفه مرکزی هم در جنگ نیز نمی تواند او را عزل کند او اینک به مثابه رقیب برای حکومت مرکزی رفتار می کرد حکومت شام  به تعبیر امروز   یک حاکمیت خودکامه بود و توتالیتر و تمامیت خواه نبوده است (فرق این  دو تا این است که در حاکمیت توتالیتر هر کسی که غیر او باشد را حذف می کند ولی  خودکامگان می گویند که با ما کاری نداشته باشید هر چه می خواهید باشید.)

معاویه در خطبه ای که در تاریخ آمده دقیقا این حرفها را می زند می گوید که نیکو بخورید نیکو بیاشامید اگر مرا بهترین خود نیابید حکومتم را سودمند ترین برای خودتان خواهید یافت ولله بر احدی که شمشیر ندارد شمشیر نخواهم کشید و  سخن هیچ یک از شما را که برای  تسکین خود گفته اند پاسخ نداده و اعتنا نخواهم کرد.خیلی نکات مهمی دارد میگوید  تا وارد جنگ با من نشوید کاری با شما ندارم و هر حرفی دلتان می خواهد بزنید  من با حرفهایتان که برای رضایت دوستانتان یا برای نشان دادن قدرتتان می زنید کاری ندارم  ، به سخن هیچ یک از شما را که برای تسکین خودتان می زنید اعتنا نخواهم کرد  اگر مرا کسی نیافتید که به همه حقوق شما قیام نماید بعض آن را از من بپذیرید.یک کلمه در خطبه های معاویه که حالا کم کم  مانند   پادشاهان اسلامی  است و به او سلام می کنند حرفی از شعارهای اولیه اسلام نیست  ووقتی که می گوید چرا با من بسان پادشاهان برخورد می کنید و من را شاه خطاب می کنید می شنود که   خلیفه را ما انتخاب می کردیم ولی پادشاه  را ما انتخاب نمی کنیم  تو پادشاهی   ،بنابراین بنیان سلطنت اسلامی با او  گذاشته می شود و بعد که یزید ادامه پیدا می کند با او رسمیت پیدا می کند.معاویه هیچ کلمه ای در صحبتهایش از سنت رسول الله از کلام خداوند و از سیره خلفای راشدین  به کار نمی برد دیگر  این سنت ها کم کم در این سالها فراموش شده   است ، سال سی و پنج خلیفه دوم از دنیا می رود سال چهل امام علی(ع) به شهادت می رسدپس از اما علی و جز چند ماه خلافت امام حسن (ع) معویه چهل سال خلافت می کند و در سال 60 از دنیا می رود  او در این سالها تمام تلاش خود را برای نهادینه کردن فهم خود از اسلام انجام میدهد ودقیقا بازنمایی های خود را  به عنوان  اسلام ترویج می کند.    معاویه در شام تمام امکانات را در خدمت بازنمایی جدیدی قرار میدهد که نوع جدیدی از تفکر اسلامی شکل می گیرد که تناسبی با اسلام محمدی (ص)ندارد شاید جمله ای از  مقدمه ابن خلدون راه گشا باشد که می گوید :  حکمرانی های استبدادی در میان مسلمانان، وقتی  نمی توانستند احکام اسلامی را تغییر دهند، تمام تلاششان را کردند که محتوای دین را از جامعه اسلامی بگیرندو اسلام را تحریف کنند و آنوقت اسمی بماند  به نام اسلام و هیچ رسمی نماند حالا با این نگاه تحلیل تطبیقی برگردید به خطبه امام حسین(ع) در منا  که سال شصت هجری ایشان برای صحابه خوانده است ،  امام می فرماید :شما آبرویتان را از اسلام گرفتید و اعتبارتان را از دین خدا و پیامبر  اکرم گرفتید و حالا حاضر نیستید از  اعتبارتان برای دین خدا بگذرید  امام به شدت از اینها انتقاد می کند تمام این سالها بعد از شهادت امام حسن(ع) و حکمرانی  معاویه بر شام امام حسین (ع) مشغول روشنگری صحبت کردن و آگاهی بخشی  بوده ولی تاثیری نمی گذارد   بنابر این دو گفتمان ،دو مدل حکومت  و دو مدل فهم در عاشورا در برابر هم قرار گرفتند یک مدل اسلام معرفتی اسلام متقدم  مبتنی بر مساوات وعدالت  و باور به آخرت و سنت رسول الله و کلام خدا و گفتمان  دوم  که در برابرش قرار گرفته مدل اسلام غنیمتی و قبیلگی  و کسانی که با حساب و کتاب  خودشان در برابر اسلام قرار گرفتند این دو گفتمان در برابر هم صف آرایی می کنند و طبیعی است که وقتی که  فساد ساختاری باشد و به اسم دین خدا کارش را پیش ببرد اتفاقی که در ظهر عاشورا  نباید می افتاد می افتد یعنی تمام تلاش پیغمبر تمام تلاش کسانی که  دنبال این بودند که اسلام  معرفتی و اسلام متقدم غلبه پیدا کند بر اسلام غنیمت و اسلام قبیله  ره به جایی نمی برد و امام حسین شهید می شود و به تعبیر امروزی ها  از مدار حکمرانی حذف می شود ،این  اوج به ثمر نشستن انحراف در  جامعه اسلامی است.در شرایط اینچنینی است که جامعه اسلامی  علی رغم اینکه اسمش اسلامی است   دیگر تاب و تحمل  پذیرش نخبگان اخیار و نیکان و درستکاران را ندارد و مجبور به حذف بزرگان می شود.  

 

 

از اینکه وقت گذاشتید و توجه کردید انشالله سخنان من به کارتان آمده باشد و تلنگری در چهارچوب های ذهنی شما باشد  از توجهتان سپاسگزارم.