شطرنج و خانه ی کتاب گرگان




علیرضا ابن قاسم - شطرنج از آن دست بازیهاست که حقیقتن ذهن را به شکلی حداکثری به کار می گیرد تا فکری تولید کند که دست آوردش دست یافتن به موقعیتی است برای نشان دادن ظرفیت ها و قابلیت های فردی و در عین حال جمعی(تمامی مهره های شطرنج) که می تواند حظی وافر را نصیب آدمی کند. تفکر در باره ی خلق موقعیتی زیبا که دو طرف درگیر را به وجد می آورد و این نا‌شی از بروز خلاقیتی است که این امر را میسر می کند.

حدودن یک ماه پیش دوست جوانم  «بهراد بنایی» که مسئول کافه ی خانه کتاب گرگان است پیشنهادی مبنی بر برگزاری مسابقه ی شطرنج تحت نام  «جام دوستداران کتاب» بین اهالی کتاب و دوستان و علاقمندان به شطرنج را در میان گذاشت. این پیشنهاد باعث شد که خاطرات خانه ی شطرنج گرگان در چهل سال پیش در من زنده شود. انگار همین دیروز بود که بعدازظهرها به همراه برادرم(غلامرضا ابن قاسم) به خانه ی شطرنج (واقع در طبقه ی دوم ساختمان تربیت بدنی) می رفتیم و ساعت ها به بازی و اختلاط با دوستان می گذشت. خیلی از دوَستان از جمله آقایان ابراهیم اثنا عشری، فرهاد قرآنی، بهرام جوانمرد، نعمت الله تربتی، محمد کاظمی،  امینی، منوچهری، آذری، که از شطرنج بازان حرفه ای گرگان بودند به همراه دوستان جویای نامی چون مهیار زرگری، کاظمی فر، زعفرانی،بهروز کیانی، باستانی، نیسان پرویز، احمد شیرنگی و خیلی های دیگر که حافظه ام یاری نمی کند  ساعات خوبی را رقم می زدند. البته بعد از تعطیلی خانه ی شطرنج همه چیز به محاق رفت. برای همین در برهه ای دوستان برای بازی به جنگل می رفتند و به نوعی خانه ی شطرنج را در آن جا برقرار می کردند. برای برگزاری مسابقات ساعت و صفحه و مهره به اندازه ای که بشود مسابقه ای را به شکل تقریبن استاندارد انجام داد لازم بود که متاسفانه ما امکاناتی نداشتیم. من با ذهنیتی که برای خودم ساخته بودم به دوستان گفتم که به خانه ی شطرنج می روم و از طریق دوستانی که آن جا هستند وسائل را تهیه می کنم. با این خیال به محل هیئت شطرنج گرگان واقع درخیابان شهدا، لاله ی نوزدهم رفتم. سالنی بزرگ با میزهای آماده بازی. منشی که خانم جوانی بود با دیدن من به طرفم آمد  و گفت کاری داشتید و من قصدمان از انجام مسابقه را بازگو کردم در  همین اثنا آقای جوانی که مدرس شطرنج بودند به نام جناب توانا با شنیدن صحبت های من آمدند و من دوباره مسئله را شرح دادم و ایشان گفتند که مانعی نیست. از دوستان قدیمی پرسیدم که آقای توانا گفت اسمشان  را شنیدم ولی این جا نمیان.

خیلی توی ذوقم خورد با آن چیزی که می پنداشتم تفاوت بسیار داشت. البته این ذهنیت من بود که چهل سال پیش را فکر می کردم همین دیروز است. بازهمان حال سه گانه ی  «پل ریکور» انگار که دست از سر ما برنمی دارد. مانند این بود که به صخره ی محکمی خورده باشم تا وسائل را بیاورم اصلن نفهمیدم چگونه تاکسی گرفتم و چگونه مسیر را آمدم در همان چهل سال پیش گویی فریز شده بودم. وحشت گذشت ایام را می توانستم با تمام وجود حس کنم. و این که واقعیت آن چیزی نیست که در ذهن می گذرد واقعیت آن چیزی است که تو را در بر گرفته است کنار آمدن با آن، تناقضی است که انسان را به دنیایی از کنش ها و واکنش ها می کشاند. در ذهن ام ملغمه ای برپا بود به یک باره همه ی آن چبزی که از شطرنج در خاطرم بود رو می خواستم مرور کنم هیجانی که از گشایش های پویا و یا از دفاعی که خیالت را راحت کند از هر آن چه که ترکیب های تهاجمی می تواند موقعیتت را به خطر اندازد. یا از قربانی دادن در شطرنج  که منجر به واریانت هایی می شود که حریف را مجبور می کند حرکاتی انجام دهد تا روند بازی را به نفع ات تغییر دهد. در کنه این تکنیک آگاهی ی نهفته است که در بعضی از مواقع وقتی تمهیدات اش فراهم است دیگر  برای حریف هیچ امکانی به عنوان رهایی باقی نمی ماند ولی در مواقعی قربانی دادن آن چنان مشهود نیست، قدری زمان می برد تا این که ارزشش هویدا شود. آن وقت است که پوزیسیون به نفع شماست،   قدرت مهره هایتان را به عینه مشاهده می کنید این حرکت ها و  تکنیک هاست که شطرنج را دارای گوشت و خون می کند. مهره هایی که بادرهم آمیزی شان با تفکر دچار پویایی می شوند. این است که شطرنج می تواند به عنوان عاملی به غایت انسانی تبلور اندیشه هایی باشد که در دیالکتیک اسارت_رهایی نقشی آرمان خواهانه بازی نماید.

آغاز مسابقات

به هر تقدیر بازی ها با بیست وچهار شرکت کننده از تاریخ بیست و سوم خرداد ماه نود و نه آغاز شد.،که در بین شان از اهل قلم و هنرمندان شهر هم دیده می شد. محمد قاری شاعر، علی رایجی داستان نویس، مسرور وکیلی داستان نویس، سجاد سدنی داستان نویس، مهدی بوستانی مدرس موسیقی، و جمعی دیگر از نوجوانان و جوانانی که به شکل کلاسیک شطرنج را آموزش دیده بودند. در این جا باید به واقع از جناب «پوریا میدانی» مسئول خانه ی کتاب گرگان قدردانی و تشکر کنیم که یک تنه رسالتی فرهنگی را به دوش می کشد وی یا ایجاد فضای ادبی مانند کتابخوانی، نقد، آموزش داستان، نقد سینما، آموزش خطاطی و غیره بدون هیچ چشم داشتی سهمی به سزا در ارتقاء فرهنگی این شهر دارد.

مسابقات که انجام شد اتفاقات بعضن جالبی هم افتاد به عنوان مثال نوجوانی به نام  «ماه بد مطلق» با 9 سال سن حریف اش را  در کمتر از دو دقیقه مغلوب کرد که این اولین شوک بازی ها بود

محمد قاری یکی دیگر از شرکت کنندگان بود وی که از دوستان زنده یاد  «حسین کاشانی راد» شاعر ویکی از شطرنج بازان به نام در دهه ی پنجاه بود نقل می کرد که شطرنج را از وی آموخته از قضا من با محمد قاری هم گروه شدم. قبل از بازی کری خوانی هایش را شروع کرده بود و به نوعی می خواست توی دلم را خالی کند من که مسئله را جدی گرفته بودم از این هراس داشتم که نکند به شکلی مفتضحانه شکست بخورم. محمد هم که شوخی و جدی را اکثر مواقع قاطی می کند چند بار زنگ زد که می توانی انصراف بدی تا زیاد به لحاظ روحی دچار چالش نشوی. روز بازی موقع تعیین مهره گفت برای من اصلن فرقی نداره چه سیاه، چه سفید مهم یک امتیازه که نصیب من میشه. قبل از شروع بازی خیلی جدی گفت راستی اسب چه جوری حرکت می کنه. حرفش رو جدی نگرفتم  وگفتم داری دست می اندازی جناب  «بوربس اسپاسکی» خنده ی زیرکانه ای کرد و بازی شروع شد. با حرکت پیاده هاش به نظرم آمد که داره خیلی مبتدیانه بازی می کنه اما سوارهایش را به خوبی آرایش داد و خانه های مرکزی رو می خواست تحت کنترل بگیرد من کمی تمرکزم رو از دست داده بودم چون بیشتر از آن که بخوام به حرکت مهره هایَش فکر کنم به حالات و حرکات محمد توجه می کردم برای همین نفهمیدم چگونه یک سوار عقب افتادم اما در ادامه با تمرکز و مسلط شدن به جریان بازی موفق شدم امتیاز مسابفه را از آن خود کنم.

یکی دیگر از شرکت کنند گان  «مهدی بوستانی» بود که با سابقه ای که داشت همه ی دوستان شانس قهرمانی را برایش قائل بودند. بوستانی بازیکن خوبی است البته باید از استرس اش هنگام مسابقه بکاهد. بازیکن دیگری که از او صحبت می شد  «محمد پیکرستان» بودجوانی که با دیسیپلین خاص اش برای همه واهمه ایجاد کرده بود. تمام بازی هایش را یادداشت می کرد  کم حرف بود و زیاد هم اهل حاشیه نبود. یکی از نکات جالبی که در ابن مسابقات اتفاق افتاد حضور خانم شمسی موسا نژاد بود که باعث شد به نوعی این مسابقات مختلط شود خانم موسا نژاد بازیکن با هوشی است که توانَست تا دور یک هشتم بالا بیاید. سعید عادلی نوجوان خوش آتیه در مرحله ی یک چهارم حضور یافت سعید عادلی اگر تمرکزش را بیشتر  می کرد می توانست تا مراحل پایانی هم بالا بیاید.

یکی دیگر از شطرنج بازانی که از بازی خوبی برخوردار بود مهرزاد کریمی نژاد بود که تا یک چهارم نهایی هم آمد در این مرحله باید با من بازی می کرد اما به علت پیش آمد ناخواسته ای، مجبور به انصراف شد البته از خوش شانسی من بود که بدون مسابقه در این مرحله به دور پایانی رفتم. میثم فتحی شرکت کننده ی دیگری بود که نشان داد از هوش خوبی برخوردارست و با بازیهای خوبش توانست نظرها را جلب کند فتحی در یک چهارم نهایی با علی رایجی روبرو شد که از شطرنج بازان خوب می باشد که در نهایت بازی را واگذار کرد. سجاد سدنی و مسرور وکیلی دو شطرنج بازی بودند که برخلاف انتظاری که از آنها می رفت نتوانستند بازی های خوبی را به نمایش بگذارند و در همان مراحل اولیه حذف شدند.

از بلزی های جذاب می توان به بازی مهدی دادخواه و مهدی بوستاتی اشاره کرد این دو شطرنج باز به واَسطه ی دوستی شان بارها و بارها با یکدیگر بازی کرده اند و با روش بکدیگر کاملن آشنایی داشتند در این بازی اگر مهدی داد خواه کمی هوشیاری به خرج می داد می توانست برنده باشد اما در آخربازی که به پیشروی پیاده ها کشیده شده بودمهدی بوستانی با ارتقاء پیاده اش توانست یک امتیاز بازی را از آن خود کند در دور پایانی مهدی بوستانی با یک و نیم امتیاز و محمد پیکرستان با سه امتیاز باید سه بازی را با هم انجام می دادند که درنهایت اگر بازیکنی دو برد از سه مسابقه را به دست آورد به عنوان قهرمان بازیها شناخته شود در آخر مهدی بوستانی با دو برد در برابر یک شکَست قهرمان شد قابل ذکر اَست که این بازیها در پایان هر فصل انجام می شود شطرنح بازانی که در این دوره از بازی ها شرکت داشتند عبارت بودند ازماه بد مطلق،شمسی موسا نژاد، محمد پیکرستان، سجاد سدنی، نیما محمودی، سرور وکیلی، علی رایجی، محمد قاری، مازندرانی، چهار نایی، سینا محمودی، سینا ولی زاده، علیرضا بندانی، صالح محمودی، سعید عادلی، میثم فتحی، علیرضا ابن قاسم، مهدی بوستانی، مهدی دادخواه، ارمیا فرخی، مهرزاد کریمی