اشغال استرآباد بدست شوروی


یادداشت |

 

■  اسداله معطوفی

پس از جنگ جهانی اول و اقتصاد معاهده ورسای، بخشی از کشور آلمان از جمله منطقه لایپزیک جدا شده و به لهستان واگذار شده بود. این امر سالها مورد رنجش سرمایه داری بزرگ آلمانها و نماینده آنها حزب اس.اس ها و شخص هیتلر شده بود. بدین جهت جنگ جهانی دوم بدین بهانه یعنی حمله آلمانها به لهستان در سال 1939 م (1318 خ) آغاز شد و در اندک زمانی ارتش هیتلری آلمان، لهستان، بلژیک و فرانسه را تصرف کردند. از آن سو موسولینی متحد آلمانها هم یوگوسلاوی و رومانی و آلبانی را فتح کردند. در این میان ایرانو حکومت رضاشاه اعلام بی طرفی کردند، اما گرایش حکومت رضاشاه به آلمانی ها در جبهه های جنگ پیروزی هایی را هم کسب کرده بودند، از چشم متفقین (آمریکا، شوروی، فرانسه و انگلیس) بدور نماند. بعلاوه با هجوم ارتش متحدین (آلمان، ایتالیا و عثمانی) به شوروی سبب گردید. متفقین مخصوصا شوروی و انگلیس توجه ویژه به ایران نمایند، زیرا پل عبور در خاورمیانه محسوب می شد. بدین جهت از دولت ایران خواستند حداقل چهار پنجم آلمان ها را که اکثرا جاسوس و نظامی بودند، از ایران اخراج کند. اما با توجه به گرایش حکومت رضاشاه به آلمانها، از این کار سرباز زدند و در نتیجه برای جلوگیری از دستیابی آلمانها به منبع عظیم نفت شوروی ها در باکو و بادکوبه، انگلیسیها ازجنوب و ارتش شوروی از شمال وارد ایران شدند که گرگان در این حوزه شمالی قرار می گرفت. بدین جهت گرگان در سوم شهریور 1320 توسط ارتش شوروی فتح گردید. ارتش شوروی در 3 ستون نیروهای خود را بدین گونه وارد شمال ایران نمودند: 1- از رود ارس گذشته وارد تبریز شدند. 2- از طریق آستارا و کرانه های خزر وارد رشت شده به سوی قزوین رهسپار گشتند. 3- از طریق رود اترک وارد بندرشاه، گنبد، گرگان و چند ناحیه دیگر گشتند.این دسته سوم که شامل سپاه 58 پیاده شوروی می شد، به هنگام پگاه روز 3 شهریور با عبور از مرز و پاسگاه مرزی تنگلی وارد دشت گرگان شدند. خبر به هنگ 23 سوار مستقر در گنبدکاوس رسید که بلافاصله به سرهنگ معتضدی کفیل فرماندهی لشکر 10 گرگان مخابره گردید. در این هنگام دسته لشکر 39 سوار شوروی هم از بقیه جدا شده و به سوی گنبد حرکت کردند و لشکر 67 آنها نیز به طرف گرگان آمدند. روز 5 شهریور شهرهای گرگان، بندرشاه، رشت و بندرپهلوی بمباران شدند. از آن سو هنگ 23 سوار گنبد و دسته ای از پیاده نظام لشکر 10 گرگان در 2 ستون به فرماندهی سرهنگ دوم حاج وزیری در تنگه ناهارخوران زیارت و سرگرد صدرالدین در گردنه بلو موضع گرفتند تا مقاومت نمایند. سرهنگ معتضد نیز مقر فرماندهی خود را به شاهکوه منتقل کرد. با خالی شدن منطقه، در زمانی که مسئولین شهر گریخته بودند، سپاه شوروی گرگان را تصرف نمود. اما ضیاء نوری رئیس دادگستری، محمد آیت اللهی رئیس ثبت اسناد و املاک، رفیعی رئیس پست، کریمی بازپرس دادگستری و محمد زند رئیس دارایی در شهر گرگان ماندند. از آن سو در تهران با موافقت استعفای علی منصور از مقام نخست وزیری و جایگزین شدن دولت محمدعلی فروغی، دستور عدم مقاومت برای ارتش ایران صادر گردید هر چند ارتش آن روز توان مقاومت نداشت چنانکه در گرگان بسیاری از نظامیان گریخته بودند، از جمله انتقال مرکز فرماندهی سرهنگ معتضد از گرگان به قریه کوهستانی شاهکوه در واقع فرار و عدم مقاومت محسوب می گردید. به هر صورت این دستور روز 6 شهریور با تلفن به سرگرد رضا هنجنی فرمانده هنگ 13 سوار در تنگه نوده ابلاغ گردید. در پی آن نامبره اقدام به چند کار نمود. یکی آنکه به گردان دوم خود در گنبد دستور داد ستوان یکم ابراهیمی به همراه سرابی مدیر داروخانه گنبدکابوس که زبان روسی بلد بود، به طرف داشلی برون بروند و مفاد امریه یعنی عدم مقاومت را به اطلاع فرمانده نیروهای شوروی برسانند. این دو نفر نیز قصد چنین کاری را کردند اما در وسط راه بوسیله نیروهای شوروی دستگیر شدند. در این میان سرگرد یوسف دهلوی هم که به سوی گرگان می آمد تا امریه مقاومت را به سرهنگ معتضد برساند، بوسیله نیروهای دیگر شوروی ها که در گرگان مستقر شده بودند، دستگیر و در مهمانخانه شاهی (هتل میامی در حاشیه شرقی فلکه شهرداری) که برای مدتی مقر و ستاد فرماندهی شورویها در منطقه شده بود، حبس گردید. بعد از این واقعه داغستانی که مدتی سرباز توپخانه گرگان، بعد رئیس کارخانه های شاهی بندرگز و مدتی هم کارپرداز املاک اختصاصی بود، اعلام آمادگی کرد تا نیروهای شوروی را به مقر فرماندهی سرهنگ معتضد در شاهکوه ببرد و امیریه عدم مقاومت را نیز به او برساند. اما معتضد برای دیدار با فرماندهی شوروی ها به گرگان آمد که بلافاصله بازداشت شد و به باشگاه افسران واقع در پادگان گرگان منتقل شد و حبس گردید. نیروهای شوروی در همین هنگام یعنی 9 شهریور حدود 1000 سرباز این پادگان را با یک پتو و یک یغلاوی مرخص کردند تا به منازل خود بروند. البته قبل از این سواره نظام هنگ 23 از پادگان گرگان خارج شده و آنها هم از طریق مناطق کوهستانی منطقه شاهکوه به سوی شاهرود عقب نشسته بودند. روز 14 شهریور سرهنگ بهرامی، سرگرد هنجنی و سرگرد دهلوی را که شورویها در شاهرود دستگیر و حبس کرده بودند، از طریق مرز داشلی برون به عشق آباد منتقل کردند. ولی سرهنگ معتضد به همراه سرگرد خاتمیان با کسب اعتماد شوروی ها و به بهانه دستگیری سرهنگ حاج  وزیری و سرگرد صور اسرافیل که با ستونهای تحت امر خود هنوز در جنگلهای انبوه و کوههای اطراف گرگان متواری و سرگردان بودند، توانستند بگریزند و با لباس رعیت خود را به تهران و ستاد ارتش ایران برسانند. مدتی بعد یعنی اوایل آذر 22 نفر از استوارها و گروهبانان لشکر 10 گرگان که بازداشت ارتش شوروی بودند آزاد گردیده و به فرماندار گرگان تحویل داده شدند. 9 شهریور لشکر 68 پیاده کوهستانی شورویها از گرگان در زمانی به سوی مازندران اعزام شدند که چند روز قبل واحدهای دیگر آنها شهربانی و پادگانهای آن نواحی را تصرف کرده بودند. در گرگان انبارها و ساختمانهای کارخانه برنج (واقع در حاشبه دادگاه انقلاب کنونی در خیابان شالیکوبی) و در بندرشاه گمرک هم تحت اختیار ارتش شوروی درآمده بود. بعلاوه قرار شده بود اداره املاک (ساختمان سپاه پاسداران کنونی شهر گرگان) و نیز بیمارستان ارتش گرگان را نیز تعمیر کرده و در اختیار نیروهای شوروی قرار دهند. البته در بهار سال بعد کارخانه تعمیرات ادوات کشاورزی گرگان (روبروی اداره کشاورزی کنونی و جائی که چند سال بعد دانشگاه منابع طبیعی کنونی بر روی زمین آن ساخته شد) نیز در اختیار آنها گذاشته شد. به هر صورت این وضع تا ماهها ادامه داشت و حضور ارتش شوروی در این منطقه تاثیرت متعددی بر اوضاع منطقه گرگان گذاشته بود. در این مدت مقاومت های پراکنده و محدودی هم انجام می گرفت. بدین جهت شورویها گاه خواسته هایی را از مسئولان محلی یا دولتی مطرح می نمودند. مثلا در اوایل تابستان این سال کماندانت نیروهای شوروی رئیس شهربانی بندرشاه را احضار کرده و اعلان نمود شبها ممکن است سوت یا شیپور خطر از طرف ارتش شوروی زده شود که شما باید بلافاصله چراغهای بندرشاه را خاموش کنید و درب دکانها و منازل نیز باید بسته شوند طوریکه نوری از آنها به بیرون نتابد و یا در اواسط بهمن سفارت شوروی در تهران از دولت ایران خواست سروان منوچهر خان را از سمت نظامی اش در گنبد عزل کند زیرا وی متهم به شرکت در قتل کالامینسف نخستین سفیر شوروی در ایران بود. موضوع این قتل از این قرار بود که در تابستان سال 1298 خورشیدی کشتی های جنگی انگلیس مقر شورویها در جزیره آشوراده را بمباران کردند و 200 نفر از آنها را نیز دستگیر نمودند. البته گروهی هم به میانکاله و زاغمرز گریختند که یکی از آنها همین کالامینسف بود. وی در حوالی گلوگاه به دست منوچهر خان یاد شده که در آن دوران رئیس ژاندارمری آنجا بود بازداشت شد و به اشاره کلنل فلیپ اف یکی از افسران ضد انقلاب شوروی که در راس قشون اعزامی تهران به مازندران آمده بود، به قتل رسید.

با پایان جنگ دوم جهانی در سال 1945 م (1325 خورشیدی) و عقد قراردادهای متعدد در محافل دیپلماتیک جهانی، به تدریج نیروهای شوروی از شمال ایران از جمله گرگان خارج شدند. در این مورد به چند سند تاریخی و گزارشات ژورنالیستی استناد می گردد که متعلق به سال 1325 می باشند