بیست و یکم اردیبهشت ماه، روزی برای دارالمؤمنین گرگان


یادداشت |

علی بایزیدی

 

 

 

بیست و یکم اردیبهشت ماه، روز «دارالمؤمنین گرگان»:

گریگوری ولریانوویچ ملگونف در کتاب کرانه های جنوبی دریای خزر می نویسد: روی سکه هایی که اینجا ضرب شده، استرآباد، «دارالمؤمنین» نامیده شده است. در حقیقت عنوان «دارالمؤمنین» یا «بلدة المؤمنین» از اوان دوره ی صفویه (ابتدای قرن دهم) تا اوان حکومت پهلوی اول (اواسط قرن چهاردهم هجری)، بالغ بر چهار سده در اکثر منابع تاریخی و تذکره ها و اسناد و مدارک موجود از دوران صفوی، افشار، زند و قاجار به چشم می خورد. در دو سه دهه ی اخیر نیز بسیاری از پژوهشگران تاریخ و نویسندگان تلاش کردند تا این عنوان تاریخی را دوباره در کنار نام «گرگان» زنده کنند.

اصولاً بافت شهر تاریخی استرآباد  - حدفاصل میدان کاخ کنونی(دروازه بسطام) تا میدان سرخواجه(دروزاه چهل دختران) و میدان مازندران(دروازه مازندران یا قلعه خندان یا خواجه خضر) و آرامستان امام زاده عبدالله(دروازه فوجرد) - که از سه محله-ی اصلی «سبزه مشهد»، «نعبلندان» و «میدان» و گذرها و محلات فرعی «سرچشمه، دباغان، سرپیر، درب نو، شازده قاسم، شیرکش، پاسرو، میخچه گران، باغ پلنگ، آلوچه باغ، پشت باره، میرکریم، دوشنبه ای، چهارشنبه ای و...» تشکیل می شود، به دلیل مذهبی بودن و اعتقادات مذهبی مردمان این شهر، در هر محله، صاحب حداقل یک تکیه و حداقل یک مسجد، بوده و البته امام زادگان بسیاری نیز در دل شهر، مدفونند: امام زادگان عبدالله، نور، محسن، سید ابراهیم، بی بی  حور و بی بی  نور و بی بی  سبز، نه تن، راضیه و مرضیه و... . تمامی این عناصر و المان ها نشان از مذهبی بودن بافت معماری و اجتماعی شهر گرگان دارد و البته به این موارد، علما و فقهای دینی را نیز اضافه باید کرد. همین مسائل موجب گردید تا به درستی شهر استرآباد، دارالمؤمنین لقب بگیرد و این عنوان را قرن ها با خود یدک بکشد. حال به موضوع اصلی این مقاله بازگردیم: انتخاب روز بزرگداشت شهر. قطعا بدون در نظر داشتن هرگونه سابقه و پیشینه-ای در این خصوص، آنچه بدواً و منطقاً در پاسخ به این پرسش به ذهن متبادر می شود، این است که انتخاب یک روز بزرگداشت یا نکوداشت برای یک شهر، به این دلایل می تواند انجام  شود که:

-ایجاد همبستگی و دلبستگی و وحدت در میان اهالی شهر.

-ایجاد حس افتخار و غرور و مباهات در میان اهالی شهر.

-دستمایه و بهانه ای برای شادی و نشاط و سرزندگی و دوستی و مهرورزی میان اهالی شهر.

-دستمایه و بهانه ای برای نقدها، بررسی ها و پژوهش های تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، سیاسی شهر.

-معرفی و شناساندن ابعاد مختلف توانمندی های یک شهر و مردمانش به دیگر شهرها.

-پررنگ تر شدن وجوه تمایز و تفاخر یک شهر نسبت به دیگر شهرها.

قدیمی ترین سندی که دال بر دارالمؤمنین یا بلدة المؤمنین استرآباد باشد، وقفنامه ای متعلق به خواجه مظفرالدین بن خواجه فخرالدین احمد بتکچی استرآبادی(م 941 یا 942ه.ق) است که در هفتم ربیع الاول 920ه.ق مصادف با 28 اردیبهشت 893ه.ق، از عنوان «بلدة المؤمنین» در سند خود استفاده می کند(ر.ک از آستارا تا استارباد، ج6، صص 292 تا 300). در این وقفنامه سیزده رقبه ملک در ناحیه کبودجامه استرآباد و دو رقبه در ناحیه فخر عمادی و هشت رقبه در احیه استرآباد رستاق و... دو سنگ و دو دانگ سنگ آب خواسته رود را بر اولاد ذکور و اناث خود نسل در نسل وقف کرده است. جالب اینجاست که این سند، درست یک سال پیشتر، در ربیع الاول سال 919ه.ق نیز تنظیم شده بود(ر.ک همان، 268 تا 292) لکن گویا به دلایلی یک سال بعد از آن با اندکی اصلاحات و تغییرات بازنویسی می شود. همین امر خود نشانه ی خوبی برای عدم وجود سندی قدیم تر از سال 920ه.ق است. در حقیقت از این تاریخ به بعد است که عنوان و لقب بلدة المؤمنین یا دارالمؤمنین به متون و اسناد تاریخی راه می یابد. چنانکه در فرمان شاه اسماعیل اول صفوی مورخ اول ماه رجب المرجب سال 928ه.ق، در خصوص واگذاری دهکده چوپالانی به عنوان سیورغال به نظام الدین احمد حسینی استرآبادی از عنوان بلدة المؤمنین استفاده می شود.

خواجه مظفر مشهور به امیر سیف الدین از رجال دربار شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی بود و از اعیا ن استرآباد به شمار می آمد. وی منشأ خدمات وقفی فراوانی در استرآباد بود و مقبره اش در مدرسه دارالشفاء که خودش تأسیس کرده قرار داشته است. قمی مورخ در خلاصة التواریخ خود ذیل حوادث سال 936ه.ق، درباره ی خواجه مظفر می نویسد: خاقان صاحب-قران – شاه اسماعیل- او را به عمرو بن معدی کرب سلطان ملقب ساخته بودند، با هیکلی عجیب و هیبتی غریب». خواجه مظفر مشهور به امیر سیف الدین از رجال دربار شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی بود و از اعیا ن استرآباد به شمار می آمد. وی منشأ خدمات وقفی فراوانی در استرآباد بود و مقبره اش در مدرسه دارالشفاء که خودش تأسیس کرده قرار داشته است. قمی مورخ در خلاصة التواریخ خود ذیل حوادث سال 936ه.ق، درباره ی خواجه مظفر می نویسد: خاقان صاحب قران – شاه اسماعیل- او را به عمرو بن معدی کرب سلطان ملقب ساخته بودند، با هیکلی عجیب و هیبتی غریب».

در پایان اعلام می دارد، گزینه ی هفتم ربیع الاول 920ه.ق مصادف با بیست و یکم اردیبهشت ماه 893خ که حاکی از نخستین سند تاریخی است که شهر استرآباد یا گرگان را با لقب بلدة المؤمنین توصیف کرده و این لقب از این تاریخ به بعد در اکثر و اغلب اسناد تاریخی شخصی، وقفی، اداری و حتی فرامین شاهان صفوی اعم از شاه اسماعیل اول، شاه طهماسب اول، شاه عباس اول، شاه صفی و شاه سلطان حسین صفوی دیده می شود پس از دوران صفویه نیز این القاب (بلدة المؤمنین و دار المؤمنین) در دوران حکومتهای شاهان افشاریه، زندیه و قاجاریه نیز دیده می شود، و به وفور در چندصد سند تاریخی از 893خ تا 1300خ قابل رویت است، یک امتیاز بارز و شاخص دینی، مذهبی، فرهنگی و تاریخی برای شهر گرگان محسوب می شود. متأسفانه این عنوان در دوران حکومت پهلوی(1357-1304) به دست فراموشی سپرده شد و در چهل سال اخیر نیز به پیروی ناخواسته از آن سالها، احیا نگردید. اینک زمان آن رسیده است تا شهر مذهبی و فرهنگی گرگان که وجود و وفور تکایا، مساجد و امام زاده ها در آن نشانگر وزن مذهبی این شهر است، دوباره در سطح ملی و کشور به همان صفت ویژه شناخته شود.

 

■  مدیر مسوول فصل نامه استرآباد