هنرمدیریت افکار عمومی


یاددداشت اول |

■  با مسوولیت سر دبیر

 

درماه گذشته دواتفاق باعث شددرشبکه های اجتماعی ورسانه ها مباحث مختلفی طرح وبحث شود ، نخست کنارگذاشتن دوتصویر از دختران خردسال که موج سنگینی از نقد ی منطقی  را متوجه وزارت آموزش وپرورش کرد و در نهایت با توجیه غیر معقول وسپس با عذرخواهی وزیرو قول به اصلاح خاتمه یافت ، در مساله دوم که قصاص یا اعدام نوید افکاری بود نیز همان موج  به مراتب سنگین تر به سوی دستگاه قضایی برخاست ،موجی که هنوزهم تلاطم های  آن برجاست ، اما در این باره مدیران باید به چند نکته اساسی توجه داشته باشند اول آنکه شرایط روحی ، اقتصادی و اجتماعی شهروندان به گونه ای نیست که دیگر حتی یک شوک کوچک را هم پذیرا باشد دلیل آن  فقدان اعتماد و یا هرچه هست  مساله ی ما  در این یادداشت نیست ،نکته ای که این یادداشت می خواهیم به آن توجه دهیم  هنر مدیریت افکار عمومی است که گویا مدیران ما یا از درک آن ناتوانند یانتوانسته اند در عمل توانایی خود را نشان دهند ، در این بازی تردستانه هنری واطلاع رسانی اصولا مساله این نیست که حق با کدام گروه است وحقیقت با کدام جریان سیاسی واجتماعی است بلکه مساله این بازی چگونگی بازنمایی آن مساله در افکار عمومی است ، این مساله زمانی بیشترقابل  توجه است که بازیگر نقش اصلی صاحب حق  به معنای متعارف نیز باشد ولی نتواند حقانیت خود را به باور عموم انتقال دهد وبازیگران رقیب بازیرکی وهژمونی رسانه ای حقایق را قلب کنند به این جهت مدیران امروز  با هر ایده وسبکی باید مدیریت افکارعمومی را بیاموزند و بدانند دنیای دیجیتال و رسانه ، دنیایی پر شتاب ومملواز انسانهای با عجله ومشغول است که با یک نگاه در صداقت شما تردید می کند و با  نگاه بعدی صحت و سلامت شما را زیر سوال می برد، بنابر این اگر در دنیای سنتی مساله ما توجه به حقانیت در مساله ای بود اما در دنیای دیجیتال وفناوری پر شتاب امروز مساله بازنمایی افکار عمومی از حقیقت است ودقیقا در این نقطه است که صف مدیران امروزی با مدیران سنتی  از یکدیگرجدا می شود وآن توانایی اقناع وجدان عمومی شهروندان ناظر است .