آینده شعر و ادبیات گرگان امیدوارکننده است


شعر و ادب |

 

 

شاعر گرگانی در گفت‌وگو با ایبنا مطرح کرد

 

 

■  لطفاً کمی درباره وضعیت شعر گرگان و نیز انجمن‌ها و محافل شعری که جریان ساز و اندیشه محور بوده‌اند، بگوئید.

 

انجمن شعر گرگان سابقه طولانی دارد؛ اگرچه در دوره اخیر خود انجمن تالار فخرالدین اسعد گرگانی دچار بحران جدی است؛ تا حدی که من ترجیح می‌دهم اگر دوستی از شهری دیگر وارد گرگان شد و خواست به محفل ادبی قدم بگذارد، آن محفل انجمن شعر گرگان در تالار نباشد که اتفاقاً چند باری مجبور شدم برای بعضی دوستان توضیح دهم شعر واقعی و در جریان گرگان، ربطی به آن انجمن ندارد.این البته از جهات عدیده‌ای به زیان شعر گرگان تمام‌شده است؛ اول اینکه به‌ واسطه نامش (انجمن شعر فرهنگ و ارشاد اسلامی) خانواده‌های جوانان علاقه‌مند به شعر با خیال راحت‌تری فرزندانشان را به آنجا می‌فرستند و با توجه به ضعف علمی و ادبی انجمن چه استعدادهایی که وقتشان هدر رفته یا اصلاً از ادبیات دور می‌افتند.البته خوشبختانه شعر گرگان با توجه به سابقه‌ای که دارد، بیکار ننشسته و انجمن‌های دیگری در آن فعالیت دارند. از آن جمله می‌توان به انجمن شعر و داستان کانون دوستداران کتاب اشاره کرد که اکنون با همت دکتر موسوی در حدود دو دهه است که پذیرای شعردوستان و دوستداران دیگر شاخه‌های ادبی است. اگرچه فعلاً به‌دلیل شیوع بیماری کرونا ناچار به تعطیل کردن شده‌اند اما خوشبختانه فعالیت این انجمن در فضای مجازی ادامه دارد.همچنین از سال 94 خانه شعر و ادبیات گرگان هم فعالیت خود را به‌عنوان ارگان مستقل شاعران و اهالی ادبیات گرگان آغاز کرد و با جلسات ماهانه خود به طرح مباحث تئوریک ادبی پرداخت، درعین‌حال با برگزاری جلسات حاشیه‌ای مثل جلسات نقد کتاب و جلسات همین دور و بر به معرفی فعالان عرصه‌ی فرهنگ و ادب این منطقه پرداخت.در این‌ بین جلسات خانگی متعددی هم در خدمت‌رسانی به فرهنگ منطقه فعال بودند که از مؤثرترین آن‌ها می‌توان به دو جلسه پنجشنبه‌ها که تا اوایل دهه 80 فعالیت داشت و جلسه پاتوق پنجشنبه که به‌همت روزبه گیلاسیان (نویسنده کتاب‌هایی چون فلسفه در خیابان و فیلسوف کوچولو) به طرح مسائل حوزه عمومی می‌پرداخت، اشاره کرد.

 

■  بعضی از اهالی فرهنگ و ادب باور دارند که شعر معاصر گرگان در طی سالیان گذشته اوج و فرودها و رویدادهای متعددی را تجربه کرده که بعضاً اثراتش تا به امروز هم چنان به چشم می‌خورد. به نظر شما این اوج و فرودها و رویدادها چه بوده و آن اثرات باقی‌مانده چیست؟

 

شعر گرگان به‌خصوص در حوزه شعر مدرن، شعری قابل التفات بوده و هست. تا حدی که نقل‌ قولی از «یدالله رویایی» گاهی شنیده می‌شود که می‌گوید گرگان پایتخت شعر ایران است. دلیل بیان این جمله البته احتمالاً حضور چهره‌های مؤثری است که در گذشته و حال این شهر همچنان فعالیت داشته‌اند. ازجمله می‌توان به خانواده مؤمنی، علی مسعود هزارجریبی، مهدی مصلحی و دیگرانی اشاره کرد که بعضی نام‌ها مثل مرحوم محمد نویری و مرحوم اشراقی و مرحوم حبیب‌الله قلیشلی از پایه‌گذاران انجمن شعر گرگان هم بودند. درعین‌حال مدیریت مرحوم حبیب‌الله قلیشلی بر اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گلستان، دورانی خوش برای ادبیات شهر گرگان به دنبال داشت. امروز هم شعر و ادبیات گرگان با حضور چهره‌های فعال و به‌روز در ادبیات می‌تواند مدعی باشد؛ چهره‌هایی مانند نیما صفار، علی جهانگیری، محمد فرازجو، سارا سعیدی، محمد مطلوب‌طلب و... را می‌توانم اشاره‌ کنم.

 

■ برخی معتقدند جوان‌هایی که تازه‌ پا به عرصه شعر گذاشته‌اند، در مسائل اجتماعی روز به‌طور عمیق ورود نمی‌کنند و آثار خلق‌شده آن‌ها عموماً به عبارتی گذرا و تاریخ‌مصرف‌دار است. نظر شما چیست و فکر می‌کنید برای بهبود یا پختگی و بالندگی شعر در نسل جوان چه باید کرد؟

 

در جواب این سؤال باید به آن عده؛ دوران جوانی خودشان را یادآوری کرد. اقتضای شعر جوان در سطحی بودن و شعاری و حتی شعارزده بودن است. مسئله اینجاست که جوانان به آموزش احتیاج دارند و فضای این آموزش باید مورد حمایت قرار بگیرد.اما همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم مناسب‌ترین و قابل‌ اعتمادترین این فضاها با ناکارآمدی که در سال‌ها و دوره‌های اخیر دامنگیرش شده هم از سطح نازل علمی و هم از عمق ضعیف فضای ادبی رنج می‌برد و تربیت نسلی که بتواند آینده شعر این شهر و منطقه را تضمین کند با چنین مدیریت ضعیف (و اگر بخواهم بی‌تعارف حرف بزنم) مخربی، نه‌تنها ممکن نیست بلکه شاهد تربیت نسلی پرمدعا و بی‌اطلاعات هستیم که نه انگیزه‌ای برای یاد گرفتن تکنیک‌های شعر و زبان و ادبیات و نه امکان برخورد با اساتید این عرصه را دارند تا از راهنمایی‌شان آن‌طور که ما از راهنمایی اساتیدمان برخوردار بودیم. با تمام این احوال با توجه به سابقه و ریشه ادبی که دارد من به آینده ادبیات و شعر این منطقه و به‌خصوص شعر گرگان امیدوار هستم.

 

■ در طول تاریخ شعر کشورمان چهره‌هایی چون فرخی یزدی، ملک‌الشعرای بهار و میرزاده عشقی، اقبال لاهوری، ابوالقاسم شابی و ... حضور داشتند که در آثارشان تعهد اجتماعی و اندیشه‌های مردمی و میهنی به چشم می‌خورد. امروزه برخی از صاحب‌نظران معتقدند شمار شاعران متعهد نسبت به شاعرانی كه شعرشان ندای احساس و عواطف شخصی‌شان است، کمتر است. دلیلش را در چه می‌بینید و شاعر امروز چه کم دارد؟

 

البته من چندان با موضوع این سؤال موافقت ندارم. درواقع اساساً با این نوع تفکر که شعر را موظف به تعهد سیاسی و اجتماعی می‌داند یا شعر و ادبیات برتر را متعهد به عرصه‌های ذکرشده می‌داند، مخالفم. با این موضوع که شعر امروز هم در این زمینه‌ها ضعیف شده، چندان توافقی ندارم.نام‌هایی که شما در سؤال مطرح کردید، مربوط به دوره‌ای خاص از تاریخ این کشور است که اصولاً مود سیاسی‌اش مود هژمونیک بر تمام عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی بوده است؛ برای همین می‌توان در آن دوره خاص از ادبیات، نام‌های زیادی دید که علاوه بر ادیب و شاعر بودن سیاستمدار هم بوده‌اند و حتی وجه سیاست‌مداری‌شان بر شعرشان می‌چربیده و بنا بر همین دلیل شعرشان به نظر سیاسی و متعهد می‌آمده است.اما واقعیت این است که شعر اصولاً هنری مربوط به خود شاعر است. برای همین طبیعی است که شاعر به احوالات شخصی و حتی رمانتیک خودش در شعر بپردازد. واضح‌تر بگویم این‌که شعر حتی در جنبه‌های سیاسی و اجتماعی خود بیان احساس شخص شاعر است و تبدیل این امر به اتهام علیه شعر ناشی از دو چیز است؛ یا غرض گوینده یا بی‌اطلاعی او از اصل مسئله.این به این معنی نیست که شاعر به‌عنوان یک کنشگر اجتماعی نمی‌تواند یا نباید موضع‌گیری سیاسی و اجتماعی داشته باشد، حتی شاعر می‌تواند نگاهی حزبی به مسائل پیرامون خودش داشته باشد، حتی می‌تواند مبلغ یک دیدگاه ایدئولوژیک باشد؛ مسئله این است که شاعر را نمی‌توان و نباید به بیان‌هایی خاص چه در زبان و چه در تکنیک و چه در موضع‌گیری سیاسی اجتماعی مجبور کرد.


■  شعر گرگان و گلستان برای تعهد اجتماعی و اندیشه‌های مردمی و میهنی برای آینده به چه چیزهایی نیاز دارد که بیشتر دیده و شنیده شود؟

 

اول بگویم با طرح و موضوع این سؤال هم مخالفم اما برای خالی نبودن عریضه چند جمله در پاسخ می‌گویم. اول تأکید می‌کنم شعر مثل هر هنر دیگری به آموزش احتیاج دارد. بنابر‌این دست‌اندرکاران این عرصه بهتر است (و حتی می‌توانم بگویم موظف‌اند) فضای مناسب را برای آموزش دیدن نسل آینده و جوان شعر و ادبیات فراهم کنند. البته این روزها افرادی به‌صورت شخصی و فردی و بدون هیچ‌گونه حمایتی در سطح شهر گرگان این وظیفه را به عهده گرفته‌اند که جا دارد خسته نباشید جانانه‌ای به آن‌ها گفت.دوم تأکید می‌کنم استقلال یکی از پایه‌های اساسی شعر و ادبیات است. ترجمان‌های مستقلی مثل خانه شعر و ادبیات گرگان سعی در یادآوری این اصل اساسی به اهالی ادبیات دارند که البته بی‌هزینه هم نبوده است؛ به‌خصوص با سنگ‌اندازی‌های اساسی از طرف انجمن شعر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گرگان در مسیر برنامه‌های خود مواجه شده تا جایی که بعضی از نشست‌های این ارگان مستقل به‌دلیل همین سنگ‌اندازی‌ها بدون مکان مانده و مجبور شدند نشست‌شان را در فضایی محدودتر از چیزی که در ابتدا در نظر داشته‌اند، برگزار کنند.در واقع به‌جای اینکه بپرسید چه‌کاری باید کرد تا شعر گرگان به وظایف خود عمل کند، باید بپرسید چه‌ کارهایی نباید کرد و چه مزاحمت‌هایی وجود دارد. چون فقط کافی است این سنگ‌اندازی‌ها قطع شود، یقین بدانید شعر و ادبیات گرگان به طرز خودبه‌خودی وظیفه خودش را انجام خواهد داد. 

■  در کنار مسائل اقتصادی و تورم افسارگسیخته که عمیاً روح و ذهن جامعه ما را درگیر کرده، یکی از مواردی که بسیار ملموس است، بحث پایین آمدن امنیت روانی در جامعه به‌خصوص پس از شیوع ویروس کرونا است. علی‌رغم اینکه خود جامعه فرهنگ و شعر و ادب هم جزئی از این جامعه و بالتبع درگیر این مباحث هستند، این جامعه در استان و حتی کشور برای این دوران چه اقداماتی را می‌توانند در سرلوحه فعالیت‌هایشان قرار دهند؟

 

درواقع این جامعه در این موارد کاری بیشتر از بقیه نمی‌توانند انجام دهند. مسئله این است که بپرسیم چه امکاناتی در اختیار فعالان این عرصه قرار دارد تا بتوانند وظیفه خودشان را انجام دهند. به جرأت می‌گویم هیچ. نه‌تنها هیچ بلکه کم‌تر.من کاملاً مطلعم که تولید متن ادبیات در گرگان کم نیست اما سؤال اینجاست پس چرا این تولیدات، محلی برای ارائه ندارند؛ نه در نشریات نه در انتشار کتاب نمی‌توان گرگان را شهری فعال دانست. این بدون شک و تأکید می‌کنم بدون شک کمترین تقصیرش به گردن فعالان عرصه ادبیات است. برعکس متولیان دولتی این عرصه هستند که به‌جای حمایت مانع‌تراشی می‌کنند.حذف چهر‌های فعال واقعی، مسئله مجوز و موانعی مانند این‌ها باعث شده دیگر دغدغه ادبی جزو دغدغه‌های اصلی اهالی ادبیات نباشد. به‌خصوص در این فقری که از نظر مادی به این گروه تحمیل می‌شود، دغدغه اصلی این گروه حفظ حیات است و از این دردناک‌تر چه پاسخی می‌توان داد؟!