همه چیز تغییر کرده است


گفت وگو |

 

دکتر بابک دربیکی

 استاد دانشگاه :

دکتر دربیکی دکترای ارتباطات و استاد دانشگاه است او پیش از این سابقه مدیرتی نیز داشته است که از مهمترین آنها می توان به رییس حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اول آقای روحانی اشاره کرد .  با ایشان درباره فضای اطلاع رسانی در دولت ، اهمیت فضای دیجیتال و ... گفتگو کردیم که می خوانید.

 

جناب دکتر دربیکی با تشکر از وقتی که میگذارید سوال این است می گویند دولت روحانی تریبون نداشت به نظر شما این تلقی درست است ؟

 بنده هم سلام عرض می کنم خدمت شما و مخاطبان گرامی  عرض کنم در خصوص این که دولت آقای روحانی صدا نداشته است، من کمی با احتیاط  برخورد می‌کنم. برداشت کلی من از اقداماتی که دولت در هفت سال گذشته انجام داده، این نیست که دولت صدا نداشته است، بلکه معتقدم دولت به اصطلاح تدبیر و امید، هم صدا داشت و دارد و هم تلاش کرده است صدا را به گوش دیگران برساند. اما این تلاش‌ها و کوشش‌ها در نهایت شنیده نمی‌شود. در واقع شاید پرسش این باشد که چرا صدای دولت آقای روحانی شنیده نمی شود. البته خود همین هم جای بحث دارد آیا کسی نمی خواهد این صدا را بشنود، جذابیت ندارد یا این که این صدا در این بازار مکاره ارتباطات دیجیتالی امروزی جایی برای عرض اندام پیدا نکرده است. گرچه شاید پاسخ هر دو شق، چندان تفاوتی نداشته باشند. اگر بپذیریم که در دنیای امروز، مهم ترین ویژگی از منظر ارتباطی، دیجیتالی شدن آن است و ما با جامعه دیجیتال مواجهیم، بعد از همین منظر می توانیم شرایط را تحلیل کنیم.صدا داشتن در دنیای امروزه، مستلزم وجود یک سری ویژگی هاست. یکی از این ویژگی ها، ابزارهای مناسب است. در کنار ابزارهای مناسب، بحث متناسب سازی رویه های کاری و بوروکراسی اداری است. بهره گیری درست از ابزارهای ارتباطی هم که جزو بدیهیات است. به طور مثال، یکی از ویژگی های جامعه دیجیتال امروزین، حضور در شبکه های اجتماعی و یا بسترهای دیجیتالی است که امکان ایجاد اجتماع دارند. در واقع، حضور مهم است اما مهم تر از آن تولید مداوم محتوای مورد علاقه مخاطب است. در عین حال، مخاطبان، یک دست نیستند و انتظار دارند که محتوای متناسب با علایق خود را ببینند و یا حداقل ظاهری در حد سلیقه آن ها داشته باشد. پس با موضوع تنوع مخاطب هم مواجهیم و طبعا تولیدات متناسب سازی شده با مخاطب. در کنار این ها، صرف تولید محتوا و تناسب با سلیقه و علقه مخاطب باز هم کافی نیست. جامعه دیجیتال امروز، جامعه تعاملی است. یعنی میل به تعامل دارد نه این که هدف صرف تاثیرگذاری و یا مصرف کننده اطلاعات باشد. در واقع پارادایم مخابره و پخش به پارادایم گفتگو و تعامل تغییر کرده است. مردم حاضر در فضای دیجیتال، خود تولید کننده اطلاعات هستند پس اگر قرار بر تاثیرگذاری باشد یا شنیده شدن، باید دوسویه باشد ،دو طرفه باشد . برای این که چنین چیزهایی اتفاق بیفتند، روال های کاری و ساختار بوروکراتیک دولت قطعا باید تغییر کنند و از یاد نباید برد، نه فقط برای این تغییرات، بلکه برای ادامه کار نیاز به منابع مالی زیادی است. اما این همه ماجرا نیست و نباید مایوس شد. مثلا زمانی که مذاکرات دور اول ایران و گروه موسوم به ۵ به اضافه یک در ژنو در حال انجام بود، یک ابتکار آقای ظریف، تا پایان توافق نهایی برجام، ایران را به پیروز اطلاع رسانی در این ماجرا و تاثیرگذاری رسانه ای بر کل مذاکرات تبدیل کرد؛ توییتی که حاکی از دست یابی به توافق اولیه در ژنو بود. عملا همه خبر از دست یابی به این موفقیت را از زبان وزیر خارجه ایران و نه آمریکا بیان کردند. از این جا به بعد، ظریف و تیم ایرانی در دنیای خبری دست بالا را گرفتند . این نکته از آن جهت مهم بود که ظریف در زمان مناسب، با استفاده از ابزار مناسب و البته ارزان، عملا مرجع اصلی خبر شد و بنابراین امکان بازی های روانی و خبری بعدی را هم به دست آورد. اما همیشه این طور نیست. هر ابزاری برای کاری ساخته شده و انتظار متفاوتی هم از آن می رود. مثلا اگر توییتر برای ارتباط با نخبگان و اطلاع رسانی در حوزه های خاص می تواند مفید باشد، برای ایجاد و توسعه ارتباطات، توییتر کارآیی لازم را ندارد و مثلا فیس بوک مناسب تر است. یا تجربه کشورهای آفریقایی کم‌تر برخوردار از نظر منابع مالی و قدرت اقتصادی در استفاده از ابزارهای ساده ارتباطی در فضای دیجیتال، به ویژه در بحث های دیپلماسی عمومی نشان می دهد که الزاما نباید از ابتدا همه چی درست باشد تا موثر بود. گرچه نیاز است به مرور تمامی ساختارها و روال های کاری، با شرایط جدید وفق داده شوند.

نکته دیگر در این رابطه، بحث زبان است. منظور من از زبان در اینجا، بحث زبان دیجیتال است. من به فارسی صحبت می کنم و شما می فهمید ولی با همین زبان، اگر قرار باشد در دنیای دیجیتال با حتی فارسی زبانان صحبت کنم، باز هم اگر درک درستی از فضای دیجیتال نداشته باشم، یا زبان آن را نشناسم، دچار لکنت می شوم، یا در بهترین حالت دارای لهجه هستم. خوشمان بیاید یا نه، مردم حاضر در فضای دیجیتال، تا حد زیادی رک گو، دمدمی مزاج و گاه هتاک هستند. این را باید یک ویژگی دانست و برای آن آماده بود. ضمنا کسانی که زاده دوران دیجیتال هستند، یعنی از دهه شصت به بعد خورشیدی، بهتر زبان دنیای دیجیتال را می فهمند تا من. آن ها با این زبان مشترک خو گرفته و آشنایند و در نتیجه اصطلاحا در فضای مجازی سلیس حرف می زنند ولی من هر کاری کنم، در این فضا لهجه دارم. در واقع نسل آن ها بومی این جامعه است و ما مهاجر. پس مهم است در مواجهه با این فضا از نسلی استفاده کنیم که بومی این فضاست. به آن ها اعتماد کنیم و اجازه بدهیم بتوانند با زبان این فضا صحبت کنند. منظورم زبان هتاکی نیست، منظورم زبانی است که می فهمد مخاطب تعامل میخواهد و می داند چگونه آن را برقرار کند. این فضای خلاقیت است و بلاغت خودش را می خواهد. با بلاغت دوره چاپ نمی توان انتظار خلاقیت در فضای دیجیتال را داشت و پایدار ماند.  همه چیز ،حتی مفاهیم هم کاملا تغییر کرده اند. الان حتی مفاهیم ساده ای مانند دوست در دنیای دیجیتال با آن چه ما قبلا در دنیای فیزیکی دوست می خواندیم به مراتب گسترده تر شده و دایره افراد بیشتری را در می گیرد. با در نوردیدن زمان و فاصله های جغرافیایی، مرزها هم می توانند بسته به عملکرد دولت، گسترده تر از مرزهای فیزیکی شوند و یا کوچک تر. یک سیالیت و عدم قطعیت هم در کنار همه ویژگی ها وجود دارد که این هم به تغییر در نگرش و فرهنگ ما که مربوط به دوران پیشا دیجیتال هستیم، نیاز دارد. انتظار حفظ همان چارچوب های قدیمی مفهومی، رفتاری، کاری، ساختاری و فرهنگی در دنیای جدید، خود مانع اصلی موفقیت در این دنیا است. اگر بتوانیم با این شرایط انطباق یابیم، حتی با امکانات خیلی کم تر می توان بهره برداری های بزرگ کرد.نکته دیگر که خیلی به نظرم مهم است، شناخت مداوم از تکنیک های فضای دیجیتال است. در حال حاضر با الگوریتم هایی در بسترهای دیجیتال مواجهیم که تلاش می کنند با شناسایی علایق از روی جستجوهای کاربران، مطالب جالب توجه و یا مورد علاقه آن ها را برایشان بفرستند و این ممکن است فرستندگان پیام ها، منظورم اینجا دولت است، با مشکلی به نام حباب های فیلتر رو به رو کند. این مهم است که گروهی در نظام اطلاع رسانی دولت باشند که به طور مداوم با شناسایی موانع و با آگاهی از عملکرد الگوریتم های بسترهای دیجیتالی، برای آن‌ها چاره اندیشی کنند.جامعه اطلاعاتی، جامعه درست کردن ای برندها، یا برندهای دیجیتالی است. برای دیده شدن و شنیده شدن باید برند شده و  ای برند خودتان را داشته باشید. برای این کار هم باید هم طراز با شان دولت، تلاش کرد، این برند دیجیتال را ایجاد کرد. این ای برند هم از محتوا و نحوه ی بیان نشات می گیرد هم از اعتماد. یکی از مشکلاتی که در خصوص اعتماد مطرح است، بحث تعدد خبرگزاری ها و منابع رسمی اطلاع رسانی در مجموعه دولت و حاکمیت است. این تعدد عجیب گاه به دلیل رقابت های سیاسی و گاه به دلیل رقابت بر سر جذب منابع، به رقابت های اطلاع رسانی کشیده می شود و با چند صدایی، اعتماد را از مخاطب سلب کرده، به برندسازی در فضای دیجیتال هم آسیب جدی وارد می کند. موضوعی که متاسفانه از نظر من آن قدر شدید است که معتقدم هیچ کشوری نمی تواند با راه انداختن پروپاگاندا، به این اندازه که ما خودمان به اعتبار منابع اطلاع رسانی خودمان ضربه می زنیم، ضربه بزند. نکته دیگر در بحث محتوا، جدای از موازی کاری ها و رقابت ها و متاسفانه از بین رفتن اعتماد مخاطب و هرز رفتن منابع، در سطح رسانه ای، بحث اطلاع یابی به عنوان عنصر مهم اطلاع رسانی، در درون خود دولت است. فقدان آموزش، عدم درک صحیح از اطلاعات، نبود استراتژی و استفاده نادرست از نیروی انسانی می تواند از عوامل عدم دریافت اطلاعات صحیح از درون یک نظام اداری باشند. حال اگر در این نظام اداری، انحصار اطلاعات، در دسترسی به منابع اقتصادی و یا مالی نیز موثر باشند که اوضاع بسیار وخیم می شود. لذا این تحول ساختاری و شفاف سازی اطلاعاتی که البته گام هایی در جهت آن هم برداشته شده، مهم است. اما آموزش نیروی انسانی نقش مهمی را در این زمینه ایفا می کند. در عین حال اگر استراتژی تعریف شده و دقیق و سطح بندی شده وجود نداشته باشد، با مشکلی به نام فرد محور شدن اطلاع رسانی مواجه می شویم که می تواند تبعات منفی زیادی داشته باشد. گرچه برای تعامل در جامعه دیجیتال، امکان هماهنگ سازی و کنترل متمرکز پیام ها و روابط در بسترهای دیجیتال وجود ندارد و طبیعتا گاه فرد محور می شوند اما وجود استراتژی مناسب و حرکت بر اساس آن و نظارت کلان و نه خرد، هم از خطر تبعات فرد محوری می کاهد و هم در دنیایی که مخاطبان در تعامل تمایلی به فوت وقت ندارند و ناشکیبا هستند، نظام سنگین بوروکراتیک، مانع ارتباط نمی شود.‎اما همه این حرف هایی که زدیم، بیشتر بر گام پایانی اطلاع رسانی بود و تا حدی هم به طور گذرا به بحث اطلاع یابی  اشاره کردیم. اما یک نکته مهم و گام قبل تر آن است که اساسا دولت در معنای عام، استراتژی تعریف شده ای در سیاست ها و رویکردها داشته باشد. دولت منفعل، همان طور در اطلاع رسانی هم واکنشی عمل می کند. دولتی که مثلا  مقام ارشدش از یک تصمیم مهم که تبعات اجتماعی و اقتصادی بسیار شدید دارد، اظهار بی اطلاعی می کند، اگر بپذیریم حرفش درست است، نشان از یک آشفتگی شدید در تصمیم گیری ها دارد. در چنین حالتی شما نمی توانید انتظار داشته باشید نظام اطلاع رسانی درست عمل کند. لذا اصل مهم آن است که دولت استراتژی های تعریف شده ای در حوزه های مختلف داشته باشد. من اصلا وارد بحث برنامه محور بودن نمی شوم. فکر می کنم، این خیلی ابتدایی تر از بحث های دیگر است و انتظار عجیبی هم نیست. وگرنه هر چقدر منابع صرف اطلاع رسانی و تعامل شود، در نهایت به جایی نمی‌رسد. اساسا انتظار اطلاع رسانی درست از چنین رویکردی، انتطار بی جایی است.