ندای الوداع استاد


گزارش |

قمرالدين سيدي

 

رحیم خیولی یکی از ستارگان پر فروغ آسمان هنر بود که صدای سحر آمیزش ساحر وجود بود و ساغر امید.هنرمندی که خسته از خصلتهای ناپخته روزگار بود ولی خستگی از تن و روح صحرای بی بدیل را با صدا و آهنگهای دلنشینش می ربود.رحیم خیولی فرزند هنر بود و زاده و پرورش یافته از بطن فطن جامعه ترکمن بود. صدای خنیاگرایانه او حلقه آویز گوشهای هوشیار بوده و گذشت زمان و فرسایش عمر هرگز او را از پرده اذهان نخواهد ربود زیرا که جوق جوق های هنرمندانه او در شبانگاههای شادمانی و حرکات بی قیاس دستان هنر مندش با پرده های دوتار بی شک طنین انداز قلبها بود.او هنرمند بود ،هنر مندی که شاید افول عمرش لحظه ای باشد ولی برای تربیت چنین افراد ی در جامعه عمرها زمان به تکاپو افتاده و ساعتها باید با تیک و تاکش بر گرده خویش بی قراری نماید.آری باور می کنم حسرت دل غمگینان و سیلاب چشم آگاهان را ، زیرا که می دانند چه گوهر نایابی را از دست داده اند.دردی(خلیفه) به غم غوطه خورده است، قلی بی تاب است، مناف خون گریه می کند، میثم جوان احساس دلتگی و تنهایی می کند،سعادتی رمقی به تن ندارد، شیر مادلی آرام و قرار ندارد، آری حق با این غولهای هنر است ،زیرا که برای رفیق نجیب از دست رفته خویش جایگزینی نمی یابند.الحق که چنین است زیرا که او به تمام معنا هنر مند بود.این ضایعه بزرگ را به جامعه بزرگ هنری و علاقه مندان به هنر ترکمن صحرا و به خانواده ودوستان آشنایان استاد خلیفه رحیم خیولی تسلیت می گویم، انشاالله روحش شاد و روانش گرامی باد.