استبداد و استعمار مساله سید جمال


یادداشت |

صادق مکتبی - بعد از تجربه سخن گفتن از میرزا ملکم خان این بار به سید جمال الدین اسد آبادی که یکی دیگر از اندیشمندان معاصر و از افراد موثر در مشروطیت بود میپردازیم. سید جمال الدین اسد آبادی بی شک از مطرح ترین چهره های سیاسی اجتماعی قرون متأخر است که توانسته فراتر از مباحث تاریخی، نام خود را در نحله های روشنفکری، سیاسی و حتی بین المللی مطرح کند.

در رابطه با وجه اشتراک خط و مشی فکری سید جمال می توان گفت که  او معتقد به جامعیت دین اسلام و رویکرد سیاسی-اجتماعی دین و معتقد به قدرت بسیج کنندگی دین اسلام در مبارزه با استبداد بوده و آنرا ترویج می کردند.  سید جمال  بر توان بالای علمای اسلام در مبارزه با استبداد و استعمار بوده و اساسا هرگونه تغییر و تحول در ساختار سیاسی حکومت را منوط به شرکت و حضور قدرتمندانه علما و رهبری آنان می دانستند. میتوان گفت که مقالات و سخنرانی های سید جمال اثرگذاری زیادی در میرزا ملکم خان داشته است و در بعضی مسائل میرزا پیرو سید جمال بوده.

سید جمال الدین، در سال 1209 در یک خانواده خرده مالک اهل اسد آباد همدان به دنیا آمد. از همان ابتدا پای درس بزرگانی همچون شیخ مرتضی انصاری و محمدصادق طباطبایی همدانی دروس ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول را فراگرفت. اما دروس حوزوی و اندیشه های حوزه علمیه نجف وتهران پاسخگوی مسائل نو و سوالات ذهن کنجکاو سید جمال نبود. و به همین خاطر ایشان برای تحصیل علوم جدید  رهسپار هندوستان  و دیگر کشورها شد. مسافرت سیدجمال  به کشورهای مختلف اسلامی و بازدید آنها از نزدیک، سبب شد که آن کشورها را از نزدیک بشناسد و ماهیت جریانها و شخصیتهای این کشورها را به دست آورد، همچنان که جهان پیمایی اش و مخصوصا توقف نسبتا طولانی اش در کشورهای غربی او را به آنچه در جهان پیشرفته می گذشت و به ماهیت تمدن اروپا و نیت سردمداران آن تمدن آشنا ساخت.

به گفته شهید مرتضی مطهری"سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با ایندو به شدت مبارزه کرد."  سید جمال الدین با استفاده از آموخته های دینی و با تجربه مواجه با استعمار و در غالب چارچوب های علوم جدید که در کشورهای مختلف به ویژه اروپا کسب کرده بود به حل مسائل و مشکلات جهان اسلام می پرداخت. از این روست که میتوان گفت بدون تردید سلسله جنبان نهضتهای اصلاحی صدساله اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی است. او بود که بیدارسازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد.

مواجه سید جمال الدین با حوادث ایران به دو شکل بود، او ابتدا با نامه نگاری با مظفرالدین شاه و گوشزد کردن مشکلات و انتقاد از اقدامات شاه به دنبال حل بحران ایران بود اما زمانی که از بی توجهی شاه آگاه شد انتقادات سید جمال تیز تر و برنده تر از گذشته شد تا جایی که او درمکتوباتش پادشاه ایران را اینگونه توصیف می کرد"پادشاه ایران سست عنصر و بدسیرت گشته، مشاعرش ضعیف شده، بدرفتاری را پیش خود گرفته خودش از اداره کشور و حفظ منافع عمومی عاجز است. لذا زمام کار را به دست مرد پلید بدکردار پستی داده که در مجمع عمومی به پیغمبران بد می گوید، نه فرمان دین را می پذیرد نه به رؤسای دینی ارجی می گذارد، به علما بد می گوید، به مردم پرهیزگار تهمت می زند، به سادات بزرگوار توهین می نماید، با وعاظ مثل مردم پست رفتار می کند" یا در مورد سفر های شاه به اروپا میگوید:" از اروپا که برگشته پرده شرم را پاره کرده و خودسری را پیش گرفته، بی پرده باده گساری می نماید، با کنار دوستی می ورزد و با مردم نیکوکار دشمنی میکند" یا در جایی دیگر میگوبد "شاه پس از هر سفر اروپایی خشن تر و مستبد تر میشود ".

او در تبلیغات شدیدش علیه شاه ایران همواره از دو نوع استدلال عرفی و دینی بهره می جست وبا این روش نیز با دنبال اصلاح حوزه دینی و عرف  بود.

سید جمال  از قدرت و نفوذ علما در بین مردم و درباریون آگاهی داشت و زمانی که از اصلاح پادشاه نا امید شد بخشی از توان خودش را صرف ارتباط با علما کرداز همین روی سید جمال سراغ طبقه علما رفت و به آگاه سازی آنها پرداخت، به عقده سید جمال طبقه علما بهترین پایگاه برای مبارزه با استبداد و استعمار بودند . از مضمون و محتوای نامه هایی که سید به علمای شیعه، خصوصا نامه اش به زعیم بزرگ مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی و نامه دیگرش که صورت بخشنامه دارد به سران علمای معروف و برجسته شیعه در عتبات و در تهران و مشهد و اصفهان و تبریز و شیراز و غیره نوشته است، این مدعا کاملا پیداست.

سید جمال الدین بود که با نامه نوشتن به میرزای شیرازی و تشریح اوضاع نابسامان ایران و افشاگری درمورد قراردادهای تجاری باعث تحریک و صدور فتوای مهم تحریم تنباکو شد. همین تحریم تنباکو و اعتراضات مردم نسبت به فروشی انحصاری آن و در نتیجه عقب‌نشینی ناصرالدین شاه و لغو این امتیاز منجربه دگرگونی‌های بنیادینی در ایران شد، و بعد ها  موجب انقلاب مشروطه شد اما متاسفانه سید جمال در سال 1276 درگذشت و نتوانست در انقلاب مشروطیت مشارکت داشته باشد.

 

 

 

 

آشنایی با زندگی سید جمال اسد آبادی 

سیدجمال‌الدین اسدآبادی مشهور به افغانی در ۱۲۵۴ قمری به دنیا آمد. اصل و منشاء او مجهول و مکتوم مانده و به دلیل اینکه شهرتش افغانی بود، جمعی او را از اسدآباد کابل و از سادات حسینی کنر مقیم افغانستان می دانند و گروهی نیز از جمله لطف‌الله اسدآبادی، خواهرزاده سید، او را از مردم اسدآباد همدان می دانند. در کودکی به سرعت در علوم اسلامی متبحر گشت و در علم حکمت، ریاضی، نجوم و ... دستی پیدا کرد و در علم تاریخ اطلاعات کافی به دست آورد و در ۱۰  سالگی از قرآن مجید و مقدمات فارغ شد.

 

■  سفر از قزوین تا خراسان

سید در همان کودکی به همراه خانواده اش نخست به قزوین و سپس به تهران رفت و پس از مدتی عازم عتبات متبرکه عراق شد و در نجف و کربلا به تحصیل پرداخت و دوباره به ایران بازگشت اما پس از مدتی سکونت در بوشهر به هند رفت. مدتی در آنجا سکونت داشت و بعد به مکه رفت و در خصوص اتحاد مسلمانان دنیا با علما و روسای مذهبی مذاکره کرد. سید از مکه برای بار دوم به نجف و کربلا رفت و پس از زیارت به عزم خراسان و افغانستان از عراق بیرون رفت، سه شب در وطن مالوف خویش اسدآباد توقف کرد و از آنجا عازم تهران شد. چندماهی در آن شهر ماند. سپس به خراسان رفت.

 

■  سکونت در افغانستان

اسدآبادی در خراسان هم ماندگار نشد و به افغانستان رفت. در آنجا با امیر کابل مصاحبت و ندیم شد. نزدیک به پنج سال در آن مملکت سکونت اختیار کرد، مدتی مشاور و همکار نزدیک دوست محمد، امیر افغانستان بود و پس از درگذشت او و درگیری و جنگ میان جانشینش شیرعلی و فرزندان دوست محمد به هواخواهی یکی از پسران دوست محمد؛ یعنی محمد اعظم برخاست. محمد اعظم از شیر علی شکست خورد و به ایران گریخت و در تهران درگذشت اما سید در افغانستان ماند و به واسطه حق گویی خود، مورد انتقام شیرعلی واقع نشد، سرانجام بعد از مدتی از افغانستان به عزم حج خارج شد.

 

■  تاسیس محفل وطنی

سید پس از اخراج از استانبول به قاهره رفت و در الازهر مشغول تدریس شد و نقش مهمی در جنبش میهن پرستانه مصریان بر ضد دخالت‌های انگلیس و فرانسه ایفا کرد و در آنجا انجمنی به نام محفل وطنی تاسیس کرد. روز به روز به افراد انجمن افزوده می‌شد و در اندک زمانی این محفل، شهرت جهانی به دست آورد اما بیش از ۱۰ ماه از عمر محفل وطنی نگذشته بود که سروصدایی بلند شد و منجر به انحلال آن شد. سرانجام به دلیل تحریکات انگلیسی‌ها و مخالفت بعضی از شخصیت‌های محافظه کار الازهر و عده‌ای از وزراء، سید از مصر اخراج شد.

■ تالیف رساله نیچریه

پس از اینکه سیدجمال از مصر اخراج شد به خیال اتحاد اسلام به هند رفت و در آنجا رساله نیچریه را در رد دهریه نوشت که در بمبئی چاپ شد و در آنجا تاریخ الافغان را به عربی انشاء کرد. سید در بخش آخر نیچریه، این بحث به میان می‌آورد که ملت‌ها را از گزند نیچریان؛ یعنی دهریون، پیروان مشرب اصالت طبیعت در امان دارد و به طور کلی انسان را به سعادت رساند و هیچ دینی مانند اسلام براساس محکم متقن قرار نگرفته است اما سید در آنجا هم با مخالفت انگلیسی‌ها مواجه شد و به لندن و سپس پاریس رفت.

 

■  فعالیت برای اتحاد اسلام در پاریس

سیدجمال هنگامی که در پاریس اقامت داشت در زمینه اتحاد اسلام فعالیت‌هایی انجام داد. یکی از این فعالیت‌های نشر روزنامه عروه الوثقی به زبان عربی و فرانسه بود که بر روی اتحاد جامعه مسلمانان و حمله به مقاصد دولت‌های استعمارگر تکیه داشت اما با فشار انگلیس، دولت فرانسه حکم به تعطیلی آن داد.در همین ایام مقامات انگلیس در صدد بر آمدند تا از اندیشه اتحاد اسلام سید به سود مقاصد استعماری خود بهره برداری کنند. هنگامی که فهمیدند، او با مهدی متمهدی سودانی مکاتبه دارد از وی خواستند تا واسطه صلح میان او و انگلیسی ها شود. بدین منظور سید را به لندن فرا خواندند اما چون از او بیمناک بودند، رهایش کردند و سید جمال به پاریس بازگشت و از آنجا به طرف نجد، قطیف و سپس یمن حرکت کرد تا خلافت اسلامی متمدنی در آن نواحی به وجود آورد و اسباب اتحاد میان مسلمانان عموماً ایران، ترکیه و افغانستان فراهم کند.

 

■  انتشار روزنامه ضیاء الخافقین

سید جمال الدین به بصره و سپس لندن رفت و در آنجا روزنامه ضیاء الخافقین را منتشر کرد و در هر شماره آن با امضای «السید الحسینی» مقاله های تندی بر ضد شاه و دولت ایران منتشر کرد اما پس از مدتی این روزنامه به وسیله انگلیسی ها تعطیل شد و سید جمال به دعوت سلطان عبدالحمید راهی استانبول شد.البته عبدالحمید دوم، امید داشت از نفوذ سید در میان ملل اسلامی به سود احیای خلافت عثمانی استفاده کند. سید نیز انجمنی از دانشمندان شیعه مذهب ایرانی و دیگران تشکیل داد و در آن انجمن به فعالیت پرداخت اما مدتی بعد علمای سنی به ویژه ابوالهدی افندی قاضی القضات استانبول که خود را نخست از طرفداران سید نشان می داد، نزد سلطان عثمانی از او بدگویی کرد که سرانجام سیدجمال زیر نظر گرفته شد.

 

■ تالیفات

از سیدجمال آثاری به جای مانده که از آن جمله می توان رسله رد نیچریه(فارسی)، تتمه البیان فی تاریخ افغان (عربی)، مقالات ضیاء الخافقین و عروه الوثقی (عربی)، مقالات جمالیه که از نوشته های او جمع آوری شده است، اشاره کرد.همچنین خلاصه ای از تاریخ سلاطین ایران هم از تقریرات سید به وسیله فرصت الدوله شیرازی جمع آوری شده و فصل مربوط به مذهب بابی در دایره المعارف بستانی چاپ بیروت را نیز سید نوشته است.