سفر به دنیای هنر


یادداشت |

■  مهناز هادی

در حالی که به نقطه دورتری می نگریستم؛یاد دنیاهای پرزرق و برق و گوناگون هر لحظه فکر مرا به دام اشتیاق می کشید که ناگاه برقی در دل بدرخشید و با پرتو و عظمتش، مرا با خود به دنیای هنر، آن هم در ایام باسعادت بزرگداشت حافظ کشاند.حالا من خود را مسافری می بینم که توشه سفر به دنیای هنر را  بر می بندد و در این اندیشه که مطابق سنت دیرینه چه ره توشه ای را به ارمغان آورد!

در این هنگام حس عجیبی مرا در خود فرو برد و در پی آن حس، به دنبال خودم می گشتم.مگر گم شده بودم و باید به دنبالم می گشتند!نه، یادم آمد که من خود را در سفر به دنیای هنر یافته بودم.سفری که به یادم آورد؛ اولین بار وقتی اشعار زیبای حافظ که در بلندای قله دنیای هنر مسکنت داشت؛ خودم، تاریخم و سرگذشتم را در واژگانش پیدا کرده بودم.حافظ نه تنها انعکاس ضمیر من و هر انسان و ایرانی  است؛ بلکه فراتر از آن، گذشته و آینده ام را هم به یدک می کشید و این پیوندی عمیق با حافظ در جانها بود که همگان برای به یادآوردن خویش، مشتاقانه در دورهمی های شبهای چله و تحویل سال نو، هر یک از عوام و خواص، ضمیرشان را در آیینه حافظی بینند .اینگونه هنر حافظ هم در واژگان ادبی که  احساس را بر می انگیخت و هم در پرباری اندیشه ها بود و راه نویی را در پیش گرفت و غزل را از مغازله و سخن گویی با معشوق صرف، به مسائل اجتماعی، سیاسی و اخلاقی گسترش داد و سقف فلک را شکافت و طرحی نو در انداخت .پس از آن، چشمانم را بیشتر باز کردم تا نادیده ها را ببینم و ناشنیده ها را بشنوم. دریافتم که حافظ با کرم و رحمت، چه به لطف درهای بسته را با شاه کلیدش در دنیای هنر گشوده و انسان را که از گذشته های دور که زندگی اش با غمها و دردها آمیخته شده، نگاهی اگاهانه می بخشد.از این رو بود که هر بار زمزمه حافظی جان و دلمان را نوازش می کرد؛ سببی بود که غمها و مصیبت ها به جای آنکه ما را متاثر از خود به انفعال و خواری و عدم توانایی بکشاند؛ آن غمها در ضمیر جانم،  تبدیل به غمی لطیف و نرم  می شود و به رنجهایم حسی قهرمانانه برای مقابله با سختیها می داد که این  قابلیتهای ذاتی دنیای هنر بود؛ که حافظ در اوجش می درخشید. و اینگونه توانسته بود تا در دو بعد احساسی و عاطفی و هم اندیشه ورزی، نگاه و توانایی تازه ای بر خواننده اش ببخشد .این تحفه معنوی را از دنیای هنر در شعر حافظ برگرفتم .با این اوصاف در سایه هنرمندیهای هنر حافظ که وی متعلق به کل بشریت بود و ترجمان ضمیر همه انسانها به معنای کل که به انسان و انسانیت به عنوان مهمترین جز هستی ورای تاریخ و جغرافیا و رنگ و نژاد می نگریست.امید که این تحفه در سایه انطباق با هنرپروریهای حافظ ما را به خودشناسی و خودیابی که مهترین مقصد زندگی است؛ هدایت کند.

■  پیشکسوت ادبیات