کورش دادگر پارسی


یادداشت |

به بهانه هفتم آبان

 

 ایرج رمضانی

 

بگسترد گرد جهان داد را

بکند از زمین بیخ بی‌داد را

جهان شد پر از خوبی و ایمنی

ز بد بسته شد دست اهریمنی

ایشتوویگو ، پادشاه قدرتمند و مغرور ماد در خواب دید که از شکم دختر او ماندانا تاکي رویید که پایتخت او را فراگرفته و به سراسر آسیا سایه افکنده است. شاه ، مغها را جمع کرده تعبیر این خواب را خواست و آنها گفتند دختر شاه پسری زاید که تمام آسیا را تسخیر نماید. شاه ماد از این تعبير بیندیشید و سرانجام صلاح دید دختر خود را به شخصی دهد که هوس طغیان در سر نداشته باشد، با این خیال کمبوجیه پادشاه پارس را که دست نشانده ماد بود اختیار کرد و همین که دخترش پسری آورد او را به وزیر خود "هارپاگ" که مورد اعتماد و نیز از خویشان بود سپرد و  دستور قتل وی را صادر کرد ... "

واقعه ای که بیان شد افسانه نیست، روایت هرودوت پدر تاریخ است از تولد چهره دادگر و بزرگمردی از تبار پارسیان که حدود ششصد سال قبل از زادروز عیسی مسیح و یک هزار و دویست سال پیش از میلاد پیامبر گرامی اسلام (ص) در سرزمین کهن ایران دیده به جهان گشود و نام و آوازه او تاکنون بر بلندترین تارک تاریخ همچنان در حال درخشش است .هرچند زنده ماندن کورش به قیمت سلاخی پسر هارپاگ وزیر و خوراندن گوشت وی به پدر توسط شاه شد، اما وزیر کاردان و شایسته در آرزوی انتقام بی تاب بود و خدمت به شاه را ادامه داد و دیری نپایید با کمک کورش همان نوزادی که جانش را نجات داده بود، طومار آخرین پادشاه ماد را در هم پیچیدند.مطالعه و نگریستن به ایران باستان بدون نام بردن از کورش بزرگ جفا به تاریخ پرشکوه این مرز و بوم است . تاریخی پرافتخصار که پرتو عظمت آن به اذعان بزرگترین مورخان بیگانه عالم گیر بوده و مملو از رویدادهای تلخ و شیرینی است که نیاکانمان به یادگار گذاشته اند .این فرزند شایسته آریایی که مشیت پروردگار بر آن شد زنده بماند همان است که بزرگان دین مانند علامه طباطبایی او را ذوالقرنین  می دانند که در قرآن به آن اشاره شده است.وی امپراطوری را بنیان نهاد که تا به امروز در تاریخ جهان کم نظیر بوده است برخی ملت های دربند که کورش آنها را از اسارت رهایی بخشید و نیز شماری از  ادیان جایگاه او را تا حد پیامبر، والا می دانند اما فارغ از اینکه او پیامبر یا ذوالقرنین بوده باشد یا خیر ، مهم این است که وی تنها پادشاهی بوده است که مرزهای اخلاق ، انسانیت ، دادگری ،  احترام به افکار و عقاید دیگران را تا حد اولی بالا برده  چنان که تاکنون مانندش دیده نشده است .شخصیتی اسطوره ای ، میهن پرست ، دوست داشتنی و نیک سیرت که ایرانی و غیر ایرانی بر انسانیت و جوانمردی او مهر تایید زده اند و بر منش و اخلاق او صحه گذاشته اند . شهریاری سترگ و به غایت خردمند که حتی در هنگام چیرگی بر دشمنان و پادشاهان گستاخ و مغرور جز با انسانیت و مهربانی با آنها برخورد نمی کرد .اگر تصور کنید کورش ۵۵۰ سال قبل از میلاد مسیح چنین امپراطوری گسترده و باشکوهی را ایجاد کرده و هزار سال بعد در میان همسایگان آن زمان ما از جمله اعراب، هنوز برگزیده ای ظهور نیافته بود تا مردم را به خدای یکتا دعوت و آنان را از ستایش بتان منع کند ، آن هنگام می توانید به تاریخ و سطح فرهنگ و تمدن این سرزمین و نیز عظمت و شکوه بزرگترین امپراطوری دوران باستان پی ببرید .محبوبیت و علاقه شگفت انگیز پارسیان به کورش تنها برای فر و شکوه امپراطوری نیست . کورش  این منجی و دادگر مشرق زمین که به حق ستودنی است و بسیاری از کشورها و مردمان آرزو دارند او جزئی از تاریخ آنان باشد با تساهل و آزاداندیشی که در فطرت وی ریشه داشت ، کسی بود که علیرغم دیگر پادشاهان خودکامه روزگار ، اهل عیاشی و تن آسایی نبود و پا به پای سربازانش در میدانهای نبرد مبارزه می کرد.با فرودستان فروتن بود، همه مردمان، حتی ملل مغلوب را صاحب حقوق مساوی می دانست ، به افکار و عقاید دیگران احترام گذاشت و هیچ کس در قلمرو امپراطوری وی حق تعرض یا مقابله با پیروان دیگر مذاهب را نداشت. اسرای جنگی را به بردگی نمی‌فروخت و هیچ سربازی حق دست درازی به ناموس دختران و زنان و مصادره و غارت اموال مردمانی که شهرهایشان به تصرف در می آمدند را نداشت.آری ؛ براستی کورش فرمانروایی بزرگ بود ، با شرافت زیست و مانند یک قهرمان کشته شد . هیچ کس نمی تواند با دستبرد و تحریف در تاریخ ، نام و آوازه نیک این جوانمرد پارسی را خدشه دار کند .

گیرشمن باستان شناس فرانسوی در مورد وی چه نیکو سخن گفت که ؛

کمتر پادشاهی است که پس از خود چنین نام نیکی باقی گذاشته باشد. کورش سرداری بزرگ و نیکوخواه بود. او آنقدر خردمند بود که هر زمانی کشور تازه ای را تسخیر می کرد به آنها آزادی مذهب می داد و فرمانروای جدید را از میان بومیان آن سرزمین انتخاب می نمود. او شهرها را ویران نمی نمود و قتل عام و کشتار نمی کرد. ایرانیان کورش را پدر و یونانیان که سرزمینشان بوسیله کورش تسخیر شده بود وی را سرور و قانونگذار می نامیدند و یهودیان او را مسیح خداوند می خوانند."شاید کورش از اینکه او را فراتر از انسانهای دیگر بدانند برایش افتخاری بس بزرگ بود اما او قلمرو اخلاق و ادب و جوانمردی را درنوردید و خواهان آن بود مردم او را نماد و سمبل دادگری و انسانیت بشناسند تا جنگجویی فاتح و امپراطوری بی رقیب و صاحب قدرت .از این روی کوروش به مفهوم واقعی کلمه ،  یک پارسی و یک انسان باقی ماند.

کارشناس مطبوعات