شعر


شعر و ادب |

به باد دادی

قلمرو عاشقانه زنی را

که امیدش

 ته ریش مردانه  تو بود

 راحیل پویان

 

 

 

 

بعد از تو

 

 بعد از تو اندوهِ جهان در سینه ام جا شد

تنها همین تنها شدن سهم من از ما شد

کابوس هایم بعد تو هی قد کشید اما

کوتاه تر شد قامت مردی که تنها شد

رفتی و هرشب مرگ می بارد از آغوشم

جنگی جهانی در سرم بعد از تو برپا شد

داغی که از تو یادگاری ماند بر قلبم

آخر شبی بر شانه ی دشمن مداوا شد

آن مرد مغروری که در من زندگی می کرد

دیدم که بعد از رفتنت تسلیم دنیا شد

بی تو همان بغضم که پایانی نخواهد داشت

مانند آن رودی که بعد از مرگ دریا شد

 معصومه قریشی