شاعری که نقاشی را بلد است





گفت و گو با حاجی کلاته  شاعر و نقاش گلستانی :

گفت وگو :ندبه محمدی

■ لطفا خودتان را معرفی کنید ؟ من حسین حاجی کلاته، زاده ی بیست و سومین روز از مهرماه ترین فصل سال ۱۳۷۲ هستم. این یعنی الان که دارم با شما حرف میزنم ۲۷ سال و۲۰ روز از جمعه ای که در آن به دنیا آمده ام می گذرد.همان‌جایی که پدرم به دنیا آمد بزرگ شده ام و الان هم ساکن گرگان هستم.

 

■ از چه سنی به صورت حرفه ای نقاشی کشیدید و چند سال است که در این زمینه فعالیت می کنید؟راستش هنوز هم نمی توانم مدعی این باشم که دارم نقاشی را به صورت حرفه ای دنبال می کنم. چون همچنان تعریف کاملی از حرفه ای بودن در زمینه‌ی نقاشی ندارم؛ یعنی معیار و ظرفی مشخص که بر مبنای آن حرفه ای بودن را معنا ببخشیم...چون معتقدم نه مدرک تحصیلی، نه سال های فعالیت، نه تعداد نمایشگاه و نه تعداد آثار، هیچکدام معیاری برای حرفه ای بودن نیست..اما اگر منظورتان همان قلم و مداد و رنگ و دفتر وبوم در دست گرفتن و ثبت یک سری نقوش است، باید بگویم از سن ۸-۹ سالگی نقاشی کردن را شروع کردم و تا الان نزدیک به ۲۰ سال است که در دنیای رنگ ها و بی رنگ ها پرسه میزنم؛روی کاغذ، روی بوم، روی دیوار و روی هر جسم تاثیر پذیری نقاشی میکنم.. 

 

■ لطفا برایمان از موفقیت هایتان در مسابقات و جشنواره ها  بگویید؟. غیر از مقام های استانی ای که کسب کرده ام، در رشته ی رنگ روغن موفق به کسب مقام اول جشنواره های کشوری در سال های ۸۷_۸۹_۹۰ شده ام. همچنین نفر دوم مسابقات کشوری در سال ۹۱ و برگزیده ی جشنواره دانشجویان سراسرکشور دانشگاه هنر تهران در سال ۹۳ بوده ام.

 

■ چه کسانی شما را در این راه تشویق و همراهی کردند؟ آیا کسی بود که مخالفت کند؟ اگر بگویم در تاریخ حیات نقاشی ام بیشتر از تشویق و تحسین، طعنه و کنایه شنیده ام گزافه نگفته ام‌. این که اصلا پسر را چه به نقاشی...برو فکر نان باش خربزه آبه...مگه دختری نقاشی می‌کنی و ازین دست صحبت ها که تقریبا همه اشان تا قبل از شروع مقام های استانی و کشوری ام بود. یعنی تا ۱۴_۱۵ سالگی. و بعد از آن معمولا همان نگاه ها بود. اما چون من حرف برای گفتن داشتم تبدیل شده بود به یک سری به به چه چه های خشک و خالی.. 

 

■ انگیزه شما از ورود به این حرفه چه بود؟ من خیلی اتفاقی نقاش شدم و نه هنرمند البته که بسیار معتقدم تفاوت بین هنرمند و نقاش از زمین تا آسمان است؛اما از اتفاقی بودن آن همین قدر بگویم که من در سن ۸-۹ سالگی صرفا برای بی هدف و بیکار نگذراندن تابستان هایم به کلاس نقاشی رفتم. سال ها و سال ها بدون هیچ هدف و علاقه ای نقاشی کشیدم. تا ۱۴_۱۵ سالگی که کم کم قطره های علاقه ام نسبت به این رشته شروع به جوشیدن کردند و حس کردم خیلی حرف ها را می توان در دنیای خط ها و رنگ ها و فرم ها بدون کوچکترین آوایی به گوش مخاطبان رساند. کم کم اسم نقاش در رزومه زندگی من ماندگار شد‌ در حال حاضر از این بابت خوشحالم.چرا که مدعی هستم نقاشی در واقع می تواند جامع ترین هنر در شاخه های هنری باشد. چرا که اگر نگاه ما نگاه هنرمندانه ای باشد می توانیم در نقاشی ؛شعر را ببینیم. موسیقی را درک کنیم؛سینما را تماشا کنیم و به نوعی زندگی را پیدا کنیم. حتی  در کنار همه ی شاخه های هنری می توانیم حضور قدرتمند ریاضی را در میلیمتر میلیمتر یک اثر هنری درک کنیم..

■ رشته تحصیلی شما چه بوده و فکر می کنید درس خواندن چقدر می تواند در این زمینه کمک کننده باشد؟ من در رشته ی ریاضی فیزیک در دبیرستان و رشته ی مهندسی عمران در دانشگاه تحصیل کردم.اما در مورد قسمت دوم سوالتان اگر منظور درس خواندن در رشته ی نقاشی باشد باید بگویم که در این مورد نمی توان اظهار نظر قاطعانه ای کرد؛ چرا که بسیاری از بزرگان نقاشی هستند که هیچگونه سواد آکادمیک ندارند و خب خیلی ها هم هستند که سواد آکادمیک دارند و نقاشان خوبی هم هستند. اما به صورت کلی من معتقدم کتاب خواندن از انسان هنرمند به وجود نمی آورد..کتاب و درس شاید بتوانند عاملی برای رشد باشند اما قطعا عاملی برای به وجود آوردن نخواهند بود..ساده تر بگویم در واقع کتاب برای هنرمند چون آب برای جوانه ی درخت است! که عامل رشد آن است نه عامل به وجود آمدن آن..

 

■ آیا تا به حال گالری یا نمایشگاهی داشته اید؟ هرچند تمایلی به نمایشگاه گذاشتن ندارم به این دلیل که  نقاشی را برای خودم و ذات هنر ادامه می دهم نه چیز دیگری؛ و معتقدم تا شخصیت ثابت هنری خودم را پیدا نکرده ام دلیلی ندارد نمایشگاهی بگذارم.  با این حال بله در چند گالری و نمایشگاه مشترک در استان و کشور شرکت کرده ام.

■ اولین نقاشی ای که کشیدید چه موضوعی داشت‌؟ اینکه بخواهم دقیقا اولین نقاشی که کشیدم را به خاطر بیاورم کمی سخت است. اما اولین نقاشی ای که به صورت آکادمیک کشیدم با رنگ گواش یک گنجشک تنها بود که روی یک شاخه ی درخت نشسته بود؛ 

 

■ چقدر از وقتتان را صرف خلق آثار هنری می کنید؟ در حال حاضر بیشتر از نقاشی درگیر شعر هستم. اگر منظورتان از خلق آثار هنری صرفا نقاشی ست، باید بگویم شاید روزانه چند ساعت. اما بیشتر زمانم را صرف شعر می کنم. زمانی که از کلماتم کاری بر نیاید برای آرام کردن هیجانات و درونیاتم به نقاشی پناه می برم و می توانم بگویم نقاشی تمام به هم ریختگی های ذهنی من را مرتب و در واقع آن جوش و خروش درنی ام را آرام می کند.

 

■ در کنار این هنر به چه کارهای دیگری مشغولید؟ به نظرم سوال مهمی ست. خیلی وقت ها دوستان از من می‌پرسند تو شاعری یا نقاش؟ که در جواب متواضعانه باید بگویم در هیچ کدام ادعایی ندارم. اما به صورت کلی من شاعری هستم که نقاشی را بلد است! چون میتوانم بگویم تمام لحظاتم حتی وقت هایی که به کارهای دیگری مشغول هستم، در اعماق ذهنم کلمات مشغول جابجایی هستند تا لحظه ای که در قالب خودشان نشستند شعر شوند و روی کاغذ بیایند. میتوانم بگویم در واقع من شاعرانه زندگی میکنم

.

■ اولین اثری که فروختید را یادتان هست؟ و آیا به نظرتان اشکالی دارد کسب به عنوان شغل به این هنر نگاه کند؟ اولین اثری که فروختم اگر اشتباه نکنم ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم و کپی از روی همان اولین اثر گنجشک بود. به سفارش یکی از دوستان برای تولد دخترش.درمورد سوال دومتان با اینکه خودم به شخصه نگاهم به هنر غیر اقتصادی ست، اما در اینکه کسی بخواهد به عنوان شغل به نقاشی نگاه کند ایرادی نمی‌بینم. منتها باید حواسمان باشد هنر را فدای مادیات نکنیم. هر چند میتوانیم از هنر به درآمد برسیم اما نیک تر این است که اول هنرمند باشیم و از هنرمان درآمد داشته باشیم تا صرفا برای کسب درآمد گریزی هم به نقاشی بزنیم..

 

■ به نظر خودتان در چه سبک و زمینه ای تبحر دارید؟ شاید بهتر بود سوال به این شکل باشد که به کدام سبک علاقه ی بیشتری دارم. در آن صورت می‌توانستم قاطعانه بگویم امپرسیونیسم و آبستره از سبک های مورد علاقه ی من هستند هرچند گاهی به سبک های دیگری چون رئالیسم؛سیاه قلم ؛مداد رنگی و آبرنگ و حتی سورئالیسم هم گریزی میزنم، اما میتوانم قاطعانه بگویم آنچه هیجانات ذهنی را در من آرام میکند امپرسیونیسم است. چرا که همیشه در آن احساس آزادی عمل داشته ام.و فکر میکنم اینکه دست و پای یک هنرمند، زنجیر شده در قوانین و قواعد از پیش تعیین شده نباشد کمک زیادی به شکوفایی خلاقیتش می کند. اما به هر حال امپرسیونیسم هم سرشار از قواعد و اصول است اما من احساس راحتی بیشتری بااین سبک دارم.

 

■ دوست دارید در این هنر به کجا برسید؟چندسال پیش خیلی دوست داشتم با سبک مختص خودم نقاشی بکشم و در واقع سبک جدید را ارائه کنم. اما در حال حاضر هر چند آن علاقه در من از بین نرفته است. اما مهمتر از داشتن سبک منحصر به فرد به این فکر میکنم که بتوانم بهترین خودم در انجام هر کاری باشم و در واقع اگر اثری را خلق میکنم بتوانم تمام درونیات و تفکرات و عقاید و حرفایم را، تمام و کمال در اثرم به نمایش بگذارم.

 

■ اگر برای خوانندگانی که می خواهند وارد این عرصه شوند،  نظر یا پیشنهادی دارید، بفرمایبد.؟پیشنهادم به افرادی که می‌خواهند وارد این رشته شوند این است که یا دست به کاری نزنند یا بهترین مسیر را برای رسیدن به کاملترین تعریف از نقاشی پیدا کنند و در آن قدم بگذارند اگر عاشق هنر نیستند لطفا بگردند و آن مسیری را طی کنند که عاشقانه دوستش می دارند... 

 

در آخر هم لازم می دانم اول از همه ی عزیزانی که در این سال ها از نقاش بودن من خوشحال می شدند و در واقع شاید به نوعی دلگرمی برای من بودند تشکر کنم. از پدر و مادرم که در کودکی مرا از حمایت هایشان محروم نکردند و به پشتوانه ی تشویق های آن ها لنگان لنگان خرک خویش را به مقصد رساندم، از صمیم قلب ممنونم. و بعد هم از اساتید عزیزم جناب آقای سید سجاد حسینی، سرکار خانم شهره شهرازی، استاد حمیدمقدم و سرکار خانم رقیه خاندوزی تشکر ویژه دارم.