مکان ،زمان و باور در معماری گلستان


یادداشت |

دکتر حسین کتولی ، مهندس معمار است و   تحصیلات تکمیلی اش  را در حوزه ی حفاظت معماری و مرمت و احیای بناهای تاریخی گذرانده است. او عضو هیات علمی دانشگاه گلستان  و مدیر پروژه های بهسازی بافت تاریخی  است. 

 

از ایشان در باره کیفیت معماری  درگلستان پرسیدیم؟

:در چگونگی و اینکه چه کیفیتی باید معماری داشته باشد که خیلی محل اختلاف است، این است که ما سه پایه داریم برای معماری و معماری همیشه از سه خاستگاه به وجود میاید ،در طول تاریخ تمام معماری عالم تا پیش از انقلاب صنعتی در واقع در هرجایی که بوده بر این سه پایه استوار بوده است ،همان طوری که تمام افعال یک انسان سنتی بر این سه پایه بوده، اما آن پایه ها چیست؟ اولین پایه مکان است یا جغرافیا یعنی در یک جایی هستید که این جا یک سری ظرفیت هایی دارد این ظرفیت ها و قابلیت ها امکان زیست به شما می دهد یعنی یک آب و هوایی دارد یک خاکی دارد، مصالحی دارد، خوراکی می دهد و شیوه ی زندگی به شما می دهد. معماری اولین پایه اش مکان است، یعنی شما اولین چیزی که از معماری می بینید. این است که مطابق کدام جغرافیاست  است، وقتی شما می روید یزد و خانه های خشتی را می بینید و کوچه های تنگ می بینید که برای اینکه آفتاب نیفتد تنگ است بعد خانه هایی که به درون باز می شوند و به حیاط مرکزی و به بیرون باز نمی شود، چون خبری نیست. بیرون گرماست، امنیت نیست، بادهایی است که خاک های سخت می آورد. درواقع می فهمید این معماری اهل یزد است وقتی خاک می بینید خشت می بینید سطوحی می بینید که مدام دارد سایه ایجاد می کند دیوارهای قطور می بینید که در اختلاف دمای شب و روز بتواند کمک کند. سقف صاف می بینید چون بارانی در آنجا نمیاید و براحتی می شود این سقف صاف را انجا پیاده کرد و همچین معماری می بینید با مصالح پایه ی خاک، چون آنها چوب ندارند چیز دیگری هم ندارند برای مصالح پس این معماری اهل یزد است  اما وقتی به روستاهای گرگان می روید مثلا مایان یا چلی  در علی اباد کتول یا روستاهایی که در کوهپایه ها هستند، می بینید یک سری خانه های چوبی اند که سعی شده به هر طرف باز باشد، زیرش معمولا فضای زندگی نیست چون حداکثر رطوبتی که دارد بالا می زند پایه مصالح چوب است ،شما معمولا آجری نمی بینید یا در واقع خشت نمی بینید چون خشت در مقابل رطوبت پوک می شود و از بین می رود.دیواره ها لت کوب است و سقف شیبدار است به خاطر شدت رطوبتی که هست حداکثر تهویه استفاده شده و به جای اینکه رو به درون داشته باشد ،رو به بیرون است .یعنی برعکس یزد. اینجا خانه ای دارید که دورش حیاط است چرا چون بیرون قشنگ است و منظره است و باد خوب است و ما نیاز داریم خانه ها از هم فاصله داشته باشد چون گردش باد و نور و هوا بتواند ایجاد شود این اتفاق اتفاقی است که آن معماری را بومی آنجا می کند. از دکتر کتولی می پرسیم  علاوه بر مناطقی با اقلیم متفاوت ممکن است در یک اقلیم هم معماری متفاوت باشد؟ و ایشان پاسخ میدهد :   بله اینطور است مثلا  این معماری اهل گرگان است، علاوه بر این شما اگر فقط روستاهای دهنه محمدآباد، فاضل آباد را بروید به عنوان روستاهای بکری که هنوز باقی مانده اند توی هر سمت یعنی جنوب باشد یا شمال جاده کاملا بافت معماری فرق می کند ،چلی با آلستان با مایان با روستاهای دیگر کاملا بافت و معماری شان فرق دارد چون در همان خرده اقلیم یک جور دیگر مصالح پیدا می شود چرا؟ بخاطر اینکه برخی از  پشت به آفتاب هستند و برخی دیگر روبه آفتاب است یا شرایط دیگر.  پس اولین پایه ی معماری می شود مکان.دومین پایه ی معماری می شود زمان در واقع تجربه ای که انسان در طول یک زمان به دست می آورد در یک مکانی.   مثلا روز اولی که یک انسان در اقلیم گرم و خشک یزد قرار گرفت یا اصفهان ، اولین بار  که جماعتی از انسانها در کنار زاینده رود احساس کردند ، می توانند اسکان داشته باشند و تجربه ای نداشتندو به مرور بدست آوردند که مصالح را از خاک بگیرند به خشت تبدیلش کنند و خشت را بپزند تا آجر شود  تا مقاومتش زیادتر شود و به جای اینکه دیوارها را اینجور بسازند طاق بزنند و گنبد و ایوان بزنند و این الگوها رشد کند و در واقع زمان در معماری مجموعه ی تجاربی که به ما می دهد و این تکنیک ها خلق می شوند، یعنی جایی مثل مسجد جامع اصفهان که به عنوان عصاره معماری اسلامی در دنیا شناخته می شود  به عبارت واضحتر  هر کس مسجد جامع اصفهان را ببیند، یعنی کل معماری اسلامی دنیا را دیده است ،شاید از آن هسته ی اولیه که احتمالا آتشگاه زرتشتی بوده تا قبل از آل بویه ، دوران آل بویه ، زمان سلجوقیان  و یا زمان ایلخانی، تیموری ،صفوی قاجار و حتی پهلوی هر کس آمده  مثلا یک شبستان زده است ، یک ایوان را کم کرده  است و سا یک گنبد اضافه کرده  است یا یک مدرسه کنارش  ساخته  و این مسجد رشد کرده در طول زمان خوب شما به وضوح می بینید ، ستون و طاقی که سلجوقی زده است  با آن ستونی که قاجار زده کلی فرق می کند چون زمان قاجار 700 سال بعد کاملا تکنیک تغییر کرده و توانسته با دیوار نازک تر طاق مرتفع تر بزند، در واقع تکنیکی بوده که به دست آورده است  چون معماری همواره به تکنولوژی روز روی خوش نشان می دهد. این پایه ی دوم معماری است که زمان و مکان است یا جغرافیا و تاریخ است اینها زیر ساخت و  پایه ی همه چیز ماست، آشپزی و لباس پوشیدن ما هم روی همین هاست. در واقع معماری مظهری از فرهنگ است اندیشمندان .  فرهنگی می گویند معماری بعد از زبان دومین مظهر یک فرهنگ است، یعنی اگر شما بخواهید فرهنگی را بشناسید به جز زبان که حاوی تمام کنش ها و واکنش هاست و هرچیزی را در خود جا می دهد ،بعد از آن به معماری نگاه کنید .یک اثر معماری به شما می گوید که زندگی آنها چه شکلی بوده است وقتی شما یک بنایی را می بینید در مثلا 200 سال پیش در گرگان ساخته شده از راه آن می توانید بفهمید که گرگانی دویست سال پیش چگونه زندگی می کرده آشپزخانه اش کجا بوده یا چه جایگاهی برای مهمان قایل بوده تفکیک فضاهایش چگونه بوده است، چقدر زندگی اش در فضای باز و چقدر در فضای بسته بوده است.     سومین پایه در حوزه ی معماری اعتقادات است یعنی باورها و دین و مشخصا یکی از دلایلی که معماری چرا اینطور شده باورهاست. یعنی باور غالب قومی که اصولا بدوی هستند و در جنگل آمازون زندگی می کنند تا مثلا ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام و یا  معماری مسیحیت و یا  بودایی در هندو و شاخصه هایی که تداعی این دین و باورها را می کند بسیاری از تفکیک فضاهای ما مثل محرمیت های ما عدم اشراف ما تفکیک بین فضای اندرونی و بیرونی بگیرید تا تمام گنبد ی ها ، کاشی های و گلدسته ها، به خاطر مجموعه ای از باورهایی است که در دوره ای ضعیف یا قوی می شوند یا مثل هر چیز دیگر.  بنابر این  معماری می شود ظرف زندگی انسان و چرایی می شود چرایی بودن انسان در یک مکان برای زندگی کردن ، پس مکان ،زمان و باور.