امور یا مسئول، کدامیک ؟
یادداشت |
■ محمد رضا ایزد
هر ماموری ، "مسئول" نیست ، "معذور" است و هر "مسئولی"، "مامور" نیست ، مسئول است . مامور معذور ، "راهبر" نیست ، "راه بند"است . مسئول است که راهگشاست . راهبر است . ره بر است . راه بلد است . مامور معذور متعصب است 1، در حالی که مسئول راهبر متفکر است . مامور متعصب ، محافظهکار است . محافظ "چوب" ی است که ماموریت دارد از آن محافظت کند ، نگهبانی دهد ، در نگهبانی اش دقیق است. محکم است. گوش به فرمان است . حرص میخورد تا در ماموریت ش ، مشکلی پیش نیاید . دغدغه دارد . دلشوره دارد . دل نگران است تا مبادا به چوب ، خدشه ای وارد بیاید . حال این چوب ، چوبِ " دار " باشد یا چوب " بار " ، برایش فرقی ندارد و نباید هم داشته باشد . اصلاً اهل این و آن کردن ، اهل چون و چرا گفتن ، اهل بحث و جدل کردن ، اهل اما و اگر کردن ، اهل گفتن و شنیدن ، اهل اندیشیدن نیست . مامور است و معذور . یک مامور ، مسئول نیست. فقط مسئول است که می اندیشد ۲ ، چون معقول است . مسئول ، اهل گفتن و شنیدن است . محافظ نیست . مراقب است . مامور نیست ، ماجور است .متعصب نیست متفکر است . یک مسئول میاندیشد که چرا چنان است و چرا چنین است . چرا چوبه ی "دار" برپاست و چرا شتر را با " بار " میبرند . یک مسئول از همه چیز سوال میکند . در مورد همه چیز می پرسد ۳ ، غُر میزند ، نق می زند . می پرسد چرا یکی از سیری و دیگری از گرسنگی می نالند . برای همین با او خوب نیستند و متهمش می کنند ، برچسب های ناچسب می زنند تا او را از مسیولیت بیندازند و خسته اش کنند وتبدیل به مامورش کنند . مسئول ، راهبر است و " راه " را نشان میدهد و دیگران را رهنمون میکند یک مسئول هدایتگر است .در حالی که یک مامور ، تخریب گر است . یک مامور ، ماموریت را انجام میدهد ولو این مأموریت فرو بردن خنجر بر بدن نحیف یک مسئول باشد ، او مسرور از انجام وظایف است اما یک مسئول اهل خشونت و خنجر نیست . سلاح او کلام و قلمش است ۴ . او با قلمش و کلام و منطقش هدایت می کند . سخن را چون بذر آگاهی می داند که باید در دل کویرِ جهل و حماقت و تعصب بپاشد و با خون دل آبیاری اش کند تا سبز شود و جنگل باورها و دریای معرفت را شکل بدهد . کسی که احساس مسئولیت میکند ، هر دستوری که مطابق عقل و شرع نباشد را اجراء نمیکند و دنبال دلیل است ۵ . چرا که تحلیل دارد و جامعه و انسان و محیط را بررسی میکند . مطیع و منقاد محض نیست . بیپروا و عجول و بی فکر نیست . او خودش را تحت نظر "او " می داند ، در حضور " او " میداند . او احساس می کند رها شده در طبیعت نیست ۶. او مسئول است چون انسان است ، چون به انسانهای دیگر بی تفاوت نیست . نمی گوید به من چه که دیگران گرسنه اند و یا زیر ظلم اند یا عدهای دنبال لقمه نانی در سطل های زباله شهر اند یا کودکانی که به جای درس در چهارراه ها دستفروشی میکنند . او دردمند است . او دلسوز است . او نگران شکاف طبقاتی در جامعه است که در یک سو اقلیت برخوردار و رانت خوار و دزد و در سویی دیگر اکثریتی محروم و زیر خط فقر . او مسئول است ، مسئول نه تنها خواهر و برادر و فامیل و اقوام و همشهری و هم استانی و هموطنان و همکیشان و هم قارهای هاست بلکه مسئول کل انسانهای روی زمین است . او با خدا در مورد کل انسان ها حرف میزند و خواهان بهبودی شرایط برای آنهاست . تنها یک مسئول است که میداند انسانیت به مرز و نژاد و مدرک و لباس و رنگ نیست ، به کرامت انسانی است ۷ .
او مامورِ مقلدِ متعصبِ متحجرِ متجاهل نیست که بگوید به من چه ، هرچه بگویند تابم ام . رضایت در اجرای فرمان است ، خواه این فرمان ظالمانه و ستمگرانه باشد خواه ضد انسانیت ! . یک مامور توانایی تعقل و چون و چرا کردن در فرمان را ندارد ، وظیفه را فقط اجرای فرمان می داند و بس . بگن سر بیار ، میگوید چشم ! ، سر بریده را می آورد و کاری ندارد این سر از کیست و چه کرده ! . او کاری ندارد که این دشنه در بدن چه کسی فرو می رود ، میگوید وظیفهام سلاخی کردن بدن است . کاری ندارد که این نان ، لقمه افراد محروم است ، میگوید وظیفه ی من مراقبت از خوردن زالو و زالو زاده های بعضا مقدس است ، آخه من یک مامورم و هر ماموری ، معذور است ! .یک جامعه عقب مانده ، پر از مامور است و همه مأموران در به در به دنبال مسئول اند و جامعه فاقد مسئول و دارای مامور، جامعه ی ذلیلی ست .جامعه عقب مانده است . جامعه کج و کژی هاست . ولی جامعه مسئول ، جامعه آگاهی است . شناخت است . معرفت است . جامعه اهل مدارا و اهل گفتگو و اهل فرهنگ است . جامعه مسئول ، جامعه کتابخوان و کتاب دان و کتاب دوست وکتابدار است و کتاب در سبد زندگی اش ، کالای اساسی تلقی می شود .اما جامعه مامور، جامعه بسته کور و تاریک و پر از خار های جهل و خرافه و غلو و تحریف است. در جامعه مسئول است که هیچ چیزی بدون دلیل و عقل پذیرفته نمی شود . سخن به مدارا و خرد است . میگن و میشنوند . ابزار شان دفتر و مرکب است نه خنجر و دشنه . جامعه مسئول ، جامعه بصیر است . جامعه هوشمند است . جامعه متفکر است نه متعصب .جامعه مهربانی است نه جامعه ترس و نفرت و کینه . تلاش انسان متفکر ، معنادار کردن زندگی است ، در حالی که تلاش انسان متعصب اجرای وظیفه طبق آنچه به او امر کردن ، است و این دو ، در دو خط موازی اند که هیچ وقت و در هیچ مکانی به هم نمی رسند . از این روست که عیسی ع نماینده جامعه هدایتگر و راهگشا و مهربانی از جاهل و احمقِ معذور که نماینده جامعه مامور است ، گریزان و فراری بود . حال بنگر که تو با عیسی ع هستی یا بر او ، مامور ی یا مسئولی ؟! .