شمه ای از جهان بینی اقتصادی،اجتماعی و دینی ،فلسفی عبدالرحیم طالبوف


تحلیل |

■  محمد شریف دوجی

جزوه ای که « نشریات انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی » تحت عنوان «حاجی میرزا عبدالرحیم طالبوف » چاپ کرده است پیرامون زندگی وی چنین آورده است : «حاجی میرزا عبدالرحیم پسر ابوطالب نجار تبریزی معروف به طالبوف ...تحصیلات ابتدایی خود را از صرف و نحو و منطق و فلسفه و فقه در مدرسه طالبیه تبریز اکمال نموده و قریب به سی سالگی از تبریز به بادکوبه و از آنجا به شهر تمرخان شوره رفته و به تجارت مشغول و همانجا اقامت گزیده و در سال 1317قمری به مکه مشرف شده و در سال 1328 هجری قمری در سن قریب به هفتادسال در همان محل وفات یافته است .» 

هدف از نگارش این مقاله کوتاه بررسی جهان بینی اقتصادی_اجتماعی و دینی_فلسفی این اندیشمند عصر مشروطه است . کوشش شده است   تا از خلال کتاب ها و نوشته های طالبوف و آنچه تاریخ نگاران و مفسران دیگر پیرامون او نوشته اند به اندیشه ها و آرای وی پیرامون اقتصاد ، جامعه و دین بپردازم .

الف ) اقتصادی_اجتماعی :

طالبوف در جلد دوم کتاب احمد ثروت را «روح ملت» می نامد که نباید آن را به رایگان به بیگانگان فروخت . از لزوم تعلیم علم ایکانوم (اقتصاد) و پولتیک (اقتصاد سیاسی) سخن می گوید . طالبوف پیرامون توجیه وجوب طبقات اقتصادی و اجتماعی از جانب دینداران و همچنین ارائه ادله آسمانی پیرامون طبیعی بودن استثمار انسان ها چنین آورده است :

« ولتر می نویسد که طبقه فقرا بدیهی است از مادر با زین و پالان نزائیده ، همچنان نجبا با مهمیز خلق نشده . پس سلاطین مطلقه و اعوان بی لجام ایشان حق در سواری و بارگیری تبعه مظلومه خود ندارند . اگر متملقین به لزوم این هیئت کثیفه اقامه دلیل نمایند و روابط آسمانی نشان بدهند جوابش با زبان شمشیر است .»طالبوف از دینی که افیون توده ها باشد به شدت می نالد و علاج آن را «سوسیالیسم» می داند . در ابتدای مسالک المحسنین سوسیالیسم را « علم اصلاح حالت فقرا و رفاهیت محتاجین » معنا می کند . احسان طبری نظریه پرداز مارکسیست لنینیست پیرامون طالبوف و اندیشه های وی می نویسد :«طالبوف شاهد تکامل سریع جنبش انقلابی مردم روسیه و پیدایش و قوام حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بود و عمیقا تحت تاثیر روشنگران انقلابی روس مانند گرتسن ، بلینسکی ، دابرولیوبف ، چرنیشوسکی و متفکر بزرگ آذربایجان میرزا فتحعلی آخوندوف قرار گرفت » 

طبری گرچه تعریف طالبوف از سوسیالیسم را دقیق نمی داند ولی شخصیت او را «انسان دوست » ، « دموکرات منش » و « دشمن رژیم سلطنتی» می داند که « در افکار انقلابیون ایران و بویژه در افکار عده ای متفکرین دموکرات انقلابی نسل بعد ( از خیابانی گرفته تا کسروی ) تاثیر عمیق داشته است » 

فریدون آدمیت در کتاب اندیشه های طالبوف تبریزی نوشته های طالبوف مبنی دوگانگی بین فقرا و نجبا را ناشی از تاثیر فلسفه سوسیالیسم رایج در آن زمان می داند که به عقیده آدمیت «غیر علمی بود و غلط از کار درآمد» پیش بینی طالبوف درمورد تشکیل اتحاد جماهیرشوروی در آینده نزدیک مرهون نبوغ بی نظیر او بود . طالبوف در کتاب «مسائل الحیات» درباره برقراری صلح در بین ملت ها و پایان جنگ و خونریزی درآینده می نویسد : 

«آن وقت روی کره زمین و ملل عالم یک فدراسیون کبیری به عنوان جمهوریت سرخ تشکیل می کنند و هزار و پانصد کرور سکنه دنیا به مثابه یک اهل بیتی می شود و اعضای یکدیگر گردد...آن وقت هر ملت هر چه دارد از ندارنده مضایقه نمی کند... » 

طالبوف چنان چه از گفته های خود اطمینان قلبی دارد و به پیش بینی خود به مثابه شرح ماوقع ایمان دارد می نویسد : « شاید در این عصر بیشتر مطالعه کنندگان این سطور به شعور بنده نویسنده بخندد ولی در اعصار آینده گناه خنده بیجا وبال گردن آن ها می ماند و صدق این مرقومات موجب ذکر خیر مولف می شود » 

همان طور که این مرد صاحب اندیشه و دموکرات منش پیش بینی کرده بود در آینده نزدیک انقلاب روسیه بوقوع پیوست ، اتحادی از کشور ها تحت عنوان « جماهیر سوسیالیستی شوروی » پدیدار شد و ملی گرایی روس جای خود را به انترناسیونالیسم پرولتری داد ؛ هرچند این بهشت رویایی چندان دوام نیاورد و کیش شخصیت و استبداد سیاسی جای آن را گرفت .

طالبوف در شوروی جایگاه بخصوصی دارد . شرق شناسان و ایران شناسان شوروی محال است از ایران و قفقاز یادی کرده باشند و نامی از عبدالرحیم طالبوف نیاورده باشند . در جلد پنجم تاریخ فلسفه (چاپ روسی) از اندیشه ها و جهان بینی طالبوف شرحی نوشته شده است . 

میرعلی منافی در کتاب «میزرا عبدالرحیم طالبوف» می گوید : «(در روسیه ) اشخاصی چون برتلس ، چایکین ، شایتوف و ایوانف در آثار خود از دیدگاه های فلسفی و اجتماعی و همچنین آثار ادبی او بحث کردند.»

مدینه فاضله طالبوف شهر تبریز است که «خیابان هایش آسفالت شده ، کارخانه کبریت سازی تبریز افتتاح شده ، بین طهران و تبریز خط تلفن کشیده شده ، کارخانه چراغ گاز تبریز با سرمایه ملی و خود کفایی تشکیل شده و بین تبریز و مراغه راه آهن برقی احداث شده است » 

شاید گوشه هایی از این مدینه فاضله در یک سال فعالیت فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری جعفر پیشه وری محقق شد. نمونه دیگر مدینه فاضله طالبوف را در مسالک المحسنین می بینیم ؛ هنگامی که گروه تحقیقاتی اعزامی به قله کوه دماوند به روستای خیالی «بایسنقور» می رسند با کدخدای آن آشنا می شوند که بر خلاف کد خداهای دیگر «صاحب سواد» و «خوش خط » است . طالبوف این بار از حمام های چرکین و آشپزخانه های بدبو صحبت نمی کند بلکه از برقراری « اداره تفصیلات» و سیستم نوین مالیات دهی در بایسنقور خبر می دهد . کد خدای ده که جوادبک نام دارد در گفتگویی با محسن بن عبدالله (شخصیت طالبوف در داستان) از آنچه در این روستا اجرا کرده است و آنچه میخواهد در آینده انجام بدهد صحبت می کند . طالبوف جواد بک را «مرد عجیب وطن پرست» می نامد . در روستا شورای ریش سفیدان بصورت دموکراتیک برقرار است ، صندوق قرض برای ازدواج دختران و پسران در نظر گرفته شده « هرکس از سایر دهات بخواهد به جماعت داخل شود ، اگر صد تومان استطاعت مالی ندارد ، قبول نمی شود ، یعنی (اجازه نمیدهند) صاحب ملک شود »

در این ده که در حقیقت مدینه فاضله طالبوف است کمون کوچکی برقرار شده بطوریکه ثروت در دست یک خان رشوه بگیر یا امام جمعه مرتجع و یا فئودال فاسد قرار ندارد . مسلم است که طالبوف اسم جواد بک (به معنای جود و بخشش) را از قصد به کدخدای ده گذاشته است .مهم تر از همه دغدغه جوادبک از لزوم اجرای اصلاحات ارضی در روستا است که آن را شرط «توسیع زراعت» و «تزیید ثروت» می شمارد.

پیش گویی طالبوف درباره چگونگی اجرای صحیح اصلاحات ارضی این بار هم درست از کار در می آید . طالبوف برای اجرای این طرح خردمندانه اندیشه کرده بود تا هم فئودال و هم رعیت ها به ترتیب از فروش و خرید زمین رضایت خاطر داشته باشند .جوادبک درباره چگونگی اجرای اصلاحات ارضی میگوید : « مقررشده است که به واسطه یک هیئت موثوقه ،  اراضی ملاکان ایران قیمت شود ، آن ها را به تبعه تقسیم نمایند که در عرض سی سال هرکس سهم خرید خود را به ضمانت دولت ایران به صاحب ملک ادا کند .»بدون تردید این جملات برای هر خواننده ای که با طریقه اجرای اصلاحات ارضی در عصر پهلوی دوم آشنایی دارد خیره کننده است و از طرفی نبوغ طالبوف را ثابت می کند.بطور کلی طالبوف روشنفکری آسیایی است که با استبداد شرقی (خدایگان سالاری) سرستیز دارد و خواهان برچیده شدن نظام ارباب رعیتی موجود است که از ویژگی های عصر فئودالیسم (ماقبل سرمایه داری) به شمار می رود. حاصل آنچه وی به یادگار گذاشته را باید در نضج اندیشه های وی در جامعه ایران جستجو کرد . هر چند هنوز هم بسیاری از اندیشه ها و آرمان های این مرد «ایران دوست» به ثمر نرسیده است .

ب) جهان بینی دینی_ فلسفی : 

برخی به مانند منافی پیرامون دیدگاه دینی طالبوف به اشتباه اورا خداناباور معرفی کرده اند . هر خواننده با انصافی با خواندن چند صفحه از کتاب های طالبوف می تواند به عمق اعتقادات دینی این مرد بزرگ پی ببرد . از کتاب احمد ( سفینه طالبی ) و مسالک المحسنین گرفته که هزاران بار به اسلام و پیامبر خدا و آیات قرآن و احادیث دینی اشاره می کند و حتی «حب وطن» را نیز «وصیت پیامبر اکرم (ص)» می داند تا ترجمه «نخبه سپهری» که به شرح حال پیامبر اکرم (ص) و مذاهب دین اسلام پرداخته است همگی دلیل آشکاری بر تدین و ایمان این مرد «وطن پرست» هستند .

«براساس گواهی دوستان و نزدیکان وی ، او مسلمانی پاک اعتقاد بوده و به سفر کعبه نیز رفته است .» 

درست است که طالبوف از خرافه های دینی به شدت  بیزار است ، مورد تکفیر شیخ فضل الله نوری ها واقع می شود و جهان بینی او علمی و مادی است ولی این به آن معنا نیست که طالبوف به خداو پیامبرش ایمان نداشته باشد و اساس دین را قبول نکند . بالعکس او اسلام را «دین پاک» می نامد ، از «اجرای اوامر شرع شریف» ، «باز کردن چشم غیرت و گوش ناموس به آواز خواهان عاقل وطن» و «گوش نکردن به ترهات اشخاص مغرض » سخن می گوید تا «جبین تضرع به خاک تعبد سوده استدعا بکنیم و ازروی علم و بصیرت ملیت خودمان را در روی اساس شرع قوی و بنای محکم اسلام بگذاریم.»

انتقاد طالبوف به دین و اسلام و قرآن نیست بلکه انتقاد او به سمت کسانی است که « به نام آسمان حکومت می کنند» و «گاو دوشاخه استبداد» را درمیهن طالبوف برای او به یادگار می گذارند . طالبوف از پسر امام جمعه ای می گوید که زمین ها را غصب کرده ، از حاکم ظالمی که مالیات (باج) سنگین می گیرد و مردمی که به خاطر همین مشکلات مجبور به فرار از ممالک محروسه شده اند . طالبوف پیرامون این گروه می گوید : « آن وقت ندامت کسانی را که برای دنیای پنج روزه و تصرف املاک مردم به اسم آسمان حکومت می کنند و هر وقت در مملکت اسم قانون و تربیت برده می شود بدون اینکه بخوانند و بدانند و بفهمند که این قوانین فقط برای حفظ ناموس ملت و تقویت شریعت و احترام قرآن مجید است »طالبوف به مانند فیلسوفان مسلمان به «اصل بقای ماده» معتقد بود . او ماده را به علت اینکه بطور مداوم در حال تغییر و حرکت از شکلی به شکل دیگر است  حادث( جدید) می داند که ذات باریتعالی ( قدیم) آن را به حرکت در آورده است . 

در مسالک المحسنین چنین آورده است :« همه موجودات متحرک است ؛ اگر ساکن بودی تغییر نمی یافت . اگر تغییر نمی یافت حادث نمیشد و اگر حادث نبودی بایست قدیم بشود و بدیهی است که نیست » 

جهانی که خداوند آن را با ویژگی هایی آفریده است در نظر طالبوف با همان ویژگی و مقدرات اداره می شود لذا میتوان با بررسی ماده به ویژگی های جهان پی برد . روش علمی جدید همان شناخت ویژگی های جهان است که خداوند تبارک و تعالی آن را برای همیشه به حرکت درآورده بود . شناخت جهانی که در قرآن بار ها به آن اشاره شده است .

بر طبق این دیدگاه تباینی بین علم و ایمان وجود ندارد . خدای طالبوف عروسک خیمه شب بازی نیست که در نظم طبیعت (جهان) تصرف نماید ، فلان حفره علمی را پر کند و خللی در گردش آن پدید آورد . این همانند اندیشه ی دئیستی روشنگران قرن 18 و 19 اروپا به مانند ولتر و اسپینوزا یا حتی اندیشه فیلسوفان جهان اسلام به مانند رازی و ابن سینا است .

احسان طبری پیرامون این نگرش آورده است : « ذرات وجود به نظر طالبوف تنها به هم پیوسته و وابسته نیستند بلکه در سیر تحولی ابدی هستند و درنتیجه ترکیب با یکدیگر اشکال نو به نوی عرضه می دارند و اشکال کهنه را از صحنه محو می رانند . ولی با این حال مایه هستی و وجود باقیست و آنچه برهستی ثبت گردیده محال است که محو شده و به عدم برود ... همان طور که پانتئیسم و وحدت وجود در شرایط قرون وسطی شکل مساعدی برای مقابله با اسکولاستیک اسلامی بود ، دئیسم دردوران فروریختگی فئودالیسم و ظهور جامعه نوین چنین شکل مساعدی محسوب می شد. » 

بطور کلی جهان بینی فلسفی_دینی طالبوف در معنای علمی تفاوتی با ماتریالیسم ندارد ولی در معنای فلسفی ایده آلیسم دینی را هم شامل می شود.