آزادی و پلورالیسم در اندیشه طالبوف


تحلیل |

صادق مکتبی_عبدالرحیم طالبوف تبریزی یکی دیگر از متفکران و سیاستمدارن دوران مشروطه میباشد که در سال 1250 هجری قمری در تبریز متولد شدو در جوانی راهی تفلیس و در آنجا مشغول تحصیل در رشته ادبیات روسی شد. در اواسط پادشاهی مظفرالدین شاه  ندا هایی در بیرون و درون ایران برای آزادی و قانون سر داده میشد طالبوف نیز، که از مجرای زبان روسی اطلاعاتی به دست آورده بود وانشای خوبی هم داشت، از راه قلم به بیداری مردم می کوشید و آنان را به معایب حکومت استبدادی و لزوم استقرار مشروطه آشنا می ساخت. چنانکه نوشته های او را در این باره می توان «الفبای آزادی» نامید. فریدون ادمیت درمورد منبع دانش طابوف میگوید" منبع دانش او در علوم طبیعی تألیفات روسی است به علاوه ترجمه نوشته های اروپایی چنانکه کتاب هیئت فلاماريون فرانسوی را از زبان روسی به فارسی در آورد. در دانش اجتماعی و سیاسی، در درجه اول به آثار متفكران فرانسوی و انگلیسی سده هجدهم و نوزدهم توجه دارد، و به اسم و رسم از آنان نام برده است.

مهمترین آثار طالبوف کتاب احمد یا سفینه طالبی ،مسالک المحسنین، مسائل الحیات و سیاست طالبی است. ابتکار طالبوف در ساده کردن مفاهیم علمی و دانش جدید بود و این ابتکار در  کتاب احمد و مسالک المحسنین بیشتر به چشم می آید.کتاب احمد در دو جلد شامل بیست دو صحبت یا گفتار و به صورت سئوال و جواب نوشته شده و در مسالک المحسنین اندیشه های فلسفی و انتفادهای اجتماعی را در قالب گفت وشنود خیالی میان نویسنده و دو مهندس، طبیب و معلم شیمی بیان میکند.

طالبوف از روشنفکرانی بود که از تمدن غرب اثر پذیرفته بود. او به درونمایه و مفهوم آزادی می پردازد و می کوشید مفهوم آن را در میان ایرانیان رواج دهد با این امید که روزی ایرانیان نیز از این نعمت بهره مند شوند زیرا به باور طالبوف «آنچه مایه تأسف است این است که ایرانی از عوالم بی خبر واز نعمت الهی محروم مانده، حال آنکه بشر هستند. از سایرین نوع خود بی شبهه استعداد ایشان کمتر نیست. بالطبع بایست این آزادی را داشته باشند.» ایشان آزادی را از «حقوق طبیعی» می دانند و نه از حقوق مثبت یا موضوعه . او بر این باور بود که آزادی فرد ودیعه طبیعی مصون از تصرف و تغییر خود و دیگران است و حقیقت آن « تعظیم شرف نفس، احساس علویت وجدان» آدمی است.

طالبوف به دست آوردن آزادی در ایران را در گرو پرورش و تربیت رجال میهن پرست و آزادیخواه می داند. از دید او «نباید فراموش کنیم که آزادی ثروتی است عمومی و موروثی . لذا بایست تا او را به وارث بالغ تسلیم نمود. به لحاظ اینکه آزادی نه مقدمه است و نه نتیجه یعنی کلمه ای است ورای قاعده منطقی.»

به نظر طالبوف یکی از نمود های ازادی ، ازادی ادیان است.ایشان در کتاب مسائل الحیات بیان میکند که"از برکت علم و معارف ما فهمیده ایم که ادیان هر قوم از فضایل روحانی و احترام عواید و از خصایص ممدوحه انسانی است. ایام جهل و تعصب گذشته و به دوره آزادی عقاید و احترام ادیان ملل داخل شده ایم" به وضوح میتوان اندیشه های پلورالیسم دینی را در اثار طالبوف مشاهده کرد، اما باید در نظر داشت که ایشان به دنبال رد کردن قطعی دیگر ادیان نیست بلکه براساس اندیشه های پلورالیسم دینی جهان را دارای تکثر و تنوع میداند برهمان اساس هرکس جهان را از منظری میبیند و درمیابد و به همان اندازه هم توصیف و تفصیر میکند.او باصراحت بیان میکند "که اگر ناشرین ادیان مبعوثين من هستند، پس همه حق گویند و طریقه واحده پویند. و اگر دیگران با عناوین مختلفه خدا می خواهند و خالق می جویند، چون جز من خدای دیگر و خالق مکرر نیست، البته مقصود و مرجع توجه آنها باز منم." لازم به ذکر است که این اندیشه که طالبوف بر ان باور داشت به هیچ عنوان ناظر بر کنار گذاشتن ادیان نیست.بر اساس اندیشه های دینی طالبوف توصیفات و تفاصیری که از جهان ارائه میشود باید دو معیار علم وعقل سازگار باشد وبه عبارتی "دین حق ان است که عقل او را قبول کند و علم او را تصدیق کند."به عقیده فریدون ادمیت بنیان تفکر طالبوف بر عقل بنا نهاده شده است وگرایش عقلانی او به طور کلی مادی است؛ و اعتقادش بر این است که دانش ما از جهان خارج تنها از تجربه عینی به دست می آید در تفکر مابعد طبیعی طالبوف تعقل مادی به حد محسوسی وجود دارد، اما همینکه از دایرۀ ما بعد طبیعی پا بیرون می نهد، عقل مادي حاکم است. او درکتاب مسالک الحیات میگويد: نمی دانیم روح چیست. اما محقق است که حیات از «ترکیب قوای طبیعی و استحاله کیمیاوی است.» 

فریدون ادمیت بیان میکندکه: اگر بتوان مجموع نوشته های سیاسی طالبوف را در نظام فکری مضبوطی گنجاند، باید گفت وجهه نظرش را دموکراسی اجتماعی می سازد. و آن ترکیبی است از دو عنصر اصلی: لیبرالیسم سیاسی و سوسیالیسم از اینرو همان اندازه بر مقام و حقوق آزادی انسان و حاکمیت ملی که از فلسفه لیبرالیسم سر چشمه می گیرند، تأکید می ورزد که بر حقوق مساوات اجتماعی تکیه می کند.عقیده طالبوف در مورد حکومت نیز تحت تاثیر آموزه های لیبرالیسم میباشد، او با الگوگیری از نظام ژاپن ازحق تعین سرنوشت توسط ملت و نظام مشروطه سخن میگوید و به مخالفات با حکومت مطلقه می پردازد و بنیاد حکومت مطلقه را محکوم میکند .طالبوف بیان میکند" در حکومت مطلقه امر وضع قانون و اجرای آن هر دو در قبضه اقتدار سلطان است و حدود مجازات قبل از تقصیر معیین نگردیده است ". طابوف گوشه نشینی خردمندان و قدرت گرفتن بیخردان و اراذل را از آثار حکومت مطلقه میداند.طالبوف نیز همچون میرزا ملکم خان تلاش زیادی در توضیح و تفصیر مفهوم قانون در اذهان ایرانیان داشت. او در کتاب مسالک المحسنین قانون را اینگونه تعریف میکند"فصول مرتب احکام مشخص حقوق و حدود مدنی و سیاسی متعلق به فرد و جماعت " و در ادامه بیان میکند "عقل انسانی اساس وضع قانون را به اکثریت آرای عموم ملت که قوانین برای سعادت ایشان وضع می شود، مخصوص نمود. چنانکه در هر جا حقوق طرف قليل باطرف کثیر تصادف بکنند، حقوق قليله محو می شود. یعنی در رد یا قبول قانون، اگر طرفدار رد بیشتر از قبول است مردود، و اگر طرف قبول بیشتر است مقبول می شود" و در کتاب احمد از اهمیت قانون اینگونه سخن میگوید"هر جاقانون نیست اساس منافع نیست، و هرجا اساس منافع نیست تمدن نیست، هرجا تمدن نیست وحشت است".طالبوف در نامه خود به امین السلطان انتقادات و پیشنهاد های درمورد قانون اساس مشروطه داده بود.در زندگی اجتماعی طالبوف انتخاب او به نمایندگی مجلس ملی ماجراهایی در پی داشت، او از حوزه تبریز به عنوان سالخورده ترین وکیل ازجانب طبقه تجار برگزیده شد اما به دلایل مختلف نتوانست در مجلس حاضر شود. طالبوف که با تغییر نظام مطلقه به مشروطه یکی از آرزوهای دیرینه اش تحقق یافته بود، سرخوردگی اش از حاضر نبودن در مجلس تأثیری درشوق ودلبستگی معنوی اش به کار مجلس نداشت. به همین خاطر مذاکرات مجلس و حوادث سیاسی ایران رابا دقت دنبال میکرد.چشم طالبوف در اواخر عمر تار شد و به ناچار به قصد معالجه به برلین رفت سرآخر عبدالرحیم طالبوف تبریزی در اواخر سال1328 در تمرخان محل اقامت دائمی خودد چشم از جهان بربست