اصالت و سنت


یادداشت |

■  مِهدی شاکری

نظر به احوال این روزها غرب گرای ایران چیزی داریم به اسم اصالت، که بسیار بسیار ارزشمند است و فارغ از بد یا خوش آمدن من و شما ریشه اش در سنت. حذف آهسته ایرادات سنت و البته حفظ تا پای جان خوبی هایش... و دور ریختن خرافات و قبول امتیازات روح افزا و بشر خدمت کنِ مدرنیته کار هر عقل سلیمی ست، درست.  اما تشخیص بدی های این و حذفش، خوبی های آن و قبولش هم کار هر زودباور و زود عنان از کف بده ای هم جسارتا نیست، آدم پخته اش را میطلبد.محله های تاریخی، سند حقانیت تاریخ هر شهر و خطه است، نبض شهر اند، اصالت شهر اند، چطور برای وصلت کردن هایمان در شهر، دنبال با اصالت ها میگردیم، حالا شهر که زادگاه است باید اصالت ش را حفظ کند تا بتواند آدم با اصالت تربیت کند یا نه؟ شما از فرزند امسال ده ساله ات،  در سی یا چهل سال آینده چطور انتظار داری که اصالت و آبروی خانواده ات را در نبودنت یدک بکشد اما شهر را در چهل سال آینده انتظار داری که مثل فرنگ رنگ ببازد و جوری درِ حجره سنت را ببندد که اگر کسی از دویست سال پیش، فرض محال ناگهان پا به امروز گذاشت خاک بریزد بر سرمان که فقط دو قرن ناقابل نتوانستید میراث پدرانتان را حفظ کنید؟؟!! آخر اگر همه اش بد بود که این همه قرن از پیچ و تاب تاریخ به دندان نمیگرفتیمش و به شماها نمیرساندیم!! حیف آن زمین، حیف آن همه زحمت، حیف آن گندم، حیف نان... همه چیز را که آخر نباید حواله کرد به جمله "زمانه عوض شده جانِ من سخت نگیرِ " پیرانِ چانه به عصا زنِ پارک نشین. بعضی مسایل خون به جوش آمدن میخواهد و بقول جنوبی ها سِوِر ایستادن. 

 چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان/ که دوران، ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد. حافظ  

نویسنده